ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

1773.

شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۱۴ ق.ظ

دیشب من در حال جنون بودم

و مستر در خوابی آسوده!

اونقدر که دیگه نتونستم

سمفونی صدای نفسهای بی خیاااالِ مستر

رو تحمل کنم..


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۰۸
لوسی می

نظرات  (۳)

۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۱۷ مامان محمدمهدی
خیلی لوسی:))
پاسخ:
:))
طبیعیه، هم بخاطر مرد بودنش
هم بخاطر پسر اون مادروپدر بودنش
چ انتظاری داری هااااااااااااا، تو دامن همین پدرومادر بزرگ شده، میخای استرس بگیره که بچه اش رفته همون جایی که خودش سالهاااااااااااااااااااا بوده!!!!
البته مطمئنا جاتون عوض میشد، چنین اتفاقی نمی افتاد!
پاسخ:
مسئله این نیست که اونجا امنه یا نه! که بگم مستر سالها اونجا بوده! مسئله اینه که اینطور اقدامات نباید اتفاق بیفته.
هرچند جدیداً نگران شده م که مبادا نشست و برخاست پسرک با پدربزرگش باعث بشه اخلاق پدربزرگش روش اثر بذاره و مثل ایشون بشه.
من منظورم امنیت روانی مستر بود، که اگه خودتو بذاری جاش، تا یه حدی درکش میکنی
اون نگرانیت رو که شکککککککککککککک نکن که بی تاثیر نیست
اگه یادت باشه من هم نگران بودم
ولی یه روانشناس بهم گفت چون با خودت هم در ارتباطه نگران نباش، حالا چقدر درست گفت چقدر غلط نمیدونم، ولی برای من که توانایی تغییر شرایط رو نداشتم و فعلا ندارم خوب بود

پاسخ:
آره من درک میکردم که مثل من نگران نباشه.
ولی من ملقمه ای از نگرانی ها رو دیشب تجربه کردم..
خود مستر هم شاکی بود که پسرک بدون اجازه رفته و حرفش زمین مونده!!
واقعا من اگر پسرک اینقدرمصرانه خونه مامانم هم می موند شاکی میشدم..
ولی قبول دارم حرفتو.