ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

1504.

دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۴ ب.ظ

برای چی من رو میخونید؟!

:|



+کم کم دارم نسبت به خونده شدن، احساس دین میکنم!

من هنوز بر هدف اولیه م مونده م و برای ثبت دلم در لحظات روزانه م می نویسم،

اما وقتی می بینم یه عده هستن که میان منو میخونن و خیلی وقتها بر دانش من اضافه می کنن و بهم چیزهایی یاد میدن

ازشون خجالت میکشم که تا الان 1500 تا پست نوشتم و هیچ چیز برای عرضه ندارم و چیزی بهشون اضافه نکردم!

شاید چون از اول هم فلسفه ی این وبم این نبوده که برای بقیه بنویسم. اما قرار هم نبود کسی منو بخونه!!

+رفقای خوب و دوست داشتنی، نمیدونم چند نفر هستین اما میشه ازتون بخوام دیگه منو نخونین؟!!

+درخواست وبلاگ نویسی که بیش از حد نرمال، خواننده هاشو دوست داره!! :)

+بعداً نوشت: نتیجه گیری حاصل از کامنت ها:
یکی نیست به من بگه اصلا به تو چه؟!!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۱۶
لوسی می

نظرات  (۲۲)

چقد من درگیر این سوالم!
چرا مینویسم؟
از دوستان پرسیدم.
یه مطلبی هم گذاشتم اخیرا در این باره ...
هنوز به نتیجه ی خاصی نرسیدم :/
پاسخ:
:)
من میدونم چرا می نویسم، اما نمیدونم چرا منو میخونین؟! :دی
وا !
وبتون مطالب خوبی داره خب :)
پاسخ:
واقعا؟؟! چی داره مثلا؟ میشه بگی؟
من تازه با وبتون آشنا شدم.
برای مثال پست های 
1501 - 1502 -1503
همینا خیلی خوبن که :)
پاسخ:
آره! اینها خدایی خوبن! اما ناشی از همون چالش درونیم بوده که نوشتمشون، که به بقیه هم خیری برسه! هرچند که بیشتر به خاطر تذکر به خودم نگاشته شد..اما برای بقیه هم میتونه مفید باشه.
کلا پستهای تگ "تذکر"م خوبن، اما خب به نسبت کل پستهای تگ گذاری شده تعدادشون خیلی کمه.
مرسی که جوابمو دادی عزیزم :*
آخر شب هست؛ فک کنم نیاز به استراحت دارید!
پاسخ:
:))
ممنون از واکنشتون! :))
۱۷ آذر ۹۴ ، ۰۱:۰۴ زهرا فاطمی
سلام
نوشتن خعلی خاصیت داره. این خعلی ها روزیتان باشد الهی که هست بحمدالله..
از منم چیزی یاد گرفتین؟

پاسخ:
سلام نوشتن که خاصیت داره و من می نویسم.
ولی خوندن اینها خاصیت چندانی نداره. اینو عرض کردم.
بله! همین که " تا با چه نیتی کامنت بگذاریم!" حداقلشه! :دی
آی کیو جلبک!
پاسخ:
:))
بله گرفتم نکته ی شما رو! :دی
خواهش میکنم عزیز :)
به نظر من اگه فقط و فقط مطالبی با تگ تذکر نوشته بشه مخاطبای وب منحصر میشن!
اگه شما هم مطلب طنز و هم روزمره های مفید و درکنارش مطالبی برای تلنگر به بقیه بذارین همه نوع آدمو جذب وبتون کردین و اینطوری تاثیرگذاری بیشتر میشه ... در کل وبتون خوبه :)
پاسخ:
اینم حرفیه. ولی حقیقتش اینه که این وب فقط برای دلم تاسیس شده. نه برای مطالعه ی خلق الله! :)
حالا هرکی که پایه ست بخونه خدا خیرش بده. مثل یک کتاب بی سرو تهه! :دی
۱۷ آذر ۹۴ ، ۰۷:۴۳ مامان محمدمهدی
چه لوس
پاسخ:
:))
چرا فکر نمیکردم چنین کامنتی ببینم؟! آیا چرا واقعا؟!
:))
یه بارم من همین حس بهم دست داد تمام دلنوشته های قشنگمو که دوستشون داشتم پاک کردم:)
مهم اینه  که از دلت مینویسی پس به دل مینشینه
پاسخ:
عه وا! چرا پاک کنی خب! مثل من از خواننده ها میخواستی که نخوننت! به همین سادگی! :دی
سلام
خیلی هم یاد میگیریم ازت
چرا فکر میکنی یاد نمیگیریم؟
در ضمن درستش آنرمال هستش
شرمنده بابت جسارت کردن
پاسخ:
سلام و ممنون. ولی واقعا چی می آموزم؟
اینجا یک زندگی روزمره ست و دغدغه ها و فکر های یک خانم خونه!
همین و بس!
:دی خواستی مچمو بگیری ها؟! :دی
شوخی کردم. درست میگی. حالا چرا جسارت؟؟! این حرفا چیه؟ وقتی می بینی یه چیزی غلطه باید بگی دیگه! جسارت کدومه! :| لطفا دیگه با من اینقدددددر رسمی نباشین!
میدونم اصلش آنرماله، اما این تلفظ کلمه ست. تایپش همون unnormal درسته.
در حقیقت un پیشوند منفی کننده ست. ولی چون نرمال هم با n شروع شده اینطور تلفظ میشه وگرنه در لغاتی مثل unusual آن کامل تلفظ شده!
من کلی بالاپایین کردم که بنویسم آنرمال یا آن نرمال آخرش گفتم همون آن نرمال رو می نویسم دیگه! مثل خواهر! :دی

