ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۱۰۷۷ مطلب با موضوع «خانوادگی» ثبت شده است

داشتم به توانایی های پسرک فکر میکردم

و احساسِ همیشگیِ کم گذاشتن به سراغم اومد.

بعد فکر کردم به خاطر خودش هم که شده

امسال می فرستمش مهد..

باورم نمیشه وقتی که تبلیغی که تو پارکینگ افتاده بود رو برداشتم

و به صورت جدی، مثل یک مشتری براندازش کردم،

احساس میکردم نزدیکه که قلبم از تصور رفتنِ پسرک به مهد،

از جا کنده بشه..

:((



+هیچوقت فکر نمیکردم تا این حد به پسرک وابسته باشم. :(

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۰۷
لوسی می

یه بار به پسرک گفتم وقتی اذان میگن،

انگار که خدا داره به ما تلفن میزنه که بگه بیاید پیشم بنده های عزیزِ من،

و ما با نمازخوندنمون،

به تلفنش جواب میدیم.

حالا هربار تو تلویزیون اذان میگن

یهو میاد میگه مامان تلفن!

منم گیج واگیج میگم چی؟ کی؟ کجا؟

:|



+آدم جلوی بچه ضایع نشه واقعا!

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۰۱
لوسی می

ماشین پلیسم زیر درخت آلبالو گم شده،

پلیس داری؟ نه! نه!

بی پلیسی؟ نه! نه!

پس بی پلیسی!

:))



+پسرکم :)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۹
لوسی می

امروز به اصرار پسرک با هم کیک پختیم.

یک کیک رنگی رنگی.

:)



+تصمیم داشتم برای همسایه هم ببرم و فتح بابی در روابط باشه

اما قالب کیکم بزرگ بود خیلی ضخامتش کم شد و اصلا مجلسی نبود که بشه ببرمش!

+و فهمیدم کیک پختن با دو بچه که بچه ی کوچکتر یک ساله باشه،

بسیار بسیار سخت تر و اعصاب داغون کن تر از کیک پختن با دو بچه ست که بچه ی کوچکتر زیر یک سال باشه!!

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۲۳
لوسی می

چه کار بکنیم از دست این گل پسر

که اینقدر به ریختن خاک های گلدون گیره!




+هرکار میکنیم، هر مانعی که میذاریم نمیشه که نمیشه!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۱۸
لوسی می

مامانم مربای سیب برای پسرک آوردن که بخوره.

پسرک: این مربای سیبه؟

مامانم: بله.

پسرک: مامان منم مربای سیب درست کرده.

اما مال ما آبیه!

مامانم: آبی؟؟؟!!

پسرک با نگاه عاقل اندر سفیه: میگم آبیه! نه آبی!



+منظور پسرک از آبی، آبکی و روان بودنش بود! :))

من مارمالاد درست کردم و مربا نیست عملا! :))

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۱۷
لوسی می

دیروز تولد یک سالگی گل پسر بود.

و برای واکسیناسیون رفتیم،

و همه مون واکسن زدیم برگشتیم!




+من و مستر واکسن عشق زدیم!

خانمه هی میگفت این واکسن عشقه!

چون از حالا به بعد هر ده سال باید دوتایی بیاین بزنین! خخخخ!

میدونم! به نظر خودمم تعبیر خانمه خیلی لوس بود! :))

ما هردو بعد از 15 سالگی واکسن کزاز و دیفتری رو نزده بودیم.

:|

+البته پسرک با ما نبود.

+قیمت هر واکسن 120 دلاره که دولت داره رایگان در اختیار میذاره.

شما هم برید بزنید لطفا و جامعه رو آلوده نکنین.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۱۴
لوسی می

چقدر من همیشه ماه ذی القعده و ذی الحجه رو دوست داشتم

و جدیداً خیلی بیشتر دوستشون دارم

چون هر دو پسرم متولد چهاردهمِ این ماه ها هستند.

