سه چهار روزه که دارم همه ی ماوقع و اقدامات روزانه مو با تایم انجامش می نویسم! فکر میکنم یه ده پونزده روزی که بنویسمشون
برای برنامه ریزی مناسب به دردم بخورن.
+آخه من اصلا نمی فهمم این صبحهای زندگیم چطوری شب میشن!
یک ماه به تولد سنجد باقی مونده و من نگرانم...
میدونم دلم برای همه ی این لحظه ها تنگ میشه اما
واقعا از اینکه اینقدر سنگین شده م و نمیتونم با پسرک همراه باشم خسته شده م..