ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

دیروز مامان مستر برای شام مهمونی داشت و دست تنها بود.

از صبح رفتم خونه‌شون برای کمک.

شب وقتی مهمون ها اومدن از فرط خستگی نمی تونستم رو پام واستم.

اونقدر که همه گفتن از چهره‌ت خستگی می‌باااارههههه!

تو اون حجم خستگی امروز صبح هم دعای ندبه دعوت بودیم.

ظهر بعد از ناهار از ساعت یک و نیم خوابیدم تا پنج و نیم!

بلکه خستگی‌ها جبران بشود!

نشد!


آه کنکور کنکور! :/

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۷ ، ۱۷:۴۱
لوسی می

نمیدونم گفته بودم یا نه، یه کاری رو دارم شروع میکنم که عاشقشم.

دیروز تو جلسه‌ش شرکت کردم و فهمیدم چهار تا از بهترین استادهام تو گروهن.

خیییییلی حس خوبی بود. خیلی خیلی!

این که هیچ کدومشون عامل معرفی من برای حضور در کار نبودن و من قبل از اونها حضور داشتم😁

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۵۲
لوسی می
خواهرم برای اولین بار گزینه‌ی پیشنهادی خودش برای دامادی برادرم رو گفت.
کی؟
دختر خواهر مستر ^_^
تصورش جذابه که خواهرشوهر دختر خواهر شوهرم باشم :دی


+همیشه عقیده‌م این بوده که کسی که میخواد بره خواستگاری باید از حوالی شانزده هفده سالگی پسرش دنبال عروس باشه. نه اینکه یهو بره خواستگاری و انتظار داشته باشه که تو یه ماه کل تز تربیتی و عقیدتی خانواده عروس رو موشکافی کنه! به مامانم گفتم. مامانمم هم رفته تو فکر :)
پیشنهاد مامانم یکی دیگه بوده. پیشنهاد خواهرم ایشون :)
+برادرم ۱۸ ساله است.

++عقیده دارم از مهمترین وظایف پدر هم هست که برای دخترش به دنبال پسر خوب بگرده. :)
۳۱۱
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۲۹
لوسی می

امروز روز بدی بود.

دیشب ساعت ده رفتم تو تخت و تا ساعت یک داشتم در لغو به سر می‌بردم.

این شد که نماز صبحم قضا شد.

بدیش اینه که یادمم اومد که الذینهم عن اللغو معرضون ولی بازم دیر عملیش کردم.

مطمئن نیستم اما شاید نماز صبح هشداری بر این لغو زیستن بود...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۲۸
لوسی می

سالهاست برنامه‌هایی برای زندگی کردن دارم،

سالهاست روشهایی رو می چینم و زندگیمو تغییر میدم.

اما هنوز اون چیزی که باید باشم نیستم که مدام در جا میزنم و گاهی به عقب برمیگردم.

حقیقتش مدتیه که به حُسنِ عاقبت وب نویسیم شک کرده‌م.

و منحنی یادگیری من از فضای مجازی به حد اُوِرلرنینگ یا همون حد اشباع رسیده.

به نظرم میاد که باید ازش فاصله بگیرم تا نظم زندگیم و حقیقت زندگیم جدی‌تر بشه.

الآن چیزهایی بر من آشکار شده که میخوام مدیریتشون کنم.

شاید تعطیلیِ وبم راهش نباشه و کمکی به این مدیریت نکنه،

اما نمیخوام مدیون خودم بمونم.

و این روش رو امتحان خواهم کرد.

برای یه مدتِ شاید طولانی و شاید کوتاه.



+از صبح به صورت جدی به انتشار این پست و حذف وب فکر کردم. تا این که این پست خوبِ جناب دچار دغدغه‌ی این چند وقت ذهنم رو شرح داد و منو مصمم کرد. :) ازشون ممنونم.

+خدانگهدار دلهاتون باشه. ^_^

+خواستم وب رو حذف کنم ولی دلم نیومد این متونِ فاخر رو از دسترستون خارج کنم. :دی

+لطفاً بر بنده منت بگذارید و حلال کنید. :)

التماس دعا.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۷ ، ۲۰:۴۳
لوسی می

ای خدای من!

شنو نوای من!

زمین و آسمان تو می‌لرزد به زیر پای من،

مه و ستارگان تو می‌سوزد ز ناله‌های من.

رسوای زمانه منم...

دیوانه منم..


+کاش زندگی دکمه ریست داشت..




۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۲۰:۵۴
لوسی می

اومدیم خونه مامان مستر و مثلا دارم درس میخونم.

ولی یه ربعه محو تماشای این رنگ رویایی‌ام!

😍😍😍

مامان مستر اسم این چای رو گذاشته چای مفرح :)

ترکیب به لیمو، چای ترش، گل‌گاوزبان و بهارنارنج :)


+با اینکه رنگ فرش تو عکس خیلی واقعی نشده اما رنگ چای به رنگ واقعیش خیلی شبیهه. عاشقشم :)

+عنوان: رنگ آن بیننده را شاد و مسرور می‌کند (۶۹ بقره)

+الآن دقت کردم دیدم رنگ قالب وبم و تیتر مطالب هم همینه :دی

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۱۱:۰۲
لوسی می

سیاست بر دو نوع است:

سیاست فاضله یا امامت و سیاست ناقصه یا تغلب.

