اسپیکینگم خیلی ضعیفه!
:|
+نزدیک یک ساعت طول کشید که متن یک نامه ی رسمی رو تنظیم و ارسال کردم!
کلا شش خط بود!
:|
اسپیکینگم خیلی ضعیفه!
:|
+نزدیک یک ساعت طول کشید که متن یک نامه ی رسمی رو تنظیم و ارسال کردم!
کلا شش خط بود!
:|
به نظرم میاد که تو زندگی من،
بخش "خودم"ِ زندگی قدری زیاد کمرنگ شده،
و متاسفانه اونقدر این بخش حسوده،
که اصلا چشم نداره ببینه سایر بخشها پررنگند!
وقتی بخش "خودم"ِ زندگی یک نفر کمرنگ بشه،
اهمیت سایر بخش ها هم به مرور زمان در دل و ذهنش رنگ خواهند باخت..
موهای بچه ها رو کوتاه کردیم،
و دوباره خط آخر این پست!
+اصلا این حجم شباهت رو نمیتونم هضم کنم!
نه اینکه شاکی باشم نه اصلا!
نمیتونم هضم کنم! :|
تمام عمر رد شدم ازت
ببین کجا شدم اسیر تو!
+امشب مستر همه مون رو شام مهمون کرد!
میخواست امید به زندگی رو در خودم و خودش افزایش بده!
دیروز مستر ما رو برد به کوهِسنگی،
وقتی میرفتیم از اینکه همه ی راه ترافیک باشه و جشن خیابونی نگران شدیم،
اما تو مسیر ما هیچ خبری نبود،
خوب که برگشتیم خونه،
دیدیم جلوی خونه بلواااااست!
:))
+البته ما زود رفتیم و زود هم برگشتیم.
در راه بازگشت دو تا از پسرخاله های مستر، برادرش، دخترخاله ش و دخترداییش رو دیدیم
که برای خودشون جلوی در خونه شون تجمع کرده بودند، ما هم بهشون پیوستیم. :)))
البته با لباسهای مشکی! :)))
این مدرسه اونجاییه که ما رأی خود در صندوق انداختیم.
اینم منظره ی زیبای بازگشت ما،
که سه چهار بار در چنین شرایطی گیر کردیم.
اما من و بچه ها برخلاف مستر حسابی ذوق کردیم از این شرایط!
:))
+تصمیم گرفتم هر هفته آخر هفته بریم اونجا!
حالا اگه قسمت بشه ان شالله.
+عکسها چرخش نود درجه ای دارن! و نمیدونم چرا!
شرمنده تون.
در سیوی که روی بلاگ دارم عکسها درستن، اینجا نمیدونم چرا با چرخش نمایش داده میشن.
در هر حال شرمنده دیگه این مدلیه! دلم نیومد پست رو حذف کنم.
الحمدلله که انتخابات تموم شد،
والا کم کم داشت باعث متلاشی شدن کانون گرم خانواده میشد!
:|
+میدونین چند وقته من و مستر با همدیگه فیلم ندیدیم؟!
ما باختیم و ما باختیم،
خونه ی خدا رو ما ساختیم!
:دی
+حضور حداکثری که برای همه مون مبارک است
و پیروزی جناب روحانی مبارک همه باشه ان شالله.
خب ما برگشتیم همچین جهادی هم نکردیم!
اما نیتمون الهی بود همین مهمه!
خخخخ!
+کاش سعی کنیم رسانه ی خاصی رو دنبال نکنیم،
یعنی اگر شما طرفدار یک جناح یا حزب هستید،
هی نرید تو رسانه ی همون جناح، هی بگین وااااای اونوریها چقدر فلانند و بهمان!
رسانه ی مخالف رو هم ببینید.
نذارین رسانه ها، فکرتون، و قدرت استدلالتون رو رهبری کنند.
فکر کنید.
همین.
من تو این دوران انتخابات چقدر از روحانی حمایت کرده باشم و حرص خورده باشم، خوبه؟!
