ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

1680.

دوشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۰۷ ب.ظ

هر ترفندی به کار می برم

بازم حریف پسرکم نمیشم که با گل پسر کشتی نگیره.

بعد از اینکه تقریبا داد میزنم که ولش کنه

بهش برمیخوره و میره تو اتاق.

میرم تو اتاق میشینم کنارش:

- چه کار کنم که شما متوجه بشی و به داداشی کاری نداشته باشی؟

+ ازم معذرت خواهی کن!

- مگه من چه کار کردم که معذرت خواهی کنم؟

یهو میزنه زیر خنده و میگه ههههههههه اشتباه گفتم کهههه!

بعدم انقدر میخنده و میره تو فاز شوخی کردن

که کل دیالوگ هدفمند تربیتیم رو زیر سوال میبره!

:))

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۲
لوسی می

نظرات  (۶)

۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۱۲ آبجی خانوم
بانو اینجور مواقع چه جوری جلوی خودت رو میگیری که گازش نگیری :/
پاسخ:
:))
گاز که نمیگیرم اما قطعا یه بوس پرفشار مهمونش میکنم؛)
۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۵۰ مامان محمدمهدی
:))
پاسخ:
:)
:)
پاسخ:
:)
۱۳ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۲۰ مامان کوثر
عزیزززززززززززززززم:*
ماهم بسیوور در چنین موقعیت هایی گیر میکنیم
ولی من بعدا باز دیالوگ رو تکرار میکنم،و با توجه به اینکه از کجا منحرف شد، تغییرش میدم
البته خب شرایط دوتا بچه داری بسیییییییییییییییییار با یک بچه داری فرق میکنه
به این فکر کن که خیلی از مواردی که تو و یا کلا بزرگترها "آزار " و اذیت تلقی میکنی، برای پسرت این معنی رو نمیده
حالاااااااا تو خودتو هلااااااااااااااک هم بکنی، گاهی براش اون معنیی که تو از رفتارش داری، براش جا نمی افته، حتاااااااااااا اگه گریه داداشش رو هم ببینه، و علی القاعده متوجه بشه این کارش آزار دهنده بوده!!!
 
پاسخ:
نه دیگه من تکرار نمیکنم چون به نظرم قضیه لوس میشه و کمتر هم اهمیت میده و ذوق شوخ طبعیش هم کم کم شاید از بین بره. چه بهتر که با شوخی بتونه ماجرا ها رو بپیچونه! البته افراطی شدنش هم خوب نیست... مهم این بود که بفهمه دلخور میشم که فهمید. آره خب بعضی آزارها براش تعریف نشده ست اما بعضی هاش هم نه واقعا عمدیه.
ولی شاید هم حق با شما باشه.
سلام
مگه چندسالشونه ؟
تفاوت سنی شون فکر می کنم زیاد باشه
درست حدس زدم
ما سه تاییم
یک برادر (۲۸)
خواهر (۲۴)( متاهل) 
بنده (۲۱)
همیشه دوست داشتم بچه بزرگ بودم یکی از حسرتامه
دوست دارم حداقل واسه دو ساعت مثل داداشم خورده فرمایش کنم واون اجرا کنه
هیچ وقت نتونستم تو موقعیت بزرگتری و مورد احترام واقع شدن قرار بگیرم
شاید پسر شما هم تفاوت سنی شون زیاده و حس ریاست داره
اما خداوکیلی ته طغاری ها عشقن
ولی حقشون همیشه ضایع شده چون کوچیکترن و نمیتونن صداشونو در بیارن
چون همیشه مادر و پدر پشت بچه بزرگتر در میارن خصوصا اگر پسر باشه
 

پاسخ:
سلام عزیزم. چه اختلاف سنی ها و ترکیب جنسیتی خوبی! :)
نمی دونم منظورتون از اختلاف سنی زیاد چقدره اما پسرهای من دو سال و ده ماه دقیقا اختلاف دارن. که پسر بزرگم الان سه سال و سه ماهشه.
آره این حس ریاستی که گفتین اصلا بعید نیست.. شاید به خاطر همین باشه ان شالله که بتونیم تا بزرگتر شدنشون خیلی کمرنگترش کنیم اما خب در هر حال بچه ی اول یه سری حقوق داره که باید بهش پایبند بود و نمیشه کاملا مساوی با بقیه قرارش داد کما اینکه انتظاراتی که ازش وجود داره هم با بقیه بچه ها متفاوته.
شما رابطه تون با برادرتون خوب نیست؟ من همیشه فکر  می کردم خواهر کوچکتر خیلی دلبسته ی برادر بزرگتر باشه.. ینی اینطور نیست؟ من خودم برادر بزرگ ندارم و همیشه دلم میخواسته...
۱۴ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۰۲ مامان کوثر
منم تو همون موقعیت تکرار نمیکنم، بقول تو لوووس میشه
ولی اگه موردی باشه که تذکر لازمه، تو موقعیت مناسبتر تکرارش میکنم
یه چیزی، شاید بهتر باشه بیشتر ناراحتی گل پسرت رو براش بلد کنی، تا ناراحتی خودت رو
اینطوری شاید بعضی حس های ناخوشایند سراغش نیاد، که مثلا تو بینشون فرق میذاری یا مثلا این تویی که زیادی حساسی، البته احتمالا این روش وقتی جواب میده که محبت بینشون به اندازه کافی عمیق شده باشه...
پ.ن. این یه نظر کاملاااااااااا شخصیه، که یه هو به ذهنم رسید، احتمال اشتباه اونم در حد صددرصد هم درش هست :دی
پاسخ:
نه بابا غمش نیست کلا.
هر ترفندی بگی به کار بردم.
نه اتفاقا پیشنهادت خوووووب بود اما بی اثر برای پسرک ما!