ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3305.

دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۵۱ ب.ظ

الان رفتم تو اتاق که ببینم پسرک خوابیده یا نه!

دیدم کتاب مفاتیح منو پاره کرده

گذاشته رو قسمتهایی از میز که خیس شده..

:(



+قبلا تجربه ی چسبیدن کاغذ به مناطق خیس براش خیلی لذت بخش بود

یه بار که تو اتاق مشغول بودم وقتی اومدم تو پذیرایی دیدم تمام راهروی ورودی خونه رو آب ریخته

و روزنامه ها رو با لذت هرچه تمام تر داره به کف زمین می چسبونه!

:|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۰۵
لوسی می

نظرات  (۳)

۰۵ مهر ۹۵ ، ۱۵:۵۵ مامان محمدمهدی
نکشتیش؟
پاسخ:
:|
ینی واقعا فکر میکنی این ری اکشن مناسب می بود؟! :|
۰۵ مهر ۹۵ ، ۱۸:۴۰ مامان محمدمهدی
چرا که نه:))))))
ندیدی من بچه هامو کشتم:))))
ولی جدای از شوخی آدم میمونه چی بگه چیکار کنه اینجور مواقع
چون بچه از رو کنجکاویش خراب کرده ولی خب حرص آدمو درآورده
بهتره سرمونو بکوبیم به دیوار:)))
پاسخ:
:))
به خاطر آب بازی که هیچی بهش نگفتم! ولی به خاطر اینکه مفاتیحمو پاره کرده بود و میدونست مال منه و کارش درست نیست،
بهش گفتم رو تختش دراز بکشه و تا من نگفتم نباید بلند بشه.
این شد که دو دقیقه بعد خوابش برد.
بعدم که بیدار شد گفتم عذرخواهی کنه و قول بده که دیگه هیچ کتابی رو پاره نکنه. :)
من معمولا سر این اتفاقاتی که دیفالتش کنجکاویه حرصم نمیگیره.
معمولا میتونم بچه ها رو در این شرایط درک کنم :)
واااااااااااای چه غافلگیریی!!!!
چقدر خوب که تونستی خودتو کنترل کنی
منم اصولا در مسائلی که شخصی ثالثی درگیر نیست، واکنشم مثل شماست، ولی خب وقتی مالکیت اون شی یا کتاب یا هرچی، با شخص ثالثیه یه کم متفاوت میشه، ولی اونم نه با خشونت، خصوصا در مورد مسائلی که به اندازه سرسوزنی مذهبی محسوب بشه، مثل همین مفاتیح یا مُهر، قرآن و ...
ولی متاسفانه مامانم کاملا متفاوت عمل میکنه:(
پاسخ:
اساسی! :|
من در حضور شخص ثالث هم بد نیستم چیزی که حرصم میده و اعصابمو خرد میکنه رفتارهای لجبازانه ست. حالا اگر شخص ثالث هم در هنگام مواجهه با لجبازیهاشون حضور داشته باشه دیگه بدتر میشم!! اما در مورد کارهایی که یک کنجکاوی ای پشتش بوده تقریبا (نمیتونم بگم همیشه) میتونم درکش کنم چون خودم هم خیلی خرابکار بودم در بچگیهام. ولی همیشه برام سوال میشه که چطور بهش بفهمونم که این کار نباید تکرار بشه الان انجام دادی اشکال نداره دوباره انجام نده! نمیدونم یادت هست یا نه یه بار صابون ریخته بود رو سرش من نمیدونستم باید چه کار کنم که دیگه انجامش نده.. چون اگر بخندم یا خودم پایه باشم (چیزی که دلم میخواد باشم و بروز بدم ولی خودخوری میکنم) ممکنه این کار رو به کارهای غیرقابل کنترل تری تبدیل بکنه..