حالا این به کنار؛ ببینید کار به کجاها رسید که من ناچار بودم از احمدی نژاد حمایت کنم! :|تا آنجا که برچسب روحانیایی بودن و احمدی نژادیایی بودن هم به من زدند!
در حالی که من در این سه دوره، هرگز نام هیچکدوم از این دو جناب رو بر برگه های رأی گیری ننوشته ام!
متاسفم برای همه ی کسانی که هشت سال دوران احمدی نژاد رو مساوی ویرانی قرار میدن و امثال این تعبیر.
و متاسفم برای همه ی کسانی که روحانی رو به هر تعبیری، ضدنظام و ضد دین و مذهب تلقی میکنند و ...
اینها همونایی ان که گوششون فقط شنیده و هیچ تدبیری در پس حرفهاشون نیست!
کلا اینها رو هیچوقت طرف مشورت قرار ندین! بدونین که قدرت تفکر و ذهنیتهاشون توسط گروهی خاص درحال شکل گرفتنه.
و متاسفانه، متاسفانه اصرار دارند خودشون هم رسانه باشند!!
:|
+وَالَّذینَ اجتَنَبُوا الطَاغُوتَ أن یَعبُدوها و أنابوا إلَى اللَهِ لَهُم البُشرَى فَبَشِّر عِباد الَّذینَ یَستمِعُونَ القَولَ فَیَتَبِعونَ أحسَنَهُ
آنهایی که خود را از طاغوت به دور میدارند تا مبادا آن را بپرستند، و به سوی خدا بازگشته اند پس به آنها بشارت ده،
آنها که سخن را می شنوند و بهترین آن را تبعیت میکنند.
(17 و 18 زمر)
نتیجه گیری: از طاغوتی بودن و مستکبرین دوری کنید، حرف گوش کنید، تصمیم بگیرید!
+شواهد حاکی از این است که ما پیروز شدیم.
مشارکت مردم یعنی پیروزی بزرگ. :)
الحمدلله و المنة.
تکبیــــــــــــــر! :)
ما چهارتا،
ان شالله فردا عازم یک سفر جهادی هستیم!
:)
+برای موفقیت در انتخابات پیش رو دعا کنیم.
حضور حداکثری، اولین و مهممممترین فاکتور اثبات موفقیت است.
امیدوارم همگی از این آزمون سربلند بیرون بیایم،
که هرکسی که نیتش الهی باشد، و در راه تحقق نیتش تلاش کنه،
قطعا سربلند است.
+اینجا ملت خواب ندارن! از سر شب مداااام دارن جیغ جیغ میکنن
یه جوری که انگار قهرمان جام جهانی شده ایم! :|
من از اونایی ام که اگر بهم بگن بیمار هستی،
پیش از اونکه بیماری منو بکشه،
اطلاع از این موضوع من رو خواهد کشت!
+یه همچین آدمی ام! :|
مستر با بچه ها رفتن بیرون،
که من با افسردگی ناشی از رفتن به نزد روانپزشک
و افشا شدن شخصیتم کنار بیام!
:دی
بنده به اون مشاور فهیم(!) مراجعه کردم!
و فهمیدم که ایشون روانپزشک هستند
و مشاوره شون یه جای دیگه یه وقت دیگه است!
:|
+لذا ضایع شده و بازگشتیم!
البته برای هدر نرفتنِ حق ویزیتی که پرداخت کرده بودم، یه تست روانشناسی دادم!
چه بر من میگذرد این روزها!
میگذرد این روزها..
میگذرد..
+اینکه میگن هرچه داریم از شما داریم،
درست میگن گویا!
کوتاهی هام رو چطور جبران کنم؟! :(
الحمدلله که از دیروز ناهار داشتیم!
واقعا حس و حال نداشتم.
درسته که الان گرسنه موندم،
اما خیالم راحته که بچه ها سیرن!
همین بسه دیگه!