اینا برای تو دو دقیقه ست
برای من یه کوله بارِ دو ساله ست..
:((
خسته ام.
خیلی.
احساس اسارت میکنم،
کسی که حتی یک دقیقه نمیتونه برای خودش باشه..
حتی یک دقیقه.
+حتما یک مادر باید برای خودش کاری دست و پا کنه
و زمانی رو برای خودش باشه..
تو زندگی قوانین عجیبی حاکمه،
گاهی باید ذلت رو قبول کنی،
تا عزیز بشی.
+البته تعبیر افراد از ذلت و عزت خیلی متفاوته.
چیزی که حتمیه اینه که عزت فقط برای خداست و فقط از جانب او بین بندگان تقسیم میشه.
دیشب به عشق مستر!
تاکید میکنم فقط به عشق مستر!
تا ساعت سه صبح مشغول تمیز کاری منزل بودم!
که مبادا مستر امروز بیاد و خونه رو به اون وضع مشاهده کنه.
خب الحمدلله وضعیت خوبی برای خونه رقم زدم
و خونه رو از یک خونه ی پسرونه به یک خونه ی خانم دار(نه کدبانو دار) تبدیل کردم.
:)
+و امروز مثل همیشه ساعت هشت صبح بیدار شدیم :(
و من ساعت دوازده دیگه رسما داشتم از خستگی و خواب غش میکردم،
و هرطور بود پسرک رو به بهانه ی خوابوندن گل پسر،
فرستادم بالا تا یه چرتکی بزنم!
در حد یک ربع خوابیدم و همین منو از مرگ حتمی نجات داد!
فهمیدم این تدبیر فوق غلطه و برای من یکی اصلا جواب نمیده!
اصلا حال و حوصله ندارم
امشب مستر میره ماموریت.
و من تنها می مونم تا سه چهار روز.
دیشب یه صحبتی رو با مستر شروع کردم
که باید قبول کنم وقتی میدونستم نه خودم جنبه شو دارم و نه مستر
شروع صحبت اقدام عاقلانه ای نبود!
:(
به من مهلت بدین..
من قول میدم خودمو برسونم..
قول میدم.
به من مهلت بدین..
و منی که تحمل دلخوری تو رو ندارم.
از دلخور شدنت بهم بر نمیخوره
برام قابل تحمل نیست.
نمیدونم چرا اصلا خوشحال نیستم.
و البته بیشتر تعجب میکنم از مستر
که با این همه کاهش قیمت و ضرری که کرده
راضیه!
+احتمالا قصدش من و راحتی منه.
اما من خیلی دارم خودخوری میکنم که وقتی اومد هیچی نگم!!
بذار یه کم برای شما غر بزنم و خالی کنم خودمو که بتونم به روی مستر نیارم،
که خونه ی ما رو به قیمت خونه ی ده متر کمتر فروخته.
:(
از اینکه کسی
کار اشتباهم رو به روم بیاره دلخور میشم.
+به روم بیاره، نه اینکه تذکر بده!
تذکر خوبه. :)