ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۴۰۸ مطلب با موضوع «بقیه» ثبت شده است

تو مراسم به پدر مستر فکر میکردم..

و فکر کردم که این آدم رو فقط میشه بخشید...

این آدم هیچ ارزشی برای فکر کردن حتی ندارهههه..




+برام جالبه در تمام روزهایی که من داشتم فکر میکردم چطور کدورتش رو رفع کنم

و چطور پاشون رو به خونه م باز کنم

اون داشت فکر میکرد چطور از شر من خلاص بشه و حتی دقیقه ای منو نبینه..

هه!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۱
لوسی می

وقتی پدرشوهر متوجه میشه که ما عازم دیار ییلاقی هستیم

و با مستر تماس میگیره که بگههههه

خانمتو نیار خونه ما!!!



+الحمدلله..

+برای شرکت در مراسم چهلم این شهید میریم..

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۴۳
لوسی می

برای اینکه کسی خوبی هاش رو در حق شما ادامه بده،

بهش انگیزه بدین..

بهش انگیزه بدین..

بهش انگیزه بدین!

لطفا!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۵
لوسی می

یه هفته ست که تو این خونه ایم

و هنوز پرده ی اتاق نصب نشده و من نمیتونم برم تو اتاق

هنوز برقها خرابه و لامپ نداریم

هنوز کاشی و سرامیک خونه کنده ست،

هنوز کابینتهامون رو هواست و ما منتظر اتمام سفر این بابا هستیم،

هنوز کلی از بساطمون تو خونه ی سابق باقی مونده

هنوز آب چک نداریم،

هنوز، هنوز، هنوز....

واااااای که من چقدر خسته ام..


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۳۵
لوسی می

خسته شدم..

خیلی خیلی خسته ام..

رفتن مستر خیلی بیشتر از اون چه که فکرش رو میکردم

منو عصبی کرده...




+آآآآی مستر.. آآآآی..

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۳۴
لوسی می

دورهمی خونه ی یکی از رفقا دعوت هستیم

و من که تصمیم گرفته بودم لباسها رو نیارم

الان هیچی ندارم که بپوشم و برم!!

:|



+با همون وضعی که داشتم رفتم،

خب دلم تنگ شده بود برای رفقا..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۸
لوسی می

دارم یه متنی تنظیم میکنم

از خوبی های مادرشوهر و پدرشوهرم به خودم،

که در آخرین روزِ اینجا بودنمون

باهاشون تماس بگیرم

و خوبی هاشون رو بگم

تا بدونن خوبی هاشون یادم می مونه و همیشه قدردان هستم...



+نمیدونم آیا میشه باب آشتی با پدرشوهر رو هم باز کرد یا نه!

نمیدونم..

+بعدا نوشت: و چه بهتر که این کار هرگز انجام نشد!

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۲۰
لوسی می

ما امروز اسباب کشی داشتیم

و باز همه ما رو تنها گذاشتن!!



+برای من که تجربه ی غربت در زمان زایمان رو داشتم،

این موضوع اصلا و ابدا ذره ای اهمیت نداشت

اما مامانم خیلی دلخور شد..

فکر کنم به روی همه بیاره!!

:|

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۴
لوسی می

بی ربط نوشت:

از اینکه شنیدم پرستو گلستانی خواهرزاده ی اخوان ثالثه کپ بنمودم

و حیرت کردم..

واقعا انتظارشو نداشتم..



+به علاوه ی یه حسی ضعیفی اون ته ته های دلم شبیه به حسِ "خوش به حالش!"

احوان ثالث یکی از حرفه ای ترین و محبوبترین شاعران مورد علاقه ی منه..

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۰۴
لوسی می

یکی از اقواممون بعد از سالها اومده

و من اصلا حرفی ندارم که بهش بگم!

خیلی بده!

تو دور همی ها من میشینم پیش همیشگی ها!

:|



+حس عذاب وجدان!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۴۸
لوسی می

واااای که این قسمت دورهمی چقدر درد داشت برام.

حالا من نمی بینم، نمی بینم، وقتی هم می بینم چه قسمتی نصیبم میشه!

:(



+دلم به واقع برای فرهاد ظریف به درد اومد.

کاش یاد بگیریم که به خوبی قدر نعمتهامونو بدونیم و به جایگاه کسی حسرت نخوریم

که ما نمیدونیم اون بنده خدا تو چه حال و احوالیه.

+تلک الایام نداولها بین الناس..

این روزها را به اختلاف احوال بین مردم می گردانیم.. (140 آل عمران)

+امیدوارم روزگارش دوباره شااااااد بشه..

کسی که زندگیش شاید ایده آل خیلی ها بوده..
۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۳۸
لوسی می

برنامه ی دندان پزشکی کنسل شد!

ما هم رفتیم به خونه مون رسیدیم.



+و اولین عضو از خاندان مستر

که دخترخواهرش بود رو هم با خودمون بردیم.

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۲۴
لوسی می

بعضی چیزها رو هرگز نباید گفت.

باید بمونه بین خودت و خدا.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۰۰:۲۳
لوسی می

چه باید کرد با اونهایی که حریفشون نمیشی که پیش تو غیبت نکنن؟

:((

خدای من!

خدای من!

:(

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۰:۳۴
لوسی می

ازم خواست که با عروسش دوست تر باشم،

هرطور حساب میکنم منی که اصلا از پسرش خوشم نمیاد،

و تا الان هوارتا بی احترامی از همین آقا پسر دیدم،

خب چطور میتونم با عروسه دوست تر بشم؟!



+اثر داره دیگه!

نه اینکه از عروسشون بدم بیاد نه اصلا! خیلی هم دختر خوبیه

اما با توجه به حس نامطلوبم از همسرش، خب دلیلی نمی بینم باهاش دوست تر بشم!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۵ ، ۲۳:۵۵
لوسی می