ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3079.

چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۷ ق.ظ

مستر رفت ماموریت.



+گاهی فکر میکنم کاش همه ی روزهای رفت و برگشت مستر رو ثبت میکردم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۲۶
لوسی می

نظرات  (۷)

گاهی به این محبتت به همسرت غبطه میخورم:))
البته مطمئنا اگه همسر من هم در رفت و آمد بود، خیلی از این حسها برامون مشترک بود
یه سوال: احتمال تغییر شرایط کاری همسرت هست؟ یعنی شرایطی که این ماموریت ها رو نداشته باشه؟
این احتمال چقدر نزدیکه؟ هم از لحاظ اداری، هم از لحاظ خواست خود همسرت؟؟
پاسخ:
:))
آره رفت و آمد یه سری محاسن اینطوری هم داره اما خب داغون شدن های پیاپی هم داره. هرچیزی به اندازه ش خوبه.
اما ما الان تو شرایط شوری هستیم!
شاید اگر من خیلی راحت موقع نبودنهای مستر میرفتم خونه مامانم یا بقیه، احساساتم با الان متفاوت می بود یا لااقل همین ذراتِ خودخواهی توش نمی بود.
چون گاهی بعضی از این حس ها خودخواهانه ست که من تحمل و صبوری لازم رو ندارم که مثلا دو سه روز مداوم با بچه ها سر و کله بزنم! (البته خدایی همیشه اینطور نیست.)
ولی قبل از تولد بچه ها این حس ها خیلی محبت آمیزتر و خالصانه بود. البته من الان خیییییییییییییلی خیییییییییییییییلی صبورتر شده م و خیلی غمم نیست تنها بودن با بچه ها، شاید چون گل پسر بزرگتر شده و پسرک رو هم میشه با کارهای نشستنی تری مشغول کرد همچنین تلویزیون براش جذاب تر و آموزنده تر شده و منم خیلی مانعش نمیشم. قبلا اصلا نمیشد و منم نمیخواستم که با این چیزها سرگرم بشه و واقعا هر نیم ساعتی  که مستر با تاخیر از سر کار برمیگشت من به اندازه ی نیم قرن پیر میشدم! :)) (تناظر رو حال کردی؟)
جواب سوالت کلا صفر! ماموریت های مستر بیشتر نشه کمتر نمیشه. بعد شرایط بدی هم هست. الان مستر در مقابل دو تا ارتقا مقاومت کرده که ماموریت هاش بیشتر نشه.
چون تیپ کاریشون اینطوریه که هرچه سِمت بالاتر، ماموریت ها بیشتر!
بعد مستر عاشق شغلشه! در نتیجه تغییرش عملا غیرممکنه.
من هر وقت از نبودنای آقای همسر خسته میشم به تو فکر می کنم که همسرت چند روز چند روز میره ماموریت. میگم یاد بگیر!
ولی خداییش خیلی صبر میخواد من که فکر نکنم بتونم طاقت بیارم
پاسخ:
:)
البته این پست من هیچ غر و درددلی توش نداشت.
ثبت امروز بود فقط.
ولی انصافا سخته. ممنون از دلگرمیت :)
خب پس چرا خودتو با این شرایط وفق نمیدی؟؟
یه چیزهایی توی زندگی قابل تغییره، ولو به سختی، خب آدم تلاشش رو میکنه و ولو در طی سالها، تغییرش میده، ولی یه چیزهایی نه، پس مجبوری بپذیری
به نظرم تو یه موقعیت ببین به قول خودت این تهدید رو چطور میتونی به فرصت تبدیل کنی و حتی ازش لذت ببری
البته قبول دارم با دوتا بچه کوچیک شرایط سخته و دستت خیلی باز نیست، ولی باز به نظرم بهترمیتونی با این شرایط کنار بیای و کمتر خودتو اذیت کنی
مثلا خودتو 10سال دیگه ببین، چه تاثیری خواهد داشت که رفت وآمدهای مستر رو نوشته باشی؟؟
پاسخ:
من الان کاملا یک خانم وفق یافته هستم. کاملا! این پست نه غر بود نه گلایه. همینطوری بود برای ثبت شدنهایی که گفتم برای اینکه مثلا یه روزی به خودم افتخار کنم که این همه مدت بچه ها رو تنها بزرگ کردم! خخخخ! یا مثلا تا مستر اومد چیزی بگه بگم بعله این همه سال کجا بودی ( احتمالا بعد از ده سال مجموع روزهای نبودن مستر به چند سال خواهد رسید) حالا چه ادعایی داری! خخخخخ!
معلوم بود که شوخی کردم یا نه؟! :))
آره، کاملا مشخصه شوخی کردی:دی
حالاهم نوبت منه: بعد انتظار داری چی اتفاقی بیافته وقتی ببینی این همه مدت بچه ها رو تنها بزرگ کردی؟ یا مستر اون موقع هیییییییییییییییچ ادعایی نداشته باشه!!!!!
تازه اون موقع پسرها و پدر و شااااااااااید هم عروسهات با هم متحد خواهند برعلیه تو:)))))
پاسخ:
:))
چرا خب؟؟! بابا من این همه سال تنها بزرگشون میکنم که دیگه نباید علیه من رفتارکنن! ها؟!
باید بگن آخی مامانمون طفلکی! :|
سایه مستر همیشه بالا سرت باشه بانو :)
پاسخ:
سلامت باشی عزیزم.
۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۲۶ مامان محمدمهدی
ماه رمضون چه وقت مسافرت رفتنه آخه:|
پاسخ:
چی بگم والا :|
صبوری خانمها در اوقات نبودن همسرانشون مخصوصا ماموریتهای چندروزه واقعا ستودنیه و به نظرم اجرش نزد خداوند محفوظه...
من که خیلی ناصبورم
پاسخ:
کاش اینطور باشه :)
اکثرا همینطوریم اما کم کم عادت میکنیم :)