برای چی می نویسد؟
معلومه
برای این که انسان ها موجودات اجتماعی هستند و  نیاز به ارتباط دارند
وبلاگ، شبکه های اجتماعی و.. هم وسیله های ارتباط میان انسان ها هستند
برای این که افراد هم فکر باهم ارتباط برقرار کنند.
کافی نیست این دلیل؟
پاسخ:
فکر میکنم باید سوالم رو از "برای چی می نویسم؟" به "برای چی من رو میخونی؟" تغییر بدم!
آخه تو پی نوشت نوشتم که من برای چی می نویسم! اما منظورم این بود که این وب به بقیه چیزی اضافه نمی کنه.
برای همین خواستم که کسی منو نخونه! :|
فک کنم کلا باید برش دارم! :|
یعنی دیگه نخونیمت :))
 هرخوندنی که نباید دلیل داشته باشه
باید به دلمون رجوع کنیم :)
پاسخ:
:) مرسی عزیزم.
اینکه با دل بخونی از همه چیز ارزشمندتره.
چقدر کامنتت خوب بود به دلم نشست..

سلام.

احساس مسوولیت جنس نگاه آدم را عوض می کند...

 بیاید کار به کار هم نداشته باشیم....چیزی شبیه بکر بودن،شاید.

کشف جدیدمان عقیم ماند.

نمی خوانیم.

پاسخ:
سلام. یعنی چی؟ خیلی فلسفی نوشته بودید!!
کدوم کشف جدید؟
کدوم بکر بودن؟!
:|

گیج شدم!

سلام مجدد.

این کجایش فلسفی بود؟!!!

آدم اگر نگاهی رو روی کلماتش حس کند انگار جهت دار می نویسد....احساس مسولیت (دِین )دنیای بکر و تنهایی آدم  رو خدشه دار می کنه...

کشف وبلاگ شما منظور بود....

الان که دوباره نوشته خودم رو می خونم می بینم این کامنتم از کامنت قبلی بیشتر نیاز به توضیح داره انگار....

متاسفانه این قابلیتمان در دست تعمیره.(مثل آدم نوشتن).

