ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

من وقتی تو مهمونیها شرکت میکنم،

بعد از خروج از مهمونی،

بیشتر از اونکه به حرفهای بقیه و منظورها و عیبهاشون فکر کنم

حرفهای خودم و برداشتهای احتمالی مستمعین رو حلاجی میکنم!

و بعد اگر چیزی گفته باشم که نباید و نشاید،

تا مدتها اعصابم داغون می مونه و از خودم حرص میخورم! :/

و این خییییلی بده که از ذهنم خارج نمیشه! :/



+ چطور افکارمون رو تحت سلطه خودمون دربیاریم؟! :/

+دیشب با رفقای مستر افطار کردیم. :)

۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۷ ، ۱۰:۵۱
لوسی می

دیروز مستر هرچقدر غر تو دلش بود بهم گفت!

از اینکه سحری براش پلو و چلو درست نمیکنم!

از اینکه دیروز سحر وقتی من پنیر و خربزه میخوردم،

اون مجبور شده بود کره و خرما بخوره!

از اینکه چقدر مورد ظلم واقع میشه که سحری هاش پلو خورش نیست!

و هی گفت و گفت.

منم شروع کردم به غر زدن😁

که سحر نمیذاری دو دقه بیشتر بخوابم،

و وقتی هم که آب میاری میذاری کنار خودت که دست من بهش نرسه!😒

خندید. :)

گفتیم و خندیدیم و کل کل کردیم و بعد بهش قول دادم که مثل یک کدبانوی نمونه از حالا تا آخر ماه رمضون همیشه یه غذای آماده برای سحر داشته باشیم تا مجبور نشه کره و خرما بخوره! 🙄

و بعد برای سحر امروز الویه درست کردم🤗

اما چه فایده؟!

سحری خواب موندیم 😂😂😂

:)))

۳۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۷ ، ۱۱:۱۳
لوسی می

خونه مامان مستر هستیم که عمه ی بچه ها هم میاد.

پسرک سریع میدوه تو اتاق و میگه: پدرجون بیاین، خواهر° پسرتون اومده!

کلی ملت درگیر بودن که چی داره میگه:)))


عمه ی پسرک بهش میگه بیا یه بوس بده.

پدرجونش میگه: بوسهای پسرک گرونه.

عمه: پسرک! بیا یه بوس بده ببینم بوسِ گرونت چه مزه ایه!

پسرک: مزه پول میده دیگه!

:))



#شصت_و_شش_ماهگی!

۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۷ ، ۱۰:۳۸
لوسی می

گل پسر میگه:

من با پدرجون رفتم کوه. قورباغه بود. اما من ندیدم.

میگم اگه ندیدی از کجا فهمیدی قورباغه بود؟

میگه پدرجون یه سنگ برداشت، انداخت، گفت اینه! اینه! قورباغه اینه!

اما من بازم ندیدم. :)


+این روزا هزاااار بار غش میکنم از حرف زدنهای گل پسر:)

ان شالله روزی همه.

#سی_و_دو_ماهگی

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۱۳
لوسی می

من به تقدس قانون اعتقادی ندارم،

اما به لزوم تمکین از قانون و احترام به قانون و لازم الاجرا بودن قانون اعتقاد دارم.

قانون هر مملکت و محلی که حاکمیتی پذیرفته شده دارد برای ساکنان اون منطقه و ذی نفعانش( اونهایی که از منافع اون منطقه استفاده میکنند) لازم الاجراست.

حاکمیت پذیرفته شده یعنی چی؟

یعنی حاکمیتی که اکثریت ذی نفعان اون حکومت قبولش کرده باشن.(تنها راه به اجماع رسیدن در جوامع بشری)

یا اینکه ذی نفعان در ازای دریافت یه سری امکانات ملزم به رعایتش باشند(مثل دانشگاه که در ازای ارائه ی یه سری خدمات و امکانات انتظار رعایت قوانینش رو داره)

** یا باید به خرد جمعی و دموکراسی معتقد باشیم و یا به قانون جنگل.

لطفا قبل از خوندن این متن تکلیف خودتون رو معلوم کنید. شما به دموکراسی و خرد جمعی معتقدید یا به قانون جنگل؟؟

قانون جنگل میگه هرکس هرکار دلش خواست بکند و در محل تعارض منافع، قدرت تعیین کننده ی حق است.

