دوستان!
وبلاگ من مورد تهاجم اسپم قرار گرفته و روزی حدود 130 تا پیام هرزنامه برام میاد!
یا باید کد امنیتی بذارم،
یا باید چه کار کنم؟!
دوستان!
وبلاگ من مورد تهاجم اسپم قرار گرفته و روزی حدود 130 تا پیام هرزنامه برام میاد!
یا باید کد امنیتی بذارم،
یا باید چه کار کنم؟!
بنده به اون مشاور فهیم(!) مراجعه کردم!
و فهمیدم که ایشون روانپزشک هستند
و مشاوره شون یه جای دیگه یه وقت دیگه است!
:|
+لذا ضایع شده و بازگشتیم!
البته برای هدر نرفتنِ حق ویزیتی که پرداخت کرده بودم، یه تست روانشناسی دادم!
دیروز از قِبَل یک مکالمه،
به خاطرات گذشته م سری زدم،
به اون روزگاری که پسرک تازه به دنیا اومده بود،
و روندی که با هم تا یک سالگیش گذروندیم.
امروز حالم بی نهایت بهتره.
امروز با بچه ها حسابی بازی کردیم.
+خوبه که خاطراتمون رو بنویسیم!
از گل پسر شرمنده ام که اونطور که برای پسرک نوشتم،
از روزگار او ننوشتم!
یه مقدار هم که نوشته بودم با ویرانی بلاگفا همه ش پرید..
فکر نمیکنم هیچوقت بتونم بلاگفا رو ببخشم!
:(
تو هر مرتبه ای که باشی،
هروقت که اراده کنی رهسپار راه خدا بشی،
به ناچار باید یه چیزهایی رو از دست بدی،
و هر چه نزدیک تر بشی،
چیزهای بیشتری رو باید قربانی کنی.
+از فرمایشات مسترِ عزیزم.
چه بر من میگذرد این روزها!
میگذرد این روزها..
میگذرد..
+اینکه میگن هرچه داریم از شما داریم،
درست میگن گویا!
کوتاهی هام رو چطور جبران کنم؟! :(
الحمدلله که از دیروز ناهار داشتیم!
واقعا حس و حال نداشتم.
درسته که الان گرسنه موندم،
اما خیالم راحته که بچه ها سیرن!
همین بسه دیگه!
امروز اصلا حوصله ی هیچ کاری رو ندارم،
صبح حدود یک ساعت دیرتر از پسرک بیدار شدم!
(رکورد زدم!)
و پسرک هم در رعایت سکوت رکورد زد!
از اون مشاور مثلا فهیمی که دنبالش بودم نوبت گرفتم،
و از اینکه برای یه نوبت گرفتن از دکتر،
باید حتما با کسی هماهنگ بشم که بچه ها رو نگه داره،
شاکی ام!
+روحیاتم با شرایطم سازگار نیست،
و این یکی از بزرگترین سختیهای زندگی منه!
دیشب یهو نشستم و سفره ی دلم رو برای مستر پهن کردم!
و خب طبیعتاً کار اشتباهی کردم!
+نمیدونم چرا همیشه فکر میکنم که این کار اشکالی نداره،
و برام جا نمیفته که اشکال داره!
شاید چون مستر هیچوقت بروز منفی نداشته،
و یکی از باشعورترین آدمهای جهان، در شنیدن درددله.
:)
دقت کردین صدای رییسی،
وقتی آروم حرف میزد،
چقدر شبیه صدای محمدرضا سرشار بود؟
:)
+صداشو دوست داشتم واقعا.
نوستالژیک بود :)
سطح شعوریِ ملت رو از مواضع انتخاباتیشون متوجه بشید!
+منظورم حمایت یا عدم حمایت از یک حزب نیست،
سطحِ درکشون از مکالمات و مناظرات،
نحوه ی استدلالشون در حمایت و رد کاندیداها،
و نحوه ی تبلیغشون برای کاندیدای مورد نظرشون،
به حد کافی گویای سطح شعوریشون هست!
پیش از بحث سیاسی با هرکسی،
به این مورد توجه کنید!
زشت ترین مناظره ی این دوره ی انتخابات!
+وقتی مدام به هم بگن تو دزدی و تو دروغگو، اونقدری برام اهمیت نداره،
میتونم خودمو حتی اگر شده به زور،
مجاب کنم که قصدش لابد "روشنگری برای اذهان عمومی" است!
اما وقتی متعمداً همدیگه رو "تحقیر" کنند،
و متعمداً از تحریک روحیه ی دینی و مذهبی و عِرق ملی ملت مایه بذارن،
برای من چیزی تو مایه های فاجعه معنی میده!
مستر اومد،
و سه تا پیکسل آهنربایی با مضمون عشق برام هدیه آورد،
بی نهایت عاشقشونم.
بی نهایت.
:)
عصر رفتیم خونه ی مامان،
مامان بهم گفت شرایطت رو بپذیر، با خودت کنار بیا و اینقدر جوش نزن!گفتم نمیتونم!
خیلی چیزها داشتم که بگم،
اما حس کردم گفتنش بچه بازیه!
ترجیح دادم سکوت کنم.
وَ مَن أعرَضَ عَن ذکری فَإنَّ لَهُ معیشةً ضَنکاً
+و کسی که از ذکر من روی گرداند، زندگی دشواری برای او خواهد بود.
(124 طه)