ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

1446.

چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۷ ب.ظ

من دیگه صبرم لبریز شده

از نبودن ها و نبودن ها و نبودن های

مستر!



+میدونم که رویای هر مردی

داشتن یک زن صبوووووووره!

و این یعنی من زن رویایی مستر نیستم! :|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۰۴
لوسی می

نظرات  (۶)

۰۴ آذر ۹۴ ، ۲۱:۳۵ مامان محمدمهدی
نتیجه گیری به جایی بود
به این فکر کن که وقتی نی نی یکم بزرگتر شه سه تایی میتونید برید کلی جاهای خوب خوب وقتی باباشون نیست و کلی حال دنیارو ببرید
دو روز دنیارو سخت نگیریم بهتره
پاسخ:
:))
هعی خواهر جان! تا نی نی بزرگ شه من پیر شده م رفته! :((
اتفاقا چون دو روزه به نظرم باید سخت گرفت! خب اگه دو روز باشه و سخت نگیریم که کلا هیچی از همین دو روز هم نمی فهمیم که! :((
۰۵ آذر ۹۴ ، ۰۰:۱۶ ملکه بانو
اولا خیلی دلش بخواد
ثانیا خیلی دلش بخواد
ثالثا گاهی آدم کم میاره دیگه
رابعا این چند روزه داشتم به همین نبودنای مسترت فکر می کردم و صبر تو در این مورد!!! به این فکر می کردم که من مطمئنا و یقینا کم خواهم اورد و همیشه از این شرایط متنفر بودم و هستم

خدا بیشتر و بیشتر کمکت کنه و بهت توان بده
پاسخ:
:))
مرسی از روحیه دهی :)
آره خداییش دارم کم کم کم میارم. از تولد سنجد سه ماه گذشته به جرئت میتونم بگم مستر سرجمع یه ماه هم پیش ما نبوده :(
اصلا تا یه ماه پیش که سنجد باباشو نمیشناخت کلا! :|

مرسی عزیزم..
۰۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۵۸ کوثر متقی
پس یر به یر هستید
;)


میتونم بگم درکت میکنم ،اما فکر کنم چون شما بچه ها کوچیک هستن اذیت میشی :(

پاسخ:
:))
خییییییییییییییییییلی بدجنسانه بود! اصلا کم آوردم! :))
آره بچه ها که کوچیک باشن یک اعصاب فولادین هم میخواد! علاوه بر یک دلِ گنده برای تنگ نشدن!
۰۵ آذر ۹۴ ، ۱۲:۰۳ ملکه بانو
پسرای ما هم باباشونو در هفته ١٠ ساعتم نمیبینن
پاسخ:
پس تو هم مثل منی که :((
چرا؟
لوسی می جان
من 29 سالمه هنوز ازدواج نکردم
عاشق بچه ام
و معلوم نیست کی این اتفاقات رخ خواهد داد.
شکر لحظه لحظه زندگیت رو بکن که امثال من آرزوی داشتن زندگی مثل شمارو دارن
امتحان زندگی امثال من تجرده
و امثال شما تأهل و بچه داری و مشکلات خاص خودش.
گرچه معتقدم امتحانای دوران تأهل خیلی خیلی سخت تر هست
خدا کمکتون میکنه ان شاء الله
پاسخ:
عزیزممم حق با شماست. اصلا فکر نکنین که منظورم ناشکری بود..
ولی درسته، آدم باید مواظب حرف زدنش باشه. ممنونم ازتون.
ان شالله از بهترین خلق خدا قسمت شما بشه.
شما که سنی ندارین هنوز! یه جوری نوشتین که آدم فکر میکنه خیلی گذشته.
من و امثال من عجول بودیم وگرنه دوستان و همسن های من نود و نه درصدشون مجردن :)
۱۰ آذر ۹۴ ، ۲۳:۳۹ سروش آسمانی
خوش بحال شوهر شما!
که راحت میتونه توی محیط کارش، کار کنه.من چه کنم که بخش اعظمِ کارهام توی خونه است و همیشه همسرم از توی اتاق بودن و خوندن کتاب الکترونیکی(بخاطر قیمت ارزون ترش) از دستم شاکیه و هر از چند وقتی سر این قضیه حسابی باهام دعوا میکنه.
من که واقعا 2ساعت نمیتونم پشت سر هم درس بخونم(بخاطر حرفها و تیکه های همسرم).
غروبها و شبها هم نمیشه رفت کتابخونه!!(آنهم با داشتن بچه 1ماهه) چون حدود ساعت 3یا 4 میام خونه و تازه اول درس خوندن هامه.
راستی با وجود بیماری( رفلاکس ) در بچه 1 ماهه ام آیا میتوانم امبدوار باشم که کار کنم؟(کارم درسمه)
پاسخ:
عجب! پس شما مردها کلاً اولویتتون کاره!
خب به نظرم اگر کمی صبر کنید که بچه بزرگتر بشه خیلی بهتره. یک ماه دیگه یا دو ماه دیگه، برنامه رو طوری بچینید که نه شما اذیت بشین نه همسرتون چون واقعا وقتی مرد خونه، خونه باشه برای اکثر خانم ها قابل تحمل نیست که آقای خونه بدون توجه به اونها و مشغله هایی که دارن کلاً سرشون تو کار خودشون باشه!
البته برای همه همینطوره اونم وقتی که بچه ها اذیت می کنند و شما که فرزند اولتون هم هست و هنوز خانمتون بچه داری و کنار اومدن با بچه براش جا نیفتاده!
ان شالله که به مروز زمان همگی به وضع موجود عادت می کنید و شما هم به کار و درستون می رسین :)