یه گرهی کووووری اون ته تههای دلم هست که خیلی دوست دارم نباشه!
گره رو باز کن. نذار به زووور ببُرنش.
یه گرهی کووووری اون ته تههای دلم هست که خیلی دوست دارم نباشه!
گره رو باز کن. نذار به زووور ببُرنش.
ای خدای من!
شنو نوای من!
زمین و آسمان تو میلرزد به زیر پای من،
مه و ستارگان تو میسوزد ز نالههای من.
رسوای زمانه منم...
دیوانه منم..
+کاش زندگی دکمه ریست داشت..
سلامٌ هیَ حتی مَطلَعِ الفَجر..
+در مطلع فجرِ شب دوم
برای زندگی و ایامتون "سلام" ابدی از خداوند درخواست میکنم.
طاعاتتون قبول ان شالله.
فهمیدم!
من را از غافلان و بطالان دیده ای...
:(
+اَللَهم اِجعَلنِی أَخشاکَ کَأَنی أراکَ
خدایا من را چنان در خشیت خود قرار بده، آنچنان که گویی تو را می بینم...+برای هم دعا کنیم. برای شفای همه دعا کنیم.
برای شفای دلهامون دعا کنیم.
من تصمیم دارم امشب یه نماز وحشت بخونم برای اموات.
شاید مرا دیده ای که حقت را کوچک می شمارم،
شاید من را دیده ای که از تو روی می گردانم،
یا شاید من را دروغگو دیده ای،
یا شاید مرا به نعمتهایت ناسپاس دیده ای،
یا شاید من را به عوضِ حضور در مجالس علما،
از شمار غافلان دیده ای،
یا شاید من را در گروه آنهایی دیده ای که عمر به بطالت می گذرانند،
یا شاید به خاطر کمیِ شرمم از توست که من را مجازات می کنی،
شاید چنین است که هر بار به نماز ایستادم،
حالِ راز و نیاز از من گرفتی.
هربار که گمان کردم حالم به توبه کنندگان نزدیک شده،
برایم گرفتاری ای پیش آمد که در نتیجه ی آن پایم لغزید،
که باااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااز....
میان من و تو حائل شد..
+این الفِ "باز"ِ جمله ی آخر رو هر کس به اندازه ی خودش میتونه کشدار بیان کنه!
فأینَ تذهَبون؟! (26تکویر)
+فرازی از دعای بی نظیر ابوحمزه ی ثمالی.
تو مگو "ما را بدان شه بار نیست"،
با کریمان کارها دشوار نیست دوستان!
+تو خود حجاب خودی البته! خب از میان برخیز!
+عیدتون حسابی مبارک. همدیگه رو خیلی دعا کنیم.
+مثل همیشه خیلی خیلی ممنونم بابت کامنتهای راهنماییتون تو پست قبلی :)
لطف کردین. :)
و لاتَهِنوا وَ لاتَحزَنوا وَ أنتُم الأعلَون،
إن کُنتُم مؤمِنین.
+کاش دین برای ما اولویت اول باشد، نه اولویت دوم!
به نظرم میاد وقتی دین برای ما اولویت دوم باشه،
(نه اینکه اولویت نباشه، چرا! ولی اولویت دوم باشه)
مصداق فروشنده ی دین به دنیا خواهیم شد..
چقدر حرف دارم ذیل این پی نوشت بنویسم..
آه که چقدر حرف دارم.
+تو خوبی..من فقط با دیدنِ آرامش توست که آرام میشم،
باش همیشه. کاش باشی همیشه.
سایه ت بر سرمان مستدام.
+و (به سبب آنچه که رخ میدهد) سست نشوید، و غمگین نباشید که اگر مؤمن باشید برتری با شماست.(139 آل عمران)
+این پی نوشتها یک روضه ی مکشوف است!لایوم کیومک یا اباعبدالله.
+خوشحال باشید رفقا،
ما در روزگار خوبی زندگی میکنیم!
چه بر من میگذرد این روزها!
میگذرد این روزها..
میگذرد..
+اینکه میگن هرچه داریم از شما داریم،
درست میگن گویا!
کوتاهی هام رو چطور جبران کنم؟! :(
رابطه ی ما با آنها حقیقی نیست،
در نوعی مجاز،دنبال آنها میگردیم.
شاید روزی، وقتی در واقعی ترین شکل حیات،
ما را منشن کنند..
+یه روز می بینمت..
فکر کنید بهش!
تولدشون مبارک.
+خانم مرشدزاده.
دیروز خونه ی عمو،
برای من پر از درد بود،
من هیچوقت تحمل لحظه های حضور در خونه ی عمو رو ندارم،
و دیروز این درد مضاعف شده بود..
خوشحالم که با مامان و بابا رفتیم،
وگرنه من قطعا اشک ریزان از اونجا برمیگشتم..
+خدایا همه ی اموات رو بیامرز،
و همه ی بیماران رو شفا بده
به کرم خودت،
به لطف خودت،
به مهربانی خودت،
که ما دستاویزی جز دعا به درگاه تو نداریم.
کی بشود که بدانیم تو قرار است بیایی.
تو قرار است فلان روز،
و در فلان ساعت از راه برسی،
و ما در پوست خود نگنجیم،
روزهایی که همه لیستی از کارهای نکرده برای استقبال از تو در دست داشته باشیم،
و همه ی آلودگی ها و زنگارها را به خاطر آمدن تو پاک کنیم،
روزهایی که دوندگی های ما برای برگزاری باشکوه ترین استقبال و میزبانی از تو باشد،
بهارِ جاودانه ی زمین!
بیا و گرمابخشِ دلهای زمستانی ما باش..نمیدونم چرا دوست داری هربار سر این موضوع امتحانم کنی؟!
:|
+الحمدلله علی کل حال.
+خدایا آرامش به قلبم ببار و رضایت. لطفا.
رَبِّ إرحَم مَن رأسَ مالِهِ الرَّجاءُ
و سلاحُهُ البُکاءُ
گریه کردن در پیشگاه خدا، نوعی اسلحه ست..+پروردگارا رحم کن بر کسی که سرمایه اش امیدواری است،
و سلاحش "گریه" است...
+از دعای کمیل حضرت امیر_علیه السلام..
و دقت زیبای حاج آقای پناهیان.