قانون دموکراسی میگه ملت بر سر یک قانون به اجماع برسند(رای حداکثری که ۵۰ درصد به علاوه ی یک هست) و بعد همه ی اون جامعه حتی اون ۴۹ درصد مخالف هم ازش تمکین کنند.

جاااان عزیزانتون کجای این حرف ضد منطقه؟

حالا اگر اون ۴۹ درصد دیگه عاصی شدن چه کار بکنن؟

تصور کنین که اون ۴۹ درصد بخوان عملا و مداوما ضد قانونِ دموکراتیک رفتار کنن و علنا قانون شکنی کنند. بعد مدام بین گروه موافق و گروه مخالف جنگ و بحث و دشمنی باشه. اون جامعه به کجا میرسه؟ خودتون بگین. به کجا میرسه؟

۴۹ درصد میگن هرکس هر کار "دلش" خواست بکند. ما محدود شدیم ما فلان شدیم و بهمان. خب وقتی ۵۱ درصد مخالف شما هستند ایا تمدن انسانی به شما حکم نمیکنه که به قانونی که اکثریت پذیرفتنش تن بدین؟!

چهار راه که بیشتر وجود نداره: 

۱. پذیرش حکم تمدن دموکراتیک، 

۲. ترغیب اون ۵۱ درصد برای ملحق شدن به معترضین و لغو قانون

۳. نقض قانون، ایجاد آشوب و مبارزه با قانون و تن دادن به حکم زور و قدرت(هرکی زورش بیشتر!)

۴. هجرت.

خب طبیعیه که حتی برای اداره ی یک مهدکودک هم نمیان مدااام رفراندوم برگزار کنن! در نتیجه اگر خواستید از روش دوم استفاده کنید به دو درصد رای جمع کردن نباید اکتفا کنید. باید بحث و استدلالتون برای ترغیب اعضای ۵۱ درصدی رو تا حد جذب لااقل ۸۰ درصد کل آرا ادامه بدین تا حاکمیت مجاب شه که کنار بره یا مثلا مجددا رفراندوم برگزار بشه. دامنه اعتراضات اونقددددر باید گسترده باشه که بشه به چشم دید، نه اینکه به چهار نفر از اطرافیانمون نگاه کنیم که قبلا جزو ۵۱ درصدی ها بودن و حالا موافق ما هستن و بگیم خب دو درصدمون جور شد! یالا رفراندوم! رفراندوم!


اما چیزی که واضحه اینه که تا وقتی قانون، پا برجاست باید بهش پایبند بود وگرنه قانون شکنی مجازات داره. مخالفت با قانون با اعتراض به قانون میسره، نه با قانون شکنی.

و اعتراض هم باید در چارچوب قانون باشه نه با قانون شکنی. دنبال آشوب میگردی یا دنبال اعتراض هستی؟

قانون شکنی مجازات داره که مجازاتشم قانونیه (و منطقی هم هست چون بقای جامعه و حکومت در گرو قانون مداری اعضای جامعه ست. و رفتار ضد قانون نوعی از بر هم زدن آرامش در جامعه ست. حالا این یه بحث مفصل دیگه ست که الان بهش نمی پردازیم_به صورت مختصر در کامنتهای هومورو به این بحث اشاره کردیم_) در نتیجه اگه قانون شکنی میکنی به حکم همون قانون ۵۱ درصدی مجازات هم میشی.

 نه اینکه شما بگی منننننن دلمممممم اینو نمیخواد، انجام نمیدم. منم بگم منننننن دلممممم اونو میخواد و اون مدلی انجام میدم و بعدم بگیم عجب حاکم غاصبیه که به دلخواه من و تو رفتار نمیکنه و عجب ظاااالمههههه که با قانون شکنی من و تو هم مقابله میکنه و یا عرصه رو برای قانون شکنی تنگ میکنه و نمیذاره با خیال رااااحت قانون شکن باشیم! :/


حالا یه عده روشنفکر هستن که میگن قانون غیرمنطقی لازم الاجرا نیست. باید برگردیم به اون بخش دوستاره دار بحث. این که باز میشه همون قانون جنگل بالام جان.

تو میگی قانون آ غیرمنطقیه من میگم قانون ب. حالا کدوم درست میگیم؟ کدومو اجرا کنیم و کدومو اجرا نکنیم؟ به میل "دلمون" رفتار کنیم متمدنانه تره یا به رای دموکراسی؟ شایدم تمدن در اینه که دعوا کنیم و به هم بد و بیراه بگیم تا بالاخره یکی کم بیاره؟

یه عده ی دیگه باز از اینا جذابترن!

میگن شاید قانون این باشه که تو هر روز صبح باید یه میخ برداری بذاری رو کله ت با چکش سه مرتبه بزنی روش. خب آیا این قانون قابل تمکینه و باید این کار رو بکنم؟

من واقعا جوابی برای این جماعت ندارم که تا این حد خرد جمعی اون ۵۱ درصد رو سخیف و احمقانه فرض و بیان میکنند و فقط منطق دل بخواه های خودشون رو در حد اولوا الباب میدونن!

واقعا اگر جامعه ای هچین انواعی از قوانین داره و غالب جامعه هم موافق اون قانون احمقانه هستند و با روشنگری های شما هم حاضر نیستند با اون نوع از قوانین مخالفت کنند و خرد جمعی متخصصانشون به چنین قوانینی حکم داده، تنها توصیه م به معترضین اولی اللب فرار از اونجاست. من باشم همین کار رو میکنم. یعنی راهی جز این نیست اصلا. :)




+ حالا شما این مباحث رو تعمیم بده به یک جامعه و حکومت ۹۸ درصدی!

به رهبری امامی که در تبعید (نه در سفری دلخواه) که در تبعید، در فرانسه گوشت گوسفند قربانیِ دوستانش رو که به حساب خودشون به خاطر اِعمال ذبح شرعی خارج از کشتارگاه کشته بودند، نمیخورد، چون ذبح گوسفند در خارج کشتارگاه در فرانسه ممنوع بود. قانون ذبح غیرشرعی گوسفند در فرانسه با همه ی اعتقاداتِ اون مرد مخالف بود. اما او می فهمید که "قانون" یعنی چی. میفهمید "تمدن بشری" یعنی چی. می فهمید "احترام به رای اکثریت" و "حاکمیت یک جامعه" یعنی چی. حتی اگر اون جامعه از لائیکترین جوامع بشری باشه.

ما پیرو اون مردی هستیم که با تماااام مخالفتش با برجام که بر دوست و دشمن عیان است به خرد جمعی احترام میذاره و میگه تا وقتی برجام برپاست هرگز برخلاف برجام عمل نخواهیم کرد. 


ما به قانون و تعهد و اخلاق معتقدیم نه به دلخواه هامون. صدتا قانون الان میتونم ردیف کنم که با تک تکش مخالفم و تک تکش منافعم رو به تاراج برده! 

شکی نیست که خرد جمعی همیشه درست نمیگه. اما اساس بقای یک جامعه (و نه لزوما حکومت)، اساس بقای یک جامعه بر تمکین از خرد جمعی و حفظ وحدت جمعی است.

توضیحیه: این سه خط آخر رو دوباره بخونید. که خرد جمعی همیشه درست نمیگه و برحق نیست. در صورت وجود شبهات به کامنتها هم یه سری بزنید.مخصوصا کامنتهای هومورو که در اونها مختصر و مفید نحوه ی مخالفت با قانون و حکومت فاسد رو عرض کردیم.



