ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۱۴۶ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

امروز تا رسیدیم به پارک،

مستر برام کرانچی آتشین و ماست موسیر خرید :)


+اگه خودمونُ چشم نزنم،مهربون شدیم با هم.:)

+مرتبط

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۱:۳۱
لوسی می
ظهر آش آوردن برامون،
منم عااااشق آش رشته ام،
مستر هم برای خودش سوسیس درست کرد.
من لبریز از آش بودم
که مستر برام یه لقمه بزرگ سوسیس آورد که بیا دستپختمو بچش..
همه ی وجودم می گفت: نهههههههههههههههه!!!
ولی دلم نیومد دستشو رد کنم گرفتم و خوردم!
تازه کلی هم بَه بَه و چَه چَه کردم!
بعد فهمیدم:
من مستر رو خیلی دوست دارم
:)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۱:۲۹
لوسی می
امروز برای اولین بار پسرک رو بردیم پارک!
یه همچین مامان و بابای پایه ای هستیم ما!
اولین سرسره بازی
:)
پارکش تاب نداشت!
:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۱:۲۶
لوسی می
چرا از دیدن بعضیا خوشحال میشم
در حالی که خیلی هم ازشون خوشم نمیاد؟!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۲۰:۳۱
لوسی می
آخه چرا من تو ترجمه اینقدر کُندم؟!
کاملاً معنی هاشو میفهمما!
ولی تو ترجمه کردنش بی نهایت کُندم!

:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۹:۱۲
لوسی می
مستر خوابید.
من موندم،
پسرک،
و کوهی از کارهای ناتمامم.
:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۹:۰۹
لوسی می
جزوه ای که لازم داشتم رو یکی از بچه ها داره.
دیگه لازم نیست پاش پول بدم
و بسی خرسندم.. :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۹:۰۸
لوسی می
امروز یک ساعت تمام از وقت گرانبهامو

صادقانه و خالصانه گذاشتم واسه کار مستر.

میگم: عجیب هوس کرانچی و ماست موسیر کرده م

ولی دریغ از یه سر

تا سرِ کوچه رفتن!

:(


+وقت گرانبها که میگم واسه اینه که واقعا خودم کارام زیاده و سرم شلوغه.

واسه کلاس گذاشتن نیس!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۹:۰۷
لوسی می
پسرک خوابه و بهترین موقعیته واسه درس خوندن

ولی حسش نیست!

چه کار باید بکنم؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۰:۲۱
لوسی می
پسرکمو برده ن خونه شون.

حالا اومده، می گن چایی ریخت رو دستش!

هرچی گفتیم داغه دست نزن گوش نداد!

آخه آدم عاقل چایی رو میذاره دمِ دستِ بچه ی یک ساله،

که بعد بهش بگه داغه دست نزن؟؟!


:(



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۰۹:۲۰
لوسی می
دیروز یه مسابقه نشون میداد
یه بخشش دوچرخه سواری بود!
با خودم فکر کردم
چقدر همیشه دلم دوچرخه میخواسته.
اما هیچوقت نداشتم..

:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۰۸:۴۶
لوسی می
ما آمده ایم که با حضورمان جهان را دگرگون کنیم،
نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند:
"از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلوم تر..!"
ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم
که پس از مرگمان،
گرگ و چوپان و سگ گله هرسه ستایشمان کنند...

+نادر ابراهیمی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۰۸:۱۳
لوسی می
فکر کن یه آیت اللهی با سن حدود 80 سال

داره تو تی وی میگه

"دو سال" طول کشید

تا عروسم برای ازدواج با پسرم

"اوکی" داد!!

:دی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۰۸:۰۹
لوسی می
احساس میکنم به کسی نیاز دارم
که دوباره شاد بودن رو بهم یاد بده!
به کسی شادی رو یاد بده که
همیشه به این مشهور بود که نمیتونه یه جا بند بشه..
اما الان اگر از اقتضائات زندگی نبود،
صبح تا شب هم بگذره
براش مهم نیست که از جاش تکون نخوره!

+زندگی چی سرِ من آورده؟
و من چطور اجازه دادم این مدلی بشم؟!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۰۷:۱۷
لوسی می
پسرک نمیذاره به کارام برسم.
امروز اولین روزیه که تصمیم گرفتم
صبحها زودتر بیدار شم
تا به کارام برسم.
حالا عوض کار کردن اومدم وب!!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۰۵:۰۴
لوسی می