ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3109.

دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۵ ب.ظ

مستر و پسرک رفتن مهمانیِ افطار

و من و گل پسر در خانه ماندیم.

کمی به سر و روی خونه رسیدم.

:)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۳۱
لوسی می

نظرات  (۳)

۰۱ تیر ۹۵ ، ۰۸:۳۳ مامان محمدمهدی
واقعا همینطوره.همینکه یکی از بچه ها نباشه به خیلی از کارها میشه رسید.
من فقط موندم چرا اونموقع که یکی داشتیم و عملا اونیکی نبود به کاری نمیرسیدیم!:)
پاسخ:
آرهههه منم دیشب به همین فکر کردم!
و مستر هم همینو گفت! :|
۰۱ تیر ۹۵ ، ۰۸:۳۴ مامان محمدمهدی
حالا بدون شما کجا رفته بودن تک خورا؟
پاسخ:
گفتم که افطار دعوت بودیم.
گل پسر چون تب داشت من نرفتم.
مستر هم تعارف کرد که منم نمیرم اما من ترجیح دادم برن
که هم پسرک هوایی بخوره و با بچه ها بازی کنه و هم من قدری به کارهام برسم.
اتفاقا امشب هم مستر تنهایی جایی دعوته.
امشب هم میتونه شب خوبی برای من باشه! خخخخ!
احتمالا اون موقع که یکی داشتین زمانایی که همون یکی نبوده فکر می کردین چقدر می تونین کار کنین و چرا زمانایی که بچه نداشتین اینقدر از زمانتون استفاده نمی کردین؟:)))) مثل الان من:)))
کلا انگاز هرچی کارای آدم بیشتر شه توانشم بیشتر می شه! یا شاید قدر زمانو بیشتر می دونه! نمی دونم والا!
پاسخ:
:))
آره دقیقا همینه. آدم قدر داشته هاشو نمیدونه! :))