+ هزار تا عنوان عوض کردم! آخرم به دلم ننشست. اصلا همون شماره گذاری بهتره!

۴۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۷ ، ۰۵:۳۱
لوسی می

قبلا گفته بودم که احتمالا با اون وضعیت ویاری در دوران بارداری،

مری و معده م رو بالکل از دست میدم!

خب پیشگوییم محقق شده،

و تاویلش رو دارم در این رمضان می بینم. 

:/


+ اینجا

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۱۵
لوسی می

دوستان همراه اولیِ دائمی!

آیا شما هم نمیتونین بسته اینترنت همراه بگیرین یا این فقط مشکل خط منه؟!

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۹:۲۵
لوسی می

پست گذاشته در حمایت از فلسطین.

در مخالفت با وحشی گری اسرائیل،

و هشتگ زده : اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود...

دقیقا دو ساعته که کامنتهای ذیل کپشنش رو فقط دارم میخونم و

گریه میکنم.


+ ما را چه شده است؟

+تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی.

#اسرائیل_باید_از_صفحه_روزگار_محو_شود.

۲۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۳۹
لوسی می

همه مون در مورد شبهای قدر شنیدیم.

میگن اگر کسی یک شب قدر رو درک کنه،

عنایات و فضائل اون شب تمام عمرش رو کفایت خواهد کرد.

و در کمترین حالتِ درکِ شب قدر،

این شب میتونه یک سال از زندگی انسان رو ساپورت کنه.

آقا چرا ما بین اینا نیستیم آخه؟

اونایی که شب قدر رو درک میکنن چی دارن که ما نداریم؟

چرا برکاتِ شبهای قدرِ ما به سال بعد که هیچی، به یه ماه بعدش هم نمیرسه؟

چرا از امسال تا سال بعدی چنان غرق در گناه میشیم که هر سال باید برای گناه های همون سالمون توبه کنیم؟ 

چرا با اینکه هر سه شب قول میدیم تا سال بعد آدمهای خوبی باشیم، بازم نمیشه؟

ما امسال همونقدر دغدغه ی اخلاق و دین رو داریم که پارسال داشتیم.

همونقدر غر می زنیم که پارسال می زدیم.

همونقدر گناه میکنیم که پارسال می کردیم.

و همونقدر کار نیک و صواب انجام میدیم که پارسال!

و سالهای زندگی ما عین هم میگذرن و ما شیعه ی امامی هستیم که تساوی دو روز زندگی رو از نشانه های بارز خسران میدونن!

خداوکیلی آیا همونطور که تا به حال لااقل صد بار نشستیم به آینده ی شغلیمون فکرکردیم و کلی روش و گزینه رو بالا و پایین کردیم و برنامه ریزی کردیم، برای پایبندی به شریعتمون هم برنامه چیدیم؟

تا حالا فکر کردیم که گره ی کور در جا زدنمون تو همه ی شبهای قدر زندگیمون چیه؟

تا حالا فکر کردیم که کجای کارمون می لنگه که اندازه و ابعاد روحیمون در امسال و پارسالمون هیچ فرقی با هم ندارن؟!

تا به حال فکر کردیم اون چه معضلیه که روحمون رو چنان درگیر کرده که نمیذاره قدم از قدم برداریم؟

هیچ کس به داد ما نمیرسه جز خودمون. دست یاری حضرت حق و حضرات معصومین وقتی به سوی ما دراز میشه که اون گره ی کورِ عاملِ لنگیدن رو لااقلش شناخته باشیم و بگیم میخوام بازش کنم.

وگرنه همیشه ی تاریخ زندگیت همینی خواهد بود که الان هست(تازه اگه بدتر نشه!)

خودتو نشون بده. بیا اول صف!

بهش فکر کنین قبل از اینکه شبهای سرنوشت فرا برسن.

