ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

گاهی امری درونی نباید در بیرون انعکاس یابد و لازم است مانند رازی در درون باقی بماند.

گاهی لازم است فرد از خود رفتار و حالاتی را بروز دهد که در درون او نیست و یا خلاف آن است.

آنچه که باید در رابطه با انتقال درونیات به بیرون مورد توجه فرد قرار گیرد هم‌راستایی درون و بیرون با حق و حکم الهی است. چه اینکه درون و برون انسان با یکدیگر در یک راستا قرار بگیرند یا نگیرند.



+نمیتونم منبع بزنم! :/

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۲۲:۱۶
لوسی می

یکی از سوالات جدی من اینه که واقعا نمیدونم ما تا چه حد در برابر حرف‌ها و روابط متقابلمون مسئولیم.

آیا فقط نسبت به نیت و بیان خودمون مسئولیم یا نسبت به برداشت طرف مقابل هم مسئولیم؟

اگر برداشت مخاطب مهمه، خب تا چه حد مهمه؟

نمیشه که من به کسی بگم بالای چشمت ابرو داری و اون بهش بر بخوره و من مسئول دلجویی ازش باشم. میشه؟

دیدین خیلی وقتها وقتی به کسی میگیم کارت اشتباهه و خیر سرمون میخوایم نهی از منکر بکنیم یهو جبهه میگیره و میگه دلمو شکستی؟

این نوع واکنش‌ها به وضوح داره باعث مسکوت موندن واجباتی مثل نهی از منکر میشه و در نتیجه موضوع خیلی مهمیه.

تو این موارد باید چه کار کنیم؟! فقط هم منظورم نهی از منکر نیست. سوالم کلّیه.

چه معیاری برای تشخیص این موضوع دارین؟




+میدونم که در این موارد عرف صالح مسئولیت افراد رو مشخص میکنه اما واقعا خیلی وقتها آدم می‌مونه چطور قضاوتی بکنه. چون چند نفر میگن این جمله یا این نحوه‌ی بیان نوعی توهینه، و چند نفر میگن نیست. :/

من حتی از بزرگواران هم گاهی شوخی ای شنیدم و دیدم که میگم مناسب نبود. اما مطمئنم اون بزرگوار هیچ منیت و شائبه و قصدی برای تحقیر طرف مقابل نداشته و فقط شوخی کرده!

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۴۲
لوسی می

من یکی از کم‌خرج‌ترین و قانع‌ترین زنان روزگارم.

شاید اسمشو بشه از خسیس‌ترین‌ها هم گذاشت!

هیچ آرمان پولی و اقتصادی خاصی برای درآمد مستر ترسیم نمیکنم.

اینکه یه روزی اونو بخریم، اونو داشته باشیم، فلان‌چیز رو نداریم و از این صحبتها اصلا تو مرامم نیست مگر اینکه واقعا چیزی لاااازم باشه. 

خارج از چیزهای لازم تقریبا هیچ خریدی نداریم و برای همین دکوریجات و خوشگل‌جات تو زندگیمون خیلی کمه و غالبش هدیه است.

برای همینه که همه‌ی همکارهای مستر دو شغله هستن و غالب خانمهاشون هم شاغلن ولی ما با همون یه حقوق مستر خوشیم.

امااا از وقتی که سرکار میرم مشغول رویا پردازی شده‌م! خیلی بده که! :/

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۳۴
لوسی می

یادم میاد جوان بودم، یه ماجرایی از یکی از بچه‌های فامیل شنیدم،

به شوخی تو جمعی که فقط من و مامانم و خواهرم بودیم از عبارت "دوست‌پسر و دوست‌دختر" استفاده کردم.

مامانم رنگ از چهره‌ش پرید، گفت هرگز نام عمل فحشاء رو به این سادگی بیان نکن..گفتنش قلبت رو کدر میکنه..گناه رو در نظرت عادی‌تر می‌کنه و روحت رو تنزل میده.

بعد هروقت که رساله میخوندم می‌دیدم هرجایی که از گناهی بزرگ صحبت شده یه عبارت قبل و بعدش هست: معاذ الله، العیاذ بالله، نعوذ بالله...

قضیه جدی بود و به تجربه‌های تلخ دریافتم حق با مامانم بود..

حالا این روزها خیلی راحت نه تنها اسم گناه‌ها و فحشاها رو مطرح میکنیم که در موردشون هم میخونیم و هم صحبت میکنیم.. و فراموش میکنیم یکی از علل پاکی روح غفلت از گناهه.. غفلت از اینکه فلان مدل گناه هم هست خودش یک حُسنه.