:)



+ماه ذی القعده شروع چله ی ترک گناه باشه برای رسیدن به عیدقربان،

و ماه ذی الحجه چله ی آمادگی برای عاشورا؛ ان شاءالله.

برای محرم آماده بشیم.


۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۵۵
لوسی می

تو حیوون بازی با پسرک،

همیشه پسرک ببر و شیر و یوزپلنگ رو برمیداره،

و من باید پنج تا اسبش رو بردارم و هی فرار کنم و بترسم و مورد حمله باشم!

بهش میگم من خسته شدم از بس اسب بودم،

میخوام شیر باشم.

میگه نههههه! شیر و یوزپلنگ و ببر برای شما قفله!

هنوز اونقدر پول نداری که بتونی شیر داشته باشی!

:|

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۴۵
لوسی می

امروز پسرک میگه:

پسرک و سطل پر از شیر و یوزپلنگ و ببرش!

:)



+اقتباس از یک برنامه ی کودک که اسمش هست:"هری و سطل پر از دایناسورش!"

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۴۵
لوسی می

بازی، بازی، بازی و بازی!!

واقعا چرا بچه ها از بازی کردن خسته نمیشن!!

این روزها من تقریبا روزی سه تا چهار ساعت پیوسته با پسرک بازی میکنم!

اما خسته نمیشه!

بی خیال نمیشه!

کم نمیاره!

نمیگه دیگه بسه!

چرااااا؟؟!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۴۰
لوسی می

امروز بعد از مدتهااااا دعوت شدیم به مراسم دعای ندبه،

انقدر دلم تنگ شده بوووود،

تصمیم گرفتم حتما از حالا صبح های جمعه م رو به دعای ندبه اختصاص بدم.

خدایی خیلی زشته که جز مواقع خاص هیچ یادی از امام غریبم نمی کنم.



+واقعا چرا اینقدر بیخیال شدم من؟ :(

+اینقدر مضامین این دعا قشنگه، خب هر هفته بخونیم.. بخونیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۱۲
لوسی می

امروز گل پسر رو برای واکسن یک سالگی بردم مرکز

و گفت باید حتما کد ملیشو بلد باشی وگرنه واکسن نمیزنم!

:|



+بلد نبودم دیگه. واکسن رو نزد. :|

+جدیدا سیستمشون گویا مکانیزه شده و برای همین به غافلگیر شدیم و رسما برنامه ی روزانه مون کن فیکون شد!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۵۹
لوسی می

امروز بعد از مدتها

که پسرک هوسِ "ساندویچِ الویه با گوجه فرنگی که توی پلاستیک مخصوص ساندویچ گذاشته بشه و تو پارک خورده بشه" کرده بود

و هی میگفت و میگفت و میگفت،

این مهم رو براش انجام دادم و عصر به صرف ساندویچ رفتیم پارک.

اونم کدوم پارک؟!!

پارک خاطره هااااا!

:)




+تا حالا دقت نکرده بودم که پارک خاطره های دوران عقد من و مستر

همین چند قدمی خونه مونه!

+آخ که چقدر این خونه خوبه! :)))

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۴۸
لوسی می

الان ده روزه که ما نت داریم

و الحمدلله بچه ها هیچوقت منو گوشی به دست یا پای لپ تاپ ندیدن.

همیشه این یکی از ایده آل هام بوده.



+البته وقت هم نمیکنم.

اما قبلا وسط فرصت نداشتن ها بازم یه جایی برای نت باز میشد،

که وقتی بچه ها سرگرمن من به نت برسم،

اما الان دیگه نهههه!

وایمکسمون در تمام طول بیداری بچه ها خاموشه،

البته بیشتر برای مضراتش!

این قانون خونه مونه. :)

+آخه چقدر این خونه خوبه :)

+ان شالله که این رویه رو حفظ کنیم.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۴۵
لوسی می