میدونم خیلی بدجنسانه ست
اما از پیدا کردن یکی از نقاط ضعف پسرک
خوشحالم!
+ما تا به حال نتونستیم از پسرک آتو بگیریم و بفهمیم چی براش مهمه!
میدونم خیلی بدجنسانه ست
اما از پیدا کردن یکی از نقاط ضعف پسرک
خوشحالم!
+ما تا به حال نتونستیم از پسرک آتو بگیریم و بفهمیم چی براش مهمه!
امروز مستر قبل از رفتن در رو قفل کرد1
و پسرک که دید در قفله بدون هیچ جر و بحث و منازعه ای
تمام روز پیش من موند!
وای خدا باورم نمیشه..
دارم از خستگی بیهوش میشم
اما بی نهایت خوشحالم!
شکر.
:)
1. چون سه چهار روز پیش سر گردوندم دیدم بچه ها نیستن و در بازه!
و بعد مشاهده نمودم که پسرک گل پسر رو بغل کرده و تا بالای پله ها برده! :|
فکر میکنم برای شادی بچه هام
باید بچه تر باشم!
و هیجاناتم رو بیشتر بروز بدم..
اینطوری بچه ها هم یاد میگیرن
هیجاناتشون رو بروز بدن و مخفی نگه ندارن.
نه؟
گاهی در مادری هام به جایی میرسم
که فقط با این آیه خودم رو آروم میکنم
که اللهُ أعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَهُ!
:)
+میدونم که جوگیرانه ست این سوء استفاده به نفع خودم
اما خب خوبه! و منو کمی روحیه میده.. :)
بالاخره این هم رسالتیه که خدا بر دوش من گذاشته دیگه :)
من مادر سخت گیری هستم..
به خودم خیلی سخت میگیرم در مادری کردن!
چرا آخه؟!
اگر روی خورد و خوراک و راحتی بچه تون حساسین،
با بچه ای در بازه ی سنی شش ماه تا یکسال
تا حد ممکن سفر نرین!
+و از قول همسفرانمون:
با کسی که روی خورد و خوراک و راحتی بچه ش حساسه
و بچه ی شش ماه تا یک سال داره
تا حد ممکن همسفر نشین!
+خوشحالم که عید سفر نرفتیم!
این روزها برنامه های دیگه ای رو به روزانه هامون اضافه کردم،
صبح که بیدار میشیم،
تا بساط صبحانه مهیا بشه
دعای عهد رو بذارم تا صداش تو خونه بپیچه،
و بعد از اون استماع قرآن داشته باشیم
به مدت نیم ساعت..
+میخوام موسیقی متن زندگی بچه هام این چیزها باشه...
+وقتی پسرک کوچک بود، در بدترین شرایط گریه و حالات هم که بود
دعای عهد رو که میذاشتم آروم میگرفت..
چقدر دور شدیم از اون روزها..
گاهی انقدر از خودم و سابقه م (علی الخصوص در مادری کردن)
منزجر میشم
که احساس میکنم فقط مرگ
میتونه منو راحت کنه!
+هرچند میدونم که حتی مرگ هم
انزجارم از خودم رو بیشتر میکنه که کمتر نمیکنه!
دیشب اینجا بارون خیلی شدید با رعد و برقهای هولناکی میومد،
پسرک میگفت:
+من دوست ندارم بارون بیاد، بگو بارون بره!
- من که نمیتونم کاری بکنم، باید از خدا بخوایم که بارون تموم بشه.
+خب شما برو نماز بخون به خدا بگو که لطفا بارون نیاد...
+من خیلی به این دیالوگ فکر کردم..
و دلم سوخت برای خودم و پسرکی که، نمیدونه مامانش عاجزتر از این حرفهاست!
گل پسر اخلاقیات منحصر به فردی داره.
شبیه به هیچ بچه ای که تا الان دیدم نیست..
بسیار مهربون،
فوق العاده شیطون،
بسیار صبور،
و بسیار بزرگمنش!
+البته تخمین اینکه همیشه اینطور خواهد بود
تو این سن زیادی زوده،
اما الان که اینطوره!