ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۱۶۸ مطلب با موضوع «ذکر» ثبت شده است

امروز بدون هرگونه برنامه ریزی قبلی،

وقتی که تمام وجودم دلتنگِ دیدنت بود،

و مدتها بود برای این لحظه برنامه ریزی میکردیم و نمیشد،

بالاخره دیدمت.



+خیلی ممنونم که اینقدر غافلگیرانه این فرصت رو ایجاد کردی.

و الحمدلله.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۲۳:۳۳
لوسی می

هراس بی تو ماندنم ادامه دارد...



+آقاجان ترسم بروم عالم جان نادیده.

واقعا می ترسم.. خودت رحم کن بر دلم که مسکین است..
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۵ ، ۰۱:۱۰
لوسی می

امروز فکر میکردم به زندگیم،

به روزهایی که با بچه ها سپری میکنم،

به پنجشنبه هایی که بدو بدو به پایان نامه م برسم،

به روزهایی که مستر ماموریت باشه،

و من و بچه ها تنها باشیم،

به لحظه هایی که مثل برق و باد دارن میگذرن و ما...

و ما عجیب غافلیم..

آقاجان ترسم بروم عالم جان نادیده.

ترسم..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۲۳:۳۱
لوسی می

روز آخر، مالِ تو شد.

قرار بوده حزن‌ها همه، برسند به تو.

حزن‌های دو ماه‌مشکی‌تن‌کردهٔ ابروشکسته،

قرار بوده توی این منزل، لبخند بشوند.

توی این دو ماه، هر سینه‌ای که سوخت، گفتی ممنونیم.

هر یَقِه‌ای که پاره شد،

هر صدایی که گرفت،

هر عمودی که طی شد،

هر پایی که تاول زد،

گفتی ممنونیم.

دو ماه، غمِ شفّاف جمع کردیم برای روز آخر.

خودمان می‌دانستیم ماجرا به تو ختم می‌شود.

صبح، می‌آییم به سلامتی،

که خودت پیراهن‌های سیاه را عوض کنی.

این دو ماه فقط سوختیم،

صبح می آییم خودت دست و صورتمان را آب بزنی.

می‌آییم دیده‌بوسی.

برای روز آخر، کی بهتر از تو؟

کی پذیرایی‌اش بهتر از تو؟

کی مهربان‌تر از تو؟

چه انتخابِ درستی!

کی دستِ‌دل‌باز تر از تو؟

کوه‌ْروی‌شانه می‌آییم امام،

ختمِ به خیرترین منزل!

فردا، کوه‌ْروی‌شانه می‌آییم!

چندتا کبوترمان کن که تا محرم سال بعد،

همین جاها بگردیم.

چندتا پرِ کاهِمان کن برویم توی همین هوا چرخ بزنیم..



+از خوندنش سیر نمیشم... التماس دعا.

+امیرحسین معتمد.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۲۲:۰۸
لوسی می

تو را نادیدن ما غم نباشد،

که در خیلت به از ما کم نباشد..

من از دستِ تو بر عالم نِهَم روی،

ولیکن چون تو در عالم نباشد..

ولیکن چون تو در عالم نباشد...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۲۱:۴۵
لوسی می

رَبِّ أعوُذُ بکَ مِن هَمَزات الشَّیاطین

و أعوذُ بکَ ربِّ أن یَحضرونِ.




+امروز وقتی داشتم با خودم سر یه مسئله ای کلنجار میرفتم

این آیات به دادم رسید..

+و بگو پروردگارا از وسوسه‏ هاى شیطانها به تو پناه می برم

و پروردگارا از اینکه به پیش من حاضر شوند به تو پناه می برم (97 و 98 مومنون)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۵ ، ۲۳:۳۹
لوسی می
فکر کن که راهی زیارت کربلا هستیم

کمتر از چند ساعت دیگه اربعینه،

و 200 عمود باقی مونده..

باید برسیم..

بلند شو..




+افاضات من به مستر وقتی که شب قبل از اربعین، از خستگی رو به بیهوشی بودیم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۵ ، ۱۵:۵۰
لوسی می

ازت خجالت می کشم

و به گمانم که تا قیام قیامت شرمنده بمونم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۵ ، ۱۵:۴۷
لوسی می

دل بردی از من به یغما...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۵ ، ۱۵:۴۵
لوسی می

بچه ها دلم کربلا میخواد..

و نجف..




+من خیلی پررو ام که دلم کربلا میخواد!

و شما نمیدونین که چرا!

خوش به حال همه ی شما که اگر دلتون کربلا میخواد از دلتنگیه،

اما من.. خیلی پررو ام!

دعام  کنین...

حسرتی که در دل من هست در دل هیچکدومتون نیست و خوش به حالتون.

+ببخشید که پست قبل رو ثبت موقت کردم.

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۵ ، ۲۱:۵۷
لوسی می

از امروز

از همین حوالیِ غروب جمعه،

تصمیم گرفتم خودم رو راهی کربلا کنم.

من از امروز تا اربعین،

راهی کربلا خواهم بود..

میدونم که هیچکسی

تو این مسیر پر برکت

لحظه هاشو هدر نخواهد داد،

و نگاهش و زندگیش و هدفش و کارهاش

جز برای رضایت ارباب نخواهد بود..

من میام..

خودمو می رسونم.

و میدونم که

یه روز می بینمتون..




+گر چه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم

بُعد منزل نبود در سفر روحانی..

+هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله.

+بعدا نوشت: روضه ی اربعین.

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۹
لوسی می

کربلا کربلا ما میخوایم بیاییم!



+هعی.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۵ ، ۱۵:۳۰
لوسی می

این دو روز عجیب دلم هوای حرم کمیل_رحمت الله علیه رو کرده بود...



+کاش کمیل تو بودم..

از مجموعه ی آرزوهای دوووووووور و درازم!  :|

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۵ ، ۲۲:۵۰
لوسی می

این سومین باره که تو یه کاری که خودمم میدونم غلطه

اما به دلایل موجه و غیر موجه نمیتونم ترکش کنم،

پیش میرم و ترمز می بُرم

اما تو یهو همه چیز رو به هم میریزی و جلومو میگیری..

درسته که ضدحالی که در لحظه میخورم

و استرسی که تحمل میکنم،

و حسی که دارم،

گاهی در حد فاجعه ست،

و گاهی حتی فکر میکنم دیگه نمیشه جمعش کرد،

اما ازت ممنونم که حواست به من هست...

و گاهی هرچند تلخ و سخت،

اما با یک سیلی محکم،

منو به خودم میاری..



+بی نهایت ازت ممنونم.

+عَرَفتُ اللَّهَ سُبحَانَه بِفَسخِ العَزائم وَ حَلِّ العُقُودِ وَ نَقضِ الهِمَم

خدای سبحان را در بر هم زدن تصمیمها، گشوده شدن گره ها، و نقض اراده ها شناختم(حصرت امیر صلوات الله علیه)

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۵ ، ۲۲:۳۹
لوسی می

اگر به "مالِکِ" یَومِ الدّین بودنت ایمان بیاوریم،

طبیعی است که "ایّاکَ" نعبُدُ وَ "ایّاکَ" نَستَعینُ!!




+و چقدر ایده آله که قبل از همه ی اینها تاکید کرده بودی که تو برای ما "الرّحمنِ الرّحیم" هستی..

+سوره ی حمد آیات 2 تا 5.


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۲۲:۵۷
لوسی می