بچه ها خوابیدن،
منم کولر رو خاموش کردم
و هیییییییچ صدایی تو خونه نمیاد.
صدای خواهرشوهرمو میشنوم که بالاست
و حتی صحبتهای آهسته شون هم
کاملا واضح شنیده میشه.
قدری از اینکه صدای ما هم احتمالا همینطور واضح میره بالا
مثل همیشه بی نتیجه اعصابم خرد میشه
و بعد هرطور هست سرمو به کارام گرم میکنم
تا صحبتهاشونو نشنوم.
بعد صدای خواهرشوهر رو روی پله ها میشنوم که به دخترش میگه
"از این چیزایی که اینجا گفتم به بابا نمیگیا! وگرنه پوستتو میکنم!" :|
اول که کلی کپ میکنم که چرا بچه رو اینطوری تهدید کرد!! (بهش نمیاد اصلا!)
و بعد فضولیم اسسسساسی گل میکنه
آخه چرا بچه مثبت شدم و به صحبتهاشون گوش نکردم؟! خخخخ!
یعنی چی می تونسته گفته باشه که اینقدر مهمه؟! :دی
+این پست هیچ ارزش احساسی ای نداره.
فقط محض خنده نوشتم که بدونید از فرصتهاتون همیشه بهتر استفاده کنین!