پاسخ:
نه این بهتر بود! متوجه شدم.
آره دیگه منم ترجیح دادم که کار به کار کسی نداشته باشم!
یمدت که وبت از دسترس خارج بود یه حس بدی گرفته بودم
اینکه با یکی دوست بشی و یهو این دوستی خاتمه پیدا کنه
البته باید تو دنیای مجازی انتظار همه چیو داشت مثلا حذف یهویی وب
نگران اینم اخرش چه شود:((
دوستی هامون غیرمجازیه اما ارتباطمون مجازی 
باید به فکر چاره بود یه چارش اینه که کمتر بیام وبت تا کمتر منتظر نوشته هات باشم :((
راستی عکس پروفایل چقدر خوب شده تغییر کرده یعنی من بااین عکس بیشتر خاطره دارم 
مرسی مامان پسرک ها:))
پاسخ:
ممنونم عزیزم از محبتت :) لطف داری.
اتفاقا من هم همینطورم. یه مدت که کسی کامنت بده و بعد بره حس بدی دارم اگر وب داشته باشه که میرم سراغش اگر نه که منتظر می مونم تا بیاد.
البته شما رو میدونم هستی :)
آره باید یه فکری کرد. البته بعید میدونم بلاگ و بلاگفا همزمان قاطی کنند..ولی یک فکری خواهم کرد. مثلا ایمیلم رو برات میذارم:
s.m403091@Yahoo.
اینم راه حل!
آره خیلی دوستش دارم این لوسی می رو :)
موچکررررر
دلیل دیر اومدنم 2 تاست
یکی اینکه کلا نمیام نت
دلیل دیگش اینه که ازونجایی هروقت من کامنت بدم شما میری برای چندین روز بعد و هی میام ببینم جواب دادی یا نه  و منم عجوول
 این میشه که من سعی میکنم کامنت ندم :))
ازحالا هروقت اومدم برات شکلک میزارم تا بدونی خوندمت :))
پاسخ:
قربانت.
نه عزیزم نیازی نیست! چرا زحمت بندازی خودتو؟!
همین که میخونی کلی لطف میکنی هر از چندی هم که میای یه خبری از خودت بهمون میدی. نیاز نیست خودتو اذیت کنی.
ممنونم ازت.
۱۷ آذر ۹۴ ، ۱۷:۱۷ دختر مهربون
سلام
یعنی شما اگه وبو نخونن بازم مینویسی؟خب اگه قراره آدم فقط برا خودش بنویسه که رو کاغذ مینویسه!!! الان بنده بعد از مدت ها و کلی کش و قوس می خوام یه وبلاگ درست کنم اونوقت دارم با خودم فکر می کنم که اگه کسی نخونه و بهم باز خوردی نده چه فایده داره؟؟؟؟
البته قبول دارم که آدم نسبت به چیزی که که مینویسه مسئوله ولی نمی دونم مسئولیت نویسنده بیشتره  یا خواننده چرا که اجباری برای خواننده وجود نداره!
پاسخ:
سلام. خب بعله می نویسم. من کلا اهل نوشتنم. دوازده سالی هست که می نویسم. اینجا راحت تر از کاغذه هرچند که کاغذ خیلی حس بهتری به من میده اما اینجا کلا از لحاظ دسترسی و نگارش راحت تره.
راستش از اول اصلا قرار نبود کسی بیاد منو بخونه! و من هم هیچ جا با آدرس کامنت نمیذاشتم! ولی کم کم دوستانی پیدا شدند و خیلی هم خوب بود و هست و من خیلی خوشحالم که دوستانی دارم بهتر از برگ درخت..که بدون اینجا بودن پیداشون نمیکردم اما یک شبی به سرم زد که مبادا مدیون دوستان باشم که برای اونها نمی نویسم البته اینو وقتی حس کردم که یک وبی دیدم با ده هزار خواننده که طرف روزانه هاشو می نوشت و من فکر کردم که با این وسعت خواننده چقدر خوب بود اگر قدری برای خواننده هم می نوشت! بعد احساس دین کردم به خوانندگانم و الی اخر!
وگرنه من هم مثل همه ی وب نویسها از اینکه کسی منو بخونه بی نهایت لذت می برم مخصوصا وقتی که در ذیل پستهام تجربه و پیشنهاد دریافت میکنم..اما دلم نمیخواست یک طرفه سود ببرم! این شد که اومدم این پست رو گذاشتم اما خب خیلی ها فکر کردند قدردان بودنشون نیستم در حالی که من از سرخیرخواهی که مبادا وقتتون پای وب من تلف بشه این پست رو گذاشتم..
در نهایت با جمله ی آخرت کاملا موافقم.. کاملا.
دوباره نوشتم:)همین امشب نوشتم فردا ساعت 9میره رو وب
