ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۱۰۷۷ مطلب با موضوع «خانوادگی» ثبت شده است

و موهای گل پسر را

با ماشین اصلاح،

به شدت کوتاه کردیم!

:)



+شما بخونین کچلش کردیم! :)

+حالا پسرک گیر داده که منم میخوام کچل شم!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۴۲
لوسی می

اصلا باورم نمیشه که مستر چطور میتونه اینقددددددر فیلم ببینه!!

من کار کنم و مستر فیلم ببینه!

من بچه ها رو نگه دارم و مستر فیلم ببینه!

من پست بذارم و مستر فیلم ببینه!

من بخوابم و مستر فیلم ببینه!

مستر با بچه ها بازی کنه و همزمان هم فیلم ببینه!

چطور ممکنه آخه؟؟!



+و بعد به من بگه من گاهی به خاطر شما از فیلم دیدنهام میگذرم!! :|

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۳۱
لوسی می

از اینکه کسی

کار اشتباهم رو به روم بیاره دلخور میشم.




+به روم بیاره، نه اینکه تذکر بده!

تذکر خوبه. :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۲۷
لوسی می

گاهی دقیق که میشم

می بینم بیش از حد

از زندگیمون انتظار دارم..



+نمی بینم که تو همه ی تلاشت

رضایت و راحتی ماست.

و تا به حال لحظه ای هم از این تلاش دست برنداشتی..

منو ببخش.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۴
لوسی می

میدونم خیلی بدجنسانه ست

اما از پیدا کردن یکی از نقاط ضعف پسرک

خوشحالم!



+ما تا به حال نتونستیم از پسرک آتو بگیریم و بفهمیم چی براش مهمه!

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۲۹
لوسی می

امروز مستر قبل از رفتن در رو قفل کرد1

و پسرک که دید در قفله بدون هیچ جر و بحث و منازعه ای

تمام روز پیش من موند!

وای خدا باورم نمیشه..

دارم از خستگی بیهوش میشم

اما بی نهایت خوشحالم!

شکر.

:)



1. چون سه چهار روز پیش سر گردوندم دیدم بچه ها نیستن و در بازه!

و بعد مشاهده نمودم که پسرک گل پسر رو بغل کرده و تا بالای پله ها برده! :|

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۲۷
لوسی می

فکر میکنم برای شادی بچه هام

باید بچه تر باشم!

و هیجاناتم رو بیشتر بروز بدم..

اینطوری بچه ها هم یاد میگیرن

هیجاناتشون رو بروز بدن و مخفی نگه ندارن.

نه؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۵۰
لوسی می

بیمار خنده های تو ام

بیماااااار خنده های تو ام..



+بیشتر بخند..

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۱
لوسی می

چقدر خوبه که تو رو دارممممم..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۵۱
لوسی می

شرمنده چشمهای مبهوت تو ام...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۱۰
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۰۹
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۵۱
لوسی می

گاهی در مادری هام به جایی میرسم

که فقط با این آیه خودم رو آروم میکنم

که اللهُ أعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَهُ!

:)



+میدونم که جوگیرانه ست این سوء استفاده به نفع خودم

اما خب خوبه! و منو کمی روحیه میده.. :)

بالاخره این هم رسالتیه که خدا بر دوش من گذاشته دیگه :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۴۱
لوسی می

و گل پسر عزیزم

که این روزها دیگه نشستن رو یاد گرفته.

و خیلی راحت هم تغییر پوزیشن میده!

:)



+و چقدر زود میگذره لحظه لحظه های ناب کودکی..

+توصیه نوشت: نشستن بچه ها رو تا حد امکان تا هشت ماهگیشون به تاخیر بندازید.

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۵
لوسی می

از ضبط ماشین این ترانه داره پخش میشه:

بیا تا جوانم بده رخ نشانم، که این زندگانی وفایی ندارد..


پسرک: این آقاهه چرا ناراحته؟

من: برای اینکه دلش برای امام مهدی تنگ شده،

- خب چرا نمیره پیشش؟

+ چون نمیدونه امام مهدی کجاست.

- ولی من میدونم امام مهدی کجاست! حتما رفته حرم امام رضا...

:)



+با مستر به هم نگاه می کنیم..

مستر لبخند معنی داری میزنه و میگه

این بهترین جوابی بود که میتونست بده...

۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۳
لوسی می