پیامبر معصوم و بلندمقام ما هر روز برای حرفها و شنیده‌هایی که ناخواسته گردی از غفلت رو به قلبشون وارد می‌کرد استغفار می‌کردند.

این سنت حسنه رو به زندگی‌هامون وارد کنیم.

هر روز استغفار کنیم برای حضور در این دنیایی که خیلی راحت گرد که هیچی، لکه‌های سیاه بر قلبمون میشینه و صحنه‌ها و جمله‌هایی می خونیم که ناخواسته قلبمون رو لکه دار میکنه...

مراقب ساحت قدسی روح و قلبمون باشیم..

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۲۹
لوسی می

یه وقتهایی هم باید به خدای مردم پناه برد..

نه از شر مردم.. 

که از شر وسوسه‌گرِ نهانی که در دلهای مردم وسوسه‌ها می‌اندازد...



+سوره مبارکه ناس.

+اعیادتون مبارک :)

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۴۵
لوسی می

واااقعا باورم نمیشه که چرا یک سوالِ تکراری رو ده باااار می‌پرسه :/

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۴۷
لوسی می

آخ آخ آخ!

حالا چطوری برگردم سر کارم؟

فک کن بیای ناهار بخوری با این وضعیت مواجه بشی!



+همینطوری به امید فرج صبر کردم تا اینکه مادرشوهر خواهرم اومد گفت می‌برمت:دی

از مصادیق واقعی نزول فرشته از آسمان :)

تو ماشینش نشستم تا غذاشو بگیره و بیاد که بریم که تااااا اومد بارونم بند اومد!

اینم ویوی اتاق، بعد از بازگشت... صبح که اومدم خشک بود! الان یه جوری صدای رودخونه میاد انگار که کنار آبشار نشستم! 

+کاملاً قابل شناسایی شدم :/


+از شروع نگارش پست تا انتشارش حدود بیست دقیقه شد.

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۱۰
لوسی می

امروز ظهر سرکار موندم و توسط آقای دکتر به ناهار دعوت شدم! 

هی گفتم نمیام! گفت بیا! آقای فلانی هم میاد. 

گفتم من تنهام نمیام. گفت نه بیا غذا نداری.

این شد که منم باهاشون رفتم 

ولی بعد از اینکه غذامو دریافت کردم گفتم

اگر اجازه بدین من سر یک میز جدا میشینم! :/

بسیار روشنفکرانه گفت: هرطور و هرجا که راحتین :)



+دیگه اینطوریا! :/

+بعد هی با خودم فکر کردم چقدر این رفتارم مورد پذیرش بود؟ ولی خب آدمی که برای نماز بهش اقتدا میکنم باید لااقل این سطح از درک متقابل رو داشته باشه دیگه. نه؟


۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۰۳
لوسی می

و بیان میدارد که آن دین کاملی که حیات طیب بشری را در هر مکان و هر زمان که فرض شود تضمین میکند، نزد پیامبر اوست.

و بشر در رسیدن به چنین زندگانی احتیاج به هیچ چیز بیشتر از امر به معروف، نهی از منکر، تجویز طیبات، و تحریم خبائث و الغاء خرافات و گشودن قید و بندهای بیهوده‏‎ای که خود به دست خویش زده است ندارد...

حد اعلا و کامل امور پنجگانه مذکور در آیه مورد بحث که عبارت بود از 1. امر به معروف، 2. نهی از منکر، 3. تحلیل(حلال دانستن) طیبات 4. تحریم خبائث 5. برداشتن تکالیف شاقه و قید و بندهای بیخود و غیرالهی، تنها و تنها در اسلام یافت میشود هرچند در سایر ادیان نیز نمونه هایی از هریک از آنها دیده می شود..


المیزان، جلد هشتم، بخش سی، ذیل آیات 155 تا 160 سوره مبارکه اعراف



+به اندازه کافی معلوم شد که دارم کارِ قرآنی میکنم؟ :)

+پاسخ سوالِ احتمالی: رشته تحصیلی من متاسفانه هیچ وجهی از قرآنی بودن و اسلامی بودن (به معنای عام جامعه) نداره، نه طلبه‎ام و نه فارغ التحصیل الهیات و علوم قرآن و حدیث. 

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۰۱
لوسی می

وای اصلا باورم نمیشه که سر تا پا انرژی منفی شده‌م 

و تو این کارِ بی‌نهایت ساده درمونده‌م!

حالم خوش نیست. 

مغزم دیگه نمیکشه و درد میکنه،

امروز ده ساعت تمام مشغول بودم..

دلم برای بچه‌هام تنگ شده!

کار ساده‌ایه اما فراتر از حد تصورم حجیییییمه!