مینویسم حالم بهتر میشه:)
پاسخ:
خب چرا همین الان نذاشتی رو وب؟! :|
آره منم همینطورم :)
تبریک ما رو بپذیر :دی
۲۷ آذر ۹۴ ، ۰۰:۵۸ فاطمه لاهیجانی
سلام، منم وبلاگتونو میخونم، هرچند خیلی سانسور میکنین ولی مطالبتون واقعی و از ته دلتونه، من که خیلی دوست دارم تو زندگی آدمهای دیگه سرک بکشم و چیزی یاد بگیرم، اینجا هم همینطوره!
پاسخ:
سلام :)
ممنون از لطفتون. البته این چیزهایی که من نصفه نیمه می نویسم اسمش سانسور نیست، به نظر خودم که هیچی رو سانسور نمی کنم و تقریبا کل زندگیم الان رو وبه! جز اون قسمتهایی که شاید خوندنشون یه عده رو آزار بده. مثلاً من اتفاقات فوق العاده ی زندگیمو نمی نویسم و به اختصار نویسی اکتفا میکنم در حالی که میشه همونا رو هم بنویسم مثلا تا حدی که یک زندگی اسطوره ای از خودم بسازم! اما سعی کردم زندگی معمولی یک نفر رو بنویسم. یک زندگی خیلی معمولی که بد و خوبش در همه! و حتی گاهی میشه گفت گلایه هاش بیشتره! :))
چیزهایی هم هست که شاید وقتی خونده میشه فقط خودم بفهمم قضیه ش از چه قرار بوده چون هیچ چیزی برای بیان به بقیه تو اون رخداد وجود نداره. حالا شما احتمالا خواننده ی جدید وب من هستید وگرنه من جایی گفته بودم که من فقط و فقط برای خودم می نویسم و برای همین پستهام هیچوقت به صورتی که خواننده جذب کن باشه نبوده! سیاست من جذب خواننده ی حداکثری نیست. و از لطف اونهایی که منو میخونند بسیار ممنونم که تو لحظه های زندگی راهنماییم میکنن و کلی چیز تا به حال یادم دادن.
با اینکه مطمئنم که شما منظور مثبتی داشتید، اما اینکه گفتید "خیلی دوست دارم تو زندگی آدمهای دیگه سرک بکشم و اینجا هم همینطوره" قطعا حس خوبی به منِ نویسنده نمیده! راستشو بخواید یه کم تصمیم گرفتم سانسوری تر بنویسم! مگر مواردی که به بخش دوم جمله تون یعنی "آموزش" کمک کنه..
۰۳ دی ۹۴ ، ۱۵:۱۶ فاطمه لاهیجانی
اگه ناراحتتون کردم عذر میخوام، منظوربدی از سرک کشیدن و سانسورنداشتم، حق دارین نخواین همه چیز رو اینجا به اشتراک بذارین و چیز بدی هم نیست اصلا
من تقریبا از وقتی پسر اولتون  کوچولو بود و هنوز خبری از داداشش نبود میخونمتون، خواننده ی جدید نیستم و تقریبا میشناسمتون، حالا هم چون پرسیدین چرا وبلاگمو میخونین نظر گذاشتم که انگار ناراحتتون کردم :-(
پاسخ:
نه ناراحت نشدم. گفتم که میدونم منظورت مثبت بود، اما به قول خودت ناشی از نشناختنهای من بود.
خب این همه مدته منو میخونی چرا کامنت نمیذاری دختر خوب؟! :)
نه ناراحت نشدم خیالت تخت! اگه منو بشناسی که میدونی دیگه :)
۰۳ دی ۹۴ ، ۱۵:۲۶ فاطمه لاهیجانی
البته این عیب فضای مجازیه، من از روی صمیمیت و طنز دوستانه ی این چندساله که میشناسمتون و با اینکه ندیدمتون حتی خیلی از اخلاقاتونو میدونم نظر گذاشتم و حواسم نبود که شما اصلا منو نمیشناسید و ممکنه برداشت بدی کنید!
پاسخ:
عزیزمممم :)
آره خب شناخت تو وب معمولا اینطوریه. البته منم برداشت بدی نکردم. گفتم که میدونم منظور مثبتی داشتی :)
بعدم اینکه من حواسم نبود که برای اون پست سوالیم کامنت گذاشتی!!
حالا چرا کامنت نمیذاری خب؟! :دی
۰۳ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۱ فاطمه لاهیجانی
خب خداروشکر، چون معمولا آدم کم حرفیم و تا ازم سوالی پرسیده نشه حرفی ندارم، خخخخخ
کامنت قبلیم تو پست اسم و لقب امام حسین بود که بعدش بلوگفا پوکید!!
پاسخ:
:)
عزیزم :)
خب من از حالا یه سوال هم آخر پستهام میذارم :دی