ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3351.

يكشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۸ ب.ظ
برای دوستی عزیز.


ایمان از نظر من یعنی درک و توجه نسبت به حضور خداوند.

که امام در بهترین جمله ی مختصر و مفید فرمودند که عالم محضر خداست.

ایمان یعنی همین. دانستن و باور کردن اینکه عالم محضر خداست.

حالا اینکه این خدایی که عالم محضر اوست چه درخواستی از ما داره، میرسه به دین مداری و شریعت محوری ما. که تا چه حد به این شریعتی که اعتقاد داریم از جانب خداونده و انتخابش کردیم پایبند هستیم. من پیشنهاد میکنم کسانی که نسبت به شریعتمون شکی دارن که به نظر من این شک یک شک مقدسه که می پرسند این دین اصلا واقعی و الهی هست یا نه، "مطالعه کنند".

بی طرفانه مطالعه کنند و اصلا نگران نباشند که آخرش مسیحی بشن. به نظر من مسیحیتی که آگاهانه انتخاب بشه از اسلام وراثتی باارزش تره. اما مشروط به اینکه آگاهانه باشه و مطالعات دقیق باشه. نه اینکه با چهار تا کتاب آدم بخواد دینشو عوض کنه.

خب انسان اگر قبول کنه که دینی که انتخاب کرده دینِ حق و الهی است و از طرفی هم به توصیفات این دین از خداوند توجه کنه، و حقوق خداوندی خدا رو مدنظر قرار بده جزو مومنین خواهد بود و این ایمان در مومنین درجات مختلفش از اینجا ناشی میشه که چقدر به حضور خداوند در هر لحظه از زندگی درک و توجه دارند یک نفر درکش در حد قضا نشدن نمازهای یومیه شه، که میدونه خداوندی هست که از ما خواسته نماز بخوانیم پس میخوانم، یکی هم هست که درکش در حدیه که در هر لحظه، هر حرفش، هر سخنش، هر نگاهش، هر استماعش، هر نشست و برخاستش، با توجه و عنایت به حضور خداست و تمام هم و غمش بر اینه که خداوند رو راضی نگه داره و به نظر من هیچکدوم از این مراتب جز با دونستن در مورد دینمون به دست نمیاد. کسی که اصلا نمیدونه خداوند در چه صورت راضی خواهد بود، اصلا نمیتونه مومن باشه.

خیلی ها رو میشناسیم که به سبک خودشون دین دار هستند. طرف اصلا نمیدونه و نمیخواد بدونه که نماز واجبه، حجاب واجبه، روزه واجبه. همین که همیشه در کلام و گفتارش شکرگزار خداست و به کسی بدی نمیکنه رو به عنوان تدین و دین و مذهبش معرفی میکنه در حالی که چیزی از دینی که خداوند فرستاده نمیدونه. خب اینطور آدمی در جهل مرکب خواهد موند و حداقل های انسانیت (مثل همین آزار ندادن بقیه و کمک به بقیه) رو در حد دین معرفی میکنه در حالی که اینها انسانیتِ یک آدمه. آزاده بودن یک آدمه نه دین دار بودنش! امام حسین_علیه السلام در روز عاشورا همین رو فرمود که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. همین جمله به تنهایی نشون میده که آزاده بودن و انسانی رفتار کردن حداقلیه که یک بنی بشر باید داشته باشه. امام در این جمله دین رو مافوق انسانیت و آزاد اندیشی تعریف میکنند. میگن شما که دین ندارید نداشته باشید به حداقل های انسانیت که باید پایبند باشید. لااقلش اینه: پایبندی به مرام و مسلک انسانیت.

همه ی اینها رو گفتم که بگم کلید ایمان از نظر من، مطالعه و آگاهی و عمل بر اساس آگاهیه. آگاهی، آگاهی، آگاهی..

وقتی می شنویم که لشکریانِ مقابل امام حسین_علیه السلام فی سبیل الله به جنگ با امام اومده بودن نقش این آگاهی رو می فهمیم. اونها اومدند تا خداوند بهشون نظر لطف بیندازه. نمی دونستند که دینی که خداوند فرستاده درست عکس این چیزی است که اونها عمل می کنند. نمیدونستند که دینِ خدا، و حجت خدا، مقابل اونهاست و اون طرف سعادت و این طرف شقاوته. یا خوارج در زمان حضرت امیر_علیه السلام از دین چیزی جز همین نماز و روزه و زکات نمیدونستند و آگاهیشون فوق العاده محدود بود..

تلاش برای دانستنِ اون چیزی که خداوند خواسته و عمل کردن به این خواسته ها مقدس ترین تلاش هاییه که آدم میتونه انجام بده و ان شالله خداوند بهش خیر و برکت بده این تلاش برای دانستن و تلاش برای عمل کردن هرگز نباید متوقف بشه و نباید آدم دانسته هاش رو کافی بدونه..

تلاش برای آگاهی و عمل.

اول نسبت به دین، که مطمئن باشیم دینمون برحقه و از جانب خداست نه اینکه چون همه میگن! و دوم اینکه در مورد دینمون آگاهی داشته باشیم که چی گفته و چی خواسته و حقوق خالق و مخلوق رو چطور تعریف کرده و خداوند رو چطور توصیف کرده.

بعد هم عمل کردن به این شریعت. من چون میدونم این دین دینِ الهی است قبولش میکنم و به وعده هاش ایمان میارم. شاید از هزارتا حکم و دستