2041.
دیروز رفتیم شش تا خونه دیدیم.
ترکوندیم دیگه!
قبلا روزی دو تا سه تا خونه میدیدیم با بچه ها از پا میفتادیم!
خونه ی خانم محجب خیلی خوب به نظرم اومد
تقریبا همه ی فاکتورهای ما رو داشت
و یه فاکتور جانبی ایده آل داشت که مذهبی بودن صاحبخونه و همسایه ی روبرویی بود..
از محجب بودن خانمه خیلی انرژی مثبت گرفتم.
و بعدفکر کردم آیا بقیه هم از من همینقدر انرژی مثبت میگیرن؟
ان شالله اگه خیره برامون جور بشه.
به قول مستر لااقل مطمئنیم تو این خونه گناه وحشتناکی انجام نشده
و صاحبان خونه اطاعت امر خدا براشون مهم بوده.
همین خودش خیلیه :)
یه خونه هم دیدیم که از لحاظ قیمت و قدمت ساخت و متراژ و همه چی عالی بود
ولی پررررررررررر از انرژی منفی!
در حدی که به محض ورود هردومون انرژی رو دریافت کردیم و با اکراه خونه رو دیدیم!
بعدم دیگه در موردش حرف نزدیم! :(
یکی هم خونه قناسه بود. که خوب بود ولی اونقدری که خونه ی محجبه خوب بود، نبود!
چون یکی از اتاقاش پنجره نداشت و من پنجره داشتن اتاقها برام مهمه.
با یه خونه ی دو نبش که من دوستش داشتم اما گرون بود،
کلا خونه ی دو نبش دوست دارم چون نورگیریش خوبه :)
+دیشب وقتی داشت کم کم خوابم می برد
یهو احساس کردم شاید این آخرین شب بی خونگی ما باشه
برای همین بلند شدم و قدری دعا و مناجات خوندم..
:)
کاش که پذیرفته بشه.
++بعدا نوشت: همون خونه ی قناس روزی ما بود! :))