هدف سیاست فاضله آن است که مردم را ترغیب کند تا به رفع نواقص خود بپردازند و به فضائل دست‌یابند. نفوس حیوانی خود را تعدیل کنند و به مرتبه‌ی نفس ناطقه(که انسان را مستعد دریافت هدایت میکند) برسند.


آنچه موجب شکل‌گیری سیاست تغلب یا ناقصه می‌شود استعباد مردم است. یعنی انسانها را از ماهیت انسانی خود خارج کردن و به ارزش‌های حیوانی روی آوردن. در چنین سیاستی دو قوه غضب و شهوت فعال است و افراد فقط در جهت کسب نیازهای خود تلاش می‌کنند و جهت زندگی آنها افقی و مادی است.

اگر دولت نتواند با سیاست‌های ترغیبی و تنبیهی خود قوای شهوانی و غضبی را تعدیل کند در افراد نیازهای کاذب ایجاد می‌شود و معارف کاذب و موهوم جایگزین معارف حقه میشود.


+خواجه نصیرالدین توسی.

+به مناسبت انتشار کتاب فتنه‌ی تغلب.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۷ ، ۱۱:۴۵
لوسی می

استعداد خلیفه اللهی در نهاد تمامی انسان‌ها وجود دارد ولی در همه‌ی انسان‌ها به فعلیت نمی‌رسد. رسیدن انسان به مقام خلافت خداوند زمانی از بالقوه به بالفعل در می‌آید که فطرت خفته‌ی وی با تعلیم و تزکیه شکوفا شود. 

حیات واقعی انسان پس از مرگ اوست.



+باورم نمیشه اینها رو میدونیم 

و سر چه چیزهایی با هم می‌جنگیم! :/

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۷ ، ۱۱:۳۶
لوسی می

نمیدونم که آیا واقعا یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی‌پایانه؟

به نظرم این تصورِ پایانِ تلخه که خودش باعث تلخی بی‌پایان میشه.

و هرچند بار هم که به پایان‌های تلخ تن بدی، اون تلخی‌های بی‌پایان تموم شدنی نیستند.

قبل‌تر ها چقدر در بیان خودم و توصیف خودم حرفه‌ای بودم.

الآن این منم با ملغمه‌ای از نقش‌ها و بایدها و نبایدها و رویاها و ترس‌ها که غالبشون با هم هم‌پوشانی دارن و من انگار دیگه از پس خودم بر نمیام.

سرتاسر عجزم.

زندگی در تمام لحظه‌های زیبا و دوست‌داشتنیش برام پر از تلخی شده،

تلخی‌ای که پابه‌پای من و زندگیم داره پیش‌میاد و من انگار مقهور قدرت او شده‌م.

حضورش رو پذیرفته‌م،

ناامیدی رو پذیرفتم و سکوت برگزیده‌م.

برام جالبه، دهه‌ی سی بالکل متفاوت از دهه‌ی بیست شروع شد..

آه که این منیتِ عظما بند پای منه..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۷ ، ۱۱:۲۱
لوسی می

اون جوری زندگی کن که دوست داری بچه‌هات زندگی کنن!

:)




+با همین توصیه به خودم، 

فعلا که این فقدانِ بلوغ رو بدون استخوان‌درد ساپورت کرده‌م!

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۷ ، ۰۹:۵۸
لوسی می

بعد از مرحله‌ی تفکر(اینجا) می رسیم به تلاش برای ایجاد عزم در وجود.

این مرحله‌ایه که اگر از پس مرحله‌ی تفکر برنیومده باشیم، در این باب هم موفق نخواهیم بود. وقتی انسان هر روز در مورد ابدیت خودش تفکر کرده باشه، برای طی طریق حق عزمش را جزم خواهد کرد و تصمیم جدی خواهد گرفت.

این مرحله یعنی مرحله‌ی تصمیم جدی برای تغییر وضع موجود.

عزم یعنی همون تصمیم جدیِ من در پست قبل! و در اینجا یعنی راضی شدن و تصمیم جدی به رعایت شریعت.یعنی اگر گناهی هست که به بودنش راضی هستی و کلا نمیخوای ترکش کنی و توجیهشون میکنی و برای ادامه وضع موجود و انجامشون بهانه می‌تراشی بدون هنوز انسان بی‌عزمی هستی و هنوز تفکرت ناقصه و ضرورت طی مسیر رو درک نکردی.

مثلا من مصمم هستم زمانهای نت رو مدیریت کنم پس عزمش رو دارم حتی اگر موفق نشده باشم.

اما من بی‌عزم اون وقتیه که لزومی برای مدیریت نت نمی‌بینم. با اتلاف عمرم راحتم!

لزومی برای زندگی بر مبنای شریعت نمی‌بینم. با نمازهای الکیم راحتم و راضی‌ام، با غیبت کردن راحتم و منو آروم میکنه. انسان بی‌عزم اونیه که لزوم تغییر و عقب بودن خودش رو درک نکرده و تفکرش او رو به لزوم طی مسیر واقف نکرده و همان انسان صوریِ بی‌مغزی است که در آن عالم باطن غیرانسانیش برایش آشکار می‌شه. و به وضع موجود راضی شده.

هرچه عزم و احساس ضرورت تغییر با تفکر، بیشتر بشه انسان تو طی طریق موفق‌تره.

هرچه احساس لزوم مدیریت نت بیشتر بشه امکان موفق شدن تو این مدیریت بیشتره.

تصمیم جدی بر ترک معاصی و انجام واجبات و جبران هر آنچه که از انسان فوت شده در ایام حیات و تبدیل ظاهر خود به ظاهر یک انسان عقلی و شرعی (آن‌چنان که از ظاهر انسان متوجه شوند این شخص انسان متشرعی است) از موارد این مقامه.

پس ای عزیز از گناهان دوری کن و برای هجرت به سوی حق تعالی آماده شو که ما میخوایم بریما(:دی) ظاهرت را ظاهر انسان کن و خودت را وارد آداب شریعت کن، و از خداوند بخواه تو را کمک کند...



+هرکه دارد سرِ همراهی ما بسم الله. 

+تا پست بعدی ان‌شالله همچنان تفکر روزانه رو ادامه می‌دیم تا عزم وجودمون برای طی مسیر پرورش پیدا کنه و سست نشیم. مهمه که عزم برای تغییر با گوشت و خونمون مخلوط بشه. چطوری؟ با تفکر.. :)

و من الله التوفیق.

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۷ ، ۰۹:۱۳
لوسی می

یعنی من اگر قبل از مُردنم،

بتونم یه ماه کامل و تمااام،

استفاده از نتم رو درست و صحیح و عاقلانه مدیریت کنم یه راست می‌برنم بهشت!

باور کن!


+آخه مگه آدم اینقدر ضعیف النفس و بی‌برنامه میشه؟ :((

+اگه از امروز شروع کنم قبوله؟

+عنوان: اینجا


۲۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۷ ، ۱۷:۴۵
لوسی می

دفعه قبلی که رفتم دندون‌پزشکی کاملاً این تایم رفته بودم و یک ساعت معطل شده بودم.

این شد که این دفعه، نه به صورتِ عمدی، ولی بی‌خیال‌تر راه افتادم و یه ربع بعد از ساعتم رسیدم.

تو راه بودم که منشی تماس گرفت که باید زودتر میومدی و نوبتتون با نوبت نفر بعدی تداخل میکنه و این صوبتا.

خیلی بد شد.. من اصلا حواسم نبود که دیر رفتنِ من باعث میشه کارم بیشتر طول بکشه و نفرات بعدی همگی حداقل به اندازه تاخیر من معطل میشن!

با خودم گفتم به دکتره میگم اگه تا نوبت نفر بعدی کارت تموم نمیشه، میرم یه وقت دیگه میام.

بعد فکر کردم اینجوری به دکتره مدیون میشم!

نه راه پیش، نه راه پس...اصن یه وضی! :/

خلاصه که رفتم و تمام مدتی که رو یونیت بودم به این فکر میکردم که وقتی برم بیرون باید از نفر بعدی بابت معطلیش عذرخواهی کنم، 

ولی نفرات بعدیش رو چطور ساپورت کنم آخه؟ :/

خدایی چگونگیِ خارج شدن از این نوع از حق الناس خیلی پیچیده استا! خیلی! :/



+اگر هیچکس در عالم به اخلاق و حق الناس پایبند نیست، بازم ما پایبند بمونیم و مثلا به خاطر اشتباه منشی تو دوره قبل خودمونو مدیون سایرین نکنیم. باشه لوسی‌می جان؟ 

بله چشم :)

+بعد از کلی سناریونویسی روی یونیت، از اتاق اومدم بیرون،

بعد از من هیچکس منتظر نبود! :)

الحمدلله :)


+آیا این لطف رو می‌کنین که برای عمه‌ی مرحومم یک صلوات هدیه کنین؟ ممنونم.

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۷ ، ۲۰:۳۰
لوسی می

وقتی یک آرزویی کلاً ویران میشه،

و یک امیدی کلاً ناامید میشه،

و آنچه که نباید، اتفاق میفته،

و رشته‌ی همه‌ی رویاهاتو قیچی می‌کنه.



+دارم از اون لحظه‌هایی حرف می‌زنم که مثل جد بزرگمون روضه‌ی رضوانی رو به دو گندم بفروختیم و از اون به بعد، دیگه هیچی مثل سابق نشد..

دیگه هیچی مثل سابق نمی‌شه...

و من پر از دردم :((

و تنهای تنهای تنها...

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۷ ، ۰۸:۳۱
لوسی می