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۹:۲۰
لوسی می

حال دل مملکتمون خوب نیست.

واااقعا ۷۲ ملت شدنِ خودمون رو دارم به چشم می بینم!

و کاش که فقط ۷۲ ملت باشیم!

کاش فقط به یک راه معتقد بودیم که اون یک راه هرچقدر هم غلط میبود اما وحدتی که ایجاد میکرد ارزشمند بود. خیلی خیلی ارزشمند. 

قرار بود اینطور باشه... اما خب..

چه میشه کرد!


+قل تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم.

بگو بیایید بر سر آن چیزی که بین ما مشترک است پشت به پشت هم دهیم و در عمل به آن و حمایت آن بکوشیم.(۶۴ ال عمران)

به نظرتون چی بین ملت ما مشترکه؟

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۴۳
لوسی می

مستر دو روز ماموریت رفت.

من و پسرک تو جشن مهدش شرکت کردیم و من کلللللی به پسرمون افتخار ورزیدم و به خاطرش خدا رو سپاس گفتم.

هر دوشب بچه ها رو فرستادم تو اتاقشون که خودشون بخوابن و برای اولین بار این اتفاق به زیبایی رخ داد😊

البته شب دوم گل پسر خواست که یه کم کنارش بمونم ولی همین که حالا مثل پسرک خودش میخوابه خیلی عالیه.🤗

تو این دو روز کتاب عارفانه رو خوندم که مربوط به خاطرات شهید احمدعلی نیری هست،

کتاب خفنی نیست و به لحاظ نگارش جوری نیست که بگم اگر نخوندین حیفه،

اما واقعا حیفه اگر از احوالات این شهید جویا نشین. یه همچین آدمهایی هم بین ما هستند و ما فی غفلتنا معرضون.

پس نتیجه میگیریم که حتما کتاب رو بخرین و بخونین. 😁

یه کتاب ریدینگ زبان رو هم دارم میخونم که عالیه😏

دیروز یه عالمه مربای توت فرنگی و هویج درست کردم که عاااالی شدن و مربای توت فرنگیم عجیب خوشگله! چون توت فرنگیاش همه یه شکل و یه اندازه ان!😃

راستش اینا رو نوشتم که بمونه اما در اصل میخواستم اینو بگم که

روزهای بدون شبکه های اجتماعی چقدددددر خوبن!

حضور من در شبکه های اجتماعی به شدت کاهش یافته(بدون تلگرام، بدون لپ تاپ، بدون اینترنت) و درسته که مقاله هام مونده اما واقعا از منافع حذف اینها از زندگیم دارم بهره می برم.

خوش باشین.🙄

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۰۶
لوسی می

تو خود حجاب خودی!

خب از میان برخیز...



+فقط یکی بیاد بهم بگه که چطوری باید از میان برخاست؟

هیچ وقت معنی این مصرع تا این حد برام آشکار نبود..

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۰۸
لوسی می

همسایه مون اومده بود خونه مون 

میگه اختلاف سنیتون با مستر خیلی زیاده، نه؟

میگم نه اونقدر! زیاد یعنی چقدر؟ هفت، هشت سال؟

میگه نهههه هفت هشت سال که نرماله. به نظرم میاد اختلاف سنتون دوازده، سیزده ساله! 😂😂

بعدم در اثبات اینکه زیادی جوون موندم تعریف کرد که یه سری که رفتم در خونه شون و همسرش در رو باز کرده بود،

به خانمش گفته بیا نوه ی همسایه بالایی اومده کارت داره🤣🤣

بهش گفتم خوب شد اومدی خونه مون، همین الان ده سال جوون شدم😂😂


 +اختلاف سنی منو مستر نزدیک چهار ساله. :)

+من نمیدونم چرا اینکه آدم بشنوه سنش کمتر دیده میشه اینقددددر براش جذابه! خوشمون میاد خودمونو گول بزنیم اصلا 😁

+قشنگ به حسن تبعل خودمم شک کردما! مستر رو اساسی پیر کردم رفت😂

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۲۳
لوسی می

از دیروز تا حالا خدا تومن خرج خرید هدیه برای اساتیدم کردم،

و احساس میکنم کمرم خمیده زیر بار این هزینه ها😣

اما مستر اصلا غمش نیست😒

خیلی تلاش کردم نیتم خالصانه باشه نمیدونم چقدر شد!😅

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۲۲
لوسی می

این چند روز ما به یه سفر کاری، تفریحی، ماه عسلی، تحصیلی رفته بودیم.

