دیروز رفتم باشگاه نزدیک خونه مون.
و تصمیم دارم کلاس ورزشی ثبت نام کنم.
در مورد موسیقی هایی که احتمالا میذارن ازش پرسیدم
بهم گفت اگه آهنگ هیجان آور نمیخوای فقط بیا پیلاتس! بقیه ش همه آهنگی و موزیکاله.
بعدم بدون اینکه من چیزی بگم کلی توضیح داد که به خدا ما آهنگ گوش کُنا کافر نیستیم! :/
نمیتونستم و نتونستم تو اون دو دقیقه صحبتمون براش جا بندازم که اصلا تصورم در موردشون این نیست.
اما دلم سوخت. خیلی خیلی.
از این بابت که چقدر بده که مردم رو به سلیقه ی دینداریِ خودمون به سه دسته ی مومن، ملحد و بی غیرت دسته بندی میکنیم و اینقدر بین مردم تفرقه ایجاد کردیم.
که این بنده خدا فکر میکنه خوبه برای منِ چادری توضیح بده که مسلمونه! :/
به یاد برنامه ی نقدی افتادم که چند وقت پیش در مورد کتابهای انتشارات سمت تو تی وی پخش شد.
یک طرفِ میز مناظره آقای زرشناس بود که من تا اون روز نمیشناختمش.
مردی با صورت و محاسن کاملاً تراشیده و آستینهای بالا زده که اصلا و ابدا چهره ی مذهبی رو متصاعد نمیکرد،
و طرف دیگه ی صحبت حجه الاسلام دکتر ذبیحی بود سرپرست سازمان سمت که چهره ی یک حجه الاسلام نیاز به توضیح نداره.
بحث بر سر این بود که کتابهای سمت به عنوان کتب رسمی درسی دانشگاه ها چقدر از اندیشه های نظام پاسداری میکنه.
خب در نگاه اول انتظار داشتم جناب زرشناس نقش لیبرالِ بحث رو بازی کنه اما کاملا برعکس بود و چنان با هیجان و از سوزِ دل به حمایت از مبانی نظام و کوبیدنِ متونِ کتابهای سمت و متهم کردنشون به ناسیونالیست بودن، لیبرال بودن، ضد نظام و ارزشهای اسلامی و ملی گرا بودن پرداخت که در یک کلام باید بگم شیفته ی تفکراتش، بیانش و دانش بالاش شدم.
مردی از رفقای شهید آوینی که در طول صحبتش چندین و چند بار با مستر متحیرانه به هم نگاه کردیم و گفتیم اصلا به تیپ و قیافه ش نمیاد اینقدر آرمان طلب و انقلابی باشه!
بعدم رفتم در موردش سرچ کردم و هی بیشتر ازش خوشم اومد.
جالبه از اون روز ایشون رو تو دوتا شبکه ی دیگه هم دیدم و نشستم پای حرفهاش.
به مستر میگم چی باعث میشه که با مشاهده ی تیپ و قیافه ی آدمها سریع خط کشی می کنیم و اجازه نمیدیم طرف از هویت واقعیش بگه.
من اصلا کار ایشون در نداشتنِ تیپ متدینین رو تایید نمیکنم، حیفِ ایشون که با این علم و سواد و اندیشه، چهره ی متعارف یک اندیشمند اسلامی رو بروز نده، اما با دیدنشون تلنگر خوبی دریافت کردم... قطعا ایشون از من با این ظاهری که دارم خیلی مسلمان تره.
امان از قضاوت بر مبنای فرعیاتِ دینی، امان از تفرقه، امان از حکم دادن به الحاد و ایمان مردم...الامان.
+نمیدونم چقدر منظورم گویا بود! دوست داشتم نکات دیگری هم بگم اما راستش ترسیدم..از دوستان متشرع ترسیدم که منو به کفر متهم کنند و از دوستان غیرمتشرع ترسیدم که توجیه و بهانه ای برای بی توجهی به احکام الهی پیدا کنند.
عمل به احکام الهی تحت هر شرایطی واجب است.
لطفا متن رو آزاد اندیشانه بخونید.