ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

1346.

سه شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۳۲ ب.ظ
به خاطر احترام به مهمونهای پدرشوهر
که چند باری تو شهرشون مهمونشون شده بودیم
مجبور شدم برم خونه شون!
ولی به پدرشوهر سلام رسمی نکردم!!


+در تمام مدتی که بالا بودیم
کلی از خودم بدم اومد و عذاب وجدان گرفتم!
در نتیجه خداحافظی رسمی کردم که جبران شه
هرچند به نظرم اونم نشنید یا توجهی نکرد!

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۲۱
لوسی می

نظرات  (۳)

۲۱ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۲ مامان محمدمهدی
خب نمیشد جهت احترام به مهمونا دعوتشون کنی خونه تون که نخوای بری بالا؟
پاسخ:
چرا! شدنش که می شد اما در هر صورت نرفتن عروس خانواده به خونه پدرشوهر به چشمشون میومد اگر یک روز فقط اینجا می بودن می شد اینطوری کرد اما سه چهار روزه که اینجان و منم از صبح تا شب تنهام، دفعات قبل که میومدن من مدام بالا بهشون سر میزدم و حتی گاهاً ناهار هم می موندم که دور هم باشیم! برای همین خیلی تابلو می شد که مشکلی هست که این دفعه نمیرم بالا!
دیگه آبرو داری و هزار دردسر! البته پدرشوهرم خواهد فهمید که من فقط به احترام مهمونهاشون رفتم بالا! برای همین خیلی غمم نیس!
لوسی تو کار خوبی کردی که رفتی خونشون و سلام رسمی نکردی
اینکه اونجا انتظاری که داشتی درحقت ادا نشده و باعث اون حس ناخوشایند شده
درهرصورت فراموشش کن چون تو بزرگی خودتو نشون دادی

پاسخ:
کار بدی نکردم که رفتم ولی از اینکه سلام نکردم عذاب وجدان گرفتم!
حس بدی بهم داد که دارم یه جوری پیرمرد رو کوچیک میکنم و بهش توجه نمیکنم
هرچند که خودم بارها کوچک شدم اما خب واقعا من نباید این کار رو میکردم..
خواستم با خداحافظی جبران شه که نمیدونم شد یا نه!
من فکرکردم منظورت ازینکه سلام رسمی نکردم این بود که با پدرشوهرت گرم سلام و احوالپرسی کردی :)
پاسخ:
نه منظورم این بود که سلامم عمومی بود!به همه سلام کردم.
نرفتم به پدرشوهر خاصه سلام کنم درحالی که همیشه با همه ی ناراحتی ها به طور ویژه بهش سلام می کردم.