سه شنبه شب رفتیم منطقه ییلاقی پدر مستر که بارها قبلا وصفش رو گفته ام،

و بچه ها رو با هزار سلام و صلوات گذاشتیم اونجا و خودمون دوتایی راهی گرگان شدیم تا من تو یه آزمون زبان شرکت کنم و مثلا مدرک زبان بگیرم.

شب آزمون رسیدیم گرگان و تو چادر خوابیدیم،

چون من زورم میومد برای فقط هفت ساعت اقامت، هتل بگیریم! 😅😅

هرچی مستر گفت شاید بارون بیاد گفتم بیاد عیبی نداره، خاطره میشه😉

خلاصه که تا صبح سه دفعه متمایزاً بارون اومد هربار نیم تا یه ساعت طول کشید و ما فهمیدیم واقعا چادرمون ضد آبه 😁

منطقه اقامتمون تو گرگان که از آقا پلیس گرگانی پرسیدیم کجا چادر بزنیم، کنار یه پاسگاه پلیس و جلوی یه مسجد شبانه روزی بود و یه منطقه محافظت شده به حساب میومد.

و از همه بهتر که دقییییییقاً روبروی محل آزمون بنده بود🤗😅

درسته که من تو اون هشت ساعت هشت بار از خواب بیدار شدم اما خب خوب بود.

فردا ظهرش بعد از آزمون رفتیم منطقه ی خان ببین و یکی از آبشارهای هفتگانه ش رو فتح کردیم و کنار آبشار ناهار خوردیم و برگشتیم شهر ییلاقی.

خییییلی منطقه ی زیباییه. خییییلی.  اینجا (سنگ بزرگ وسط آب) جای فوق دنجیه که ما نشستیم ناهار خوردیم و اینم منظره ی زیبای روبرومونه که ملت واستادن. اگه رفتین از ما یاد کنین. :دی

خلاصه که سفر سی ساعته ی ما طولانی ترین دوری ما از بچه ها تا امروز بوده،

و با همه ی گریه های دلتنگی من و رانندگی مدااااوم و طولانی و عجله ای بودن سفر و محدودیتهای زمانی و مکانی، بازم خیلی خیلی خوش گذشت.

تنها چیزی که مونده تا این سفر رو به یه سفر فوق خاطره انگیز تبدیل کنه گرید زبانمه که نتیجه ش ان شالله خوب بشه خیااالم راااااحت بشه.

من آب و هوای گرگان رو هم برای زندگی پسندیدم و تصمیم گرفتم حتما یه روز بریم با یه محیط بان تو جنگل گلستان معاشرت کنیم و یکی دو روز کنارش باشیم😍


+مستر میگفت پسرک رو بذاریم فقط! من اول میگفتم هیچکدوم! بعد به دلایلی گفتم یا هردو یا هیچ کدوم!

علت اینکه خونه مامانم هم نذاشتم این بود که بچه ها عااااشق خونه ییلاقی پدر مسترن و از صبح تا شب تو باغ و باغچه مشغول بازی ان و اصلا متوجه بود و نبود ما نیستن یا بهتره بگم بود و نبود ما براشون مهم نیست و تا میان تو خونه از خستگی غش میکنن و میخوابن. در نتیجه احتمال اذیت شدن و دلتنگی و بیتابی شون نزدیک صفر بود!

که همینطور هم شد الحمدلله. :)

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۴۶
لوسی می