ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3190.

شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۲ ب.ظ

امروز حس جدیدی از مادری رو تجربه کردم.

با حوصله ای بی سابقه به پسرک شام دادم

و کلی با هم بازی کردیم.

فکر میکنم برای پسرک هم خاطره ای به یادماندنی شد

چون شعرهایی که میخوندم رو تا موقع خواب میخوند.

:)



+آخه چقدر این خونه خوبه :)

+البته یه دلیلش بی سابقگیش این بود که این بار گل پسر خواب بود فراغ خاطر داشتم.

+خدا به همه دل خوش بده الهی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۳۰
لوسی می

نظرات  (۳)

حس جدیدت مستدام
پاسخ:
ممنون عزیزم ان شالله برای شما به زودیِ زود :)
چقدر خوب
ما تقریبا هر شب این برنامه رو داریم، البته اولا چون یکیه امکانش هست، ثانیا خیلی وقتها خیلی خسته میشم ولی چون حس میکنم اون نبودن هام رو تا حدی جبران میکنه، تحمل میکنم
الان که خداروشکر یه کم بهتر شده( البته من هم به اجبار حساسیت نشون نمیدم که فلان اندازه غذا رو حتما باید بخوره)ولی قبلترها شاید باورت نشه حتی تا دوساعت شام خوردنش طول می کشید
اواخرش هردومون رسما قاطی میکردیم:دی
و سوما هرچیزی با تکرار، از لذتش کاسته میشه
پاسخ:
:))
پسرک خوب شام میخوره الحمدلله. طولانی نمیشه یعنی نخواد بخوره نمیخوره و بخواد بخوره هم میخوره! هیچ صراط میانه ای اینجا وجود نداره.
اما دیشب همون خوب خوردنش که میشد خودش بخوره مثل همیشه و من فقط تشویقش کنم رو با کلی بازی همراه کردیم برای همین تجربه ی قشنگی برامون بود.
همین که میگی. هرچیزی با تکرار لذتش کم میشه.
آفرین که اینقدر حوصله به خرج میدی من همیشه میگفتم خب خودش میخوره دیگه چرا بد عادتش کنم به شعر و بازی و برای خودم مشکل بتراشم.
حالا دیشب که مدلمون جوری بود که فکر نمیکنم عادت کنه. یک خوش گذرانی بود فقط :)
۳۱ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۶ مامان محمدمهدی
خیلی خوبه:)
پاسخ:
ایهیم :)