ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3328.

دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۶ ب.ظ

دیشب به طرزی عجیب و ناگهانی

شاید برای اولین بار در عمرم،

حسادت به کسی رو تجربه کردم..

حسادت به دختری که،

بدون اینکه تلاش خاصی بکنه،

عزیزترین برای همسرشه،

عزیزترین برای پدرشه،

عزیزترین برای مادرشه،

و حتی عزیزترینه برای برادرانش...



+هیچوقت فکر نمیکردم به او حسودیم بشه.. هیچوقت!

اولش از خودم بدم اومد و خیلی سعی کردم که حسم رو کتمان کنم.

اما خب.. چه میشه کرد..


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۲
لوسی می

نظرات  (۵)

۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۵:۳۵ کوثر متقی
خوش به حالش!
شاید ویژگی خاصی داره! که از بیرون نمیشه دید
 خاص نه با تعریف های عرفی! 
یا مثلا خدا دوستش داره که عزیز دل همه کردتش:)
این بود نظر من :)
پاسخ:
آره شاید.
البته همین که من بهش حسودیم شد به اندازه ی کافی خوش به حالش داره هااااا! خخخخ!
البته پای صحبت هرکدوم از اینها که گفتم اگر بشینی، همه میگن علت این همه محبتشون یکی یکدونه بودنشه.
این بود که گفتم بدون اینکه تلاش خاصی کرده باشه.
این خط یکی مونده به آخر خیلی قابل تامل بود..
۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۹:۱۸ مامان محمدمهدی
حسابی خوش به حالشه پس:)
پاسخ:
حسسسسسابی!
ولی جالبه که اصلا تصور خودش این نیست و خودشو خیلی مظلوم می بینه!
۱۲ مهر ۹۵ ، ۲۱:۴۵ تنها دلشکسته

سلام

اینجور که تو گفتی ما هم حسودیمون شد والا :(((((((((

خدا شانس بده...

از اینا ما هم تو فامیل داریم یه جور خرشانسند دیگه :((((((((

حالا ما دستمونو هم تو عسل کنیم بذاریم دهان خیلیا محکم گاز میگیرن! یه همچین شانسی داریم:( هعی روزگااااااااااااااااااااااااار

پاسخ:
:))))
والا به خدا :))
واقعا چرا؟؟؟
خب کسی هم باشه دلیل عزیزبودنش توجه خدا نباشه اینو چیکار باید کرد
واقعا یک بار در عمرت حسادت رو تجربه کردی؟
مگه میشه واقعا
حسادت اسم منفی اما خب غبطه میگن اونو وجه بهتری میبخشه
ازنظر من هردوش یکیه
ولی واقعا مگه میشه تو عمرت یک بار
بنظرم غبطه یا حسادت گاهی غیرقابل کنترل و خارج از اراده فرده
من زیادی حسودم 
حسود از جنبه منفی نه ها 
البته اکثرا دخترا حسودن
برام عجیب بود که نوشتی یکبار 
خیلی کامنتم طولانی شد..
پاسخ:
نمیدونم واقعا.. منم حس بدی دارم.
آره این نوع حسادت واقعا فقط یک بار بود.
من غبطه داشته م. توضیحی که مک بس داد در مورد غبطه ست.
خیلی ها بودن تو زمینه هایی از من جلو زدن و من حسرت ایامم رو خوردم که کاش به اونجا میرسیدم
اما هیچوقت نخواستم او در اون مقام نباشه. اون اونجا باشه منم باشم. این میشه غبطه.
والا چی بگم به نظرم که این تجربه منحصر به فرد بود! شایدم بازم حسودی کرده باشم! :| نمیدونم الان که چیزی یادم نمیاد.
حسادت یا غبطه؟
البته این دلیل عزیزبودنش که شما گفتی، غبطه نداره، ولی من هروقت چنین حس هایی سراغم میاد به این فکر میکنم که دلم میخاد من هم موقعیت اونو داشتم، یا علاوه بر اینکه برای خودم میخوام، برای اون شخص نمیخام
این میشه که تقریبا همیشه به این نتیجه میرسم که غبطه خوردم، تا حسادت
فکر نکنم شما هم خواسته باشی که اون شخص این جایگاه رو نداشته باشه، احتمالا دوست داشتی خودت هم این همه عزیز باشی
پاسخ:
به نظرم اینطور که تصویر کردی غبطه بود اما حس بدی بهم داد! در نتیجه شاید همون حسادت بوده! من شده به خیلی ها غبطه بخورم اما این غبطه حس بدی بهم نمیده. به قول شما حس نمیکنم که کاش او در این موقعیت نبود همیشه حس میکنم کاش منم اونجا بودم. اما این یکی یه جوریه! نکته ش اینه که برادرانش هم او رو عزیزترین خودشون می دونند! یعنی من می بینم که برادرانش او رو عزیزتر از همسرشون میدونند و نسبت بهش رفتار میکنند. خب البته این چیزی نیست که من دوست داشته باشم جاش باشم!
چی بگم والا! اوضاع مبهم شد برام!