ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

1707.

سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ب.ظ

هر از گاهی به تمامی جوانب رفتاریتون فکر کنید

و ببینید که آیا خوب بود اگر شخص مقابلتون

رفتاری مثل شما در پیش بگیره

و با شما همونطور رفتار کنه

که شما باهاش رفتار میکنید؟



+مهمترین نکته ش اینه که

هیج جنبه ای از شخصیتتون رو سانسور نکنید!

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۲۰
لوسی می

نظرات  (۳)

۲۰ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۴۶ آبجی خانوم
اوهوم
موافقم
:(
پاسخ:
:)
باشه رفتار کنند با خودم مثل خودم,,
پاسخ:
:)
خوش به حالتون :)
و خوش به حال اطرافیانتون :)
اخیرا به این موضوع فکر کردم.
راجع به ماجرایی که تو وبم نوشتم.
هرچی با خودم میسنجیدم، حتی اگه خیلی کارا رو میکردم، که نکردم،
بازم انجام چنین رفتاری رو از طرف مقابلم انتظار نداشتم!
برا اشتباه نکرده بازخواست شدن سخته..
پاسخ:
میدونی عزیزم معمولا آدمیزاد خیلی به خودش حق میده
و شاید گاهی فقط اگر کسی از بیرون به ماجرا نگاه کنه
متوجه شه که کی اشتباه کرده یا نکرده.
و در دوران تجرد این اتفاق خیلی بیشتر میفته! هه هههه!
حالا منظورم شما نیستی واقعا، چون من خودم هم همینطور بودم
هنوز که هنوزه نمی فهمم چرا عده ای برخوردهایی با من داشته ن و دارن که اصلا من هیچوقت از پس این رفتارها بر نمیام
هیچوقت نمیتونستم مثل اونها بد رفتار کنم و همینطور آزارشون بدم اما خب اونها رفتارشون اینه.
اما در مورد این سوال که نوشتم، ابعادش خیلی زیاده.. مخصوصا وقتی متاهل میشی.اکثرا ابعاد رو دقیق نگاه نمی کنند. من یکی رو میشناسم که زندگیش خیلی متلاطمه. هروقت می بینمش میشینه از کنار اومدن هاش، بخششهاش، صبوری هاش، مهربونی هاش میگه و میگه که همسرم نخواست و نتونست زندگیمونو نگه داره. ولی همه ی اینهایی که انجام میداده به سبک خودش بوده..چیزی نبوده که همسرش هم اون رو مهربونی ببینه! باورت میشه؟ ینی این فکر میکرده خیلی داره لطف میکنه اما از نظر همسرش یک کار معمولی بوده، یا این فکر میکرده که فلان اشتباه خیلی کوچکه و از بس بهش فشار اومده اون اشتباه کوچک رو انجام داده اما همسرش میگه این اشتباه بخشیدنی نیست!! برای همین از نظر خودش خیلی پیش وجدانش آسوده و راحته.. من هیچوقت تا به حال بهش نگفتم که همسرش چقدر ازش رنجیده ست.. و هربار که حرف زدیم دل به دلش دادم! اما گاهی فکر میکنم باید بدونه که همسرش هم توقعاتی داشته که اصلا برآورده نشده، حالا به هر دلیلی که بوده...بعد این ماجراها باعث شد که یک روزی که هر دوی این زن و شوهر به حمایت هم نیاز داشتند، هر دو از حمایت کردن از هم دست کشیدند هرکدوم به دلیل احساسات و منطق خودش! این خانم که حس میکرده باید حمایت بشه چون من خیلی صبوری ها کردم، و اون آقا که حس میکرده باید حمایت بشه چون خیلی تا به حال کوتاه اومده! نتیجه ش شده زندگی متلاطم کنونی که اگر با هرکسی از این دو نفر حرف بزنی میگن چه همه فداکاری ها برای این زندگی کرده و چقدر نامهربونی ها دیده!! در حالی که دید طرف مقابل هم دقیقا همینه! یه عالمه فداکاری های بی جواب مانده!! این که دیروز دوباره دیدمش باعث شد این پست رو بذارم!
هر جرئیاتی در رفتار میتونه جوری رو طرف مقابلت تاثیری بذاره که "شمای نوعی" اصلا فکرش رو هم نمی کردی که اثرش این باشه چون اصلا خودت رو جای طرف مقابلت نذاشتی. همیشه از زاویه ی دید خودت نگاه کردی نه از دید طرف مقابلی که شاید خیلی دلخوری ها از تو داره...نمیدونم اینها رو چرا در جواب کامنت شما نوشتم!!به نظرم اصلا به کامنتت ربطی نداشت! هههه هه!
جواب کامنت شما اینه: حق با شماست برای اشتباه نکرده باز خواست شدن از همه چیز بدتره :(