چطور حجمش رو نفهمیدم؟

چطور بهش گفتم دو روزه تمومش میکنم؟

والا هفت روزه هم تموم نمیشه!

الآن هیچی ندارم که بتونم ارائه بدم..

هرچی بیشتر میرم کمتر نتیجه میگیرم..

اصلا انگار هیچی پیش نرفته.

بدتر از ویرایش‌های نهایی فایل‌های پایان نامه وقت‌گیر و بی‌نتیجه است!

راستش اصلا امید ندارم که تموم شده‌ی کار رو بتونم ببینم!

بچه‌هااااا دعا کنین جلسه ما بی حرف پس و پیش فردا برگزار نشه!

یک روز... حداقلِ حداقل یک روز وقت میخوام... کمک! :((

کمک :(((



+بعداً نوشت: جلسه به روز بعدتر موکول شد و عملا ده ساعت کاری بهم اضافه شد.

از دعاهای همه ممنونم ^_^

واقعا برام مهم بود و هست... من آدمِ سرشکستگی و شرمندگی جلوی کارفرما و استاد نیستم... اصلا برام قابل تحمل نیست..خودم هم دیشب براش نذر کردم :) 

ولی حالم خیلی بده. عملا بیمار شده م و از جام نمیتونم تکون بخورم. سرم سنگین شده. منی که هر روز از ساعت هفت بیدار و فعالم، امروز تا ساعت ده تو تخت بودم و اصلاً نمیتونستم پایین بیام...این دو سه روز گل پسر حالش خیلی ناخوش بود و تب داشت الان یه پوست و استخون شده.. بچه‎م آب شده تو این مدت.. همه ی اینها خستگیِ مفرطی رو به جان و روح و روانم وارد میکنه و باعث کندیِ پیشرفتم میشه.. ولی خب.. همین که ده ساعت که شاید خالصش پنج شش ساعت بشه، به وقتم اضافه شده بازم ارزشمنده. امیدوارم بتونم کار رو تموم کنم و فردا دست پر برم.. هنوز امیدوارم جلسه فردا هم به بعداز ظهرش موکول بشه :دی

ان شالله همه‎تون همیشه سلامت باشین.

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۳۱
لوسی می

من خیلی کارمند بدی هستم.

خیلی :(



+قشنگ حس بدهکاری رو دارم که برای طلبکارش بهانه میاره.

از خودم بدم اومده :((

خدایا توبه :((

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۸ ، ۱۳:۲۲
لوسی می

اسلام جمیع امور مربوط به زندگی بشر و تمامیِ شئون و اعمال انسان را برشمرده؛

آنها را به دو قسم طیبات و خبائث تقسیم و طیبات را حلال و خبائث را حرام نموده است.

و تمام!



+این رو بذارین کنار اَلخَبیثاتُ لِلخَبیثینَ وَ الخَبیثونَ لِلخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبونَ لِلطَّیِّبات (نور 26)


+المیزان، جلد هشتم، صفحه 365

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۰۵
لوسی می

فکر کن بعد از دقیقا ۲۱ روز تعطیلی بچه رو بدون انجام تکالیفش بفرستی سر کلاس!

:/



+بعد میگیم چی شد بچه‌م دقیقه نودی شد! :/

عنوان: از کتب دکتر شریعتی با خوانشی متفاوت :)

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۸ ، ۰۷:۵۵
لوسی می

وقتی قرار نیست بهمون رمز بدین،

چرا ستاره‏‎های مرکز مدیریت بلاگ ما رو روشن میکنید؟ 

:|

۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۸ ، ۱۳:۵۷
لوسی می

یکی از رویاها و آرزوهام اینه که دیشب و امروزی در حرم حضرت امیر باشم.

این در شرایطیه که در این دو روز حتی نتونستم در حرم حضرت ثامن باشم.

توفیقاتم به شدت و به وضوح تنزل پیدا کرده و هیچ بودنم رو به چشم می‌بینم.

راستشو بخواید کم کم دارم به اندیشه‌های جبرگرایی متمایل میشم.

:/



+عید تون خیلی مبارک.

دو ساله که در عید مبعث احساس شرمندگی مفرط دارم بابت تصمیمی که دو سال پیش گرفتم و عملی نشد. اما نمیذارم این حس سال دیگه هم تکرار بشه. با اینکه این که واقعا از عملی کردن تصمیمم می‌ترسم(بی‌دلیل و با دلیل!) ولی امسال انجامش میدم و استارتشو میزنم. قول میدم... اصلا باورم نمیشه دوسال از تصمیمم گذشته! اغراق نیست که بگم برام انگار سه چهار ماه پیش بود...

دعام کنین. :)

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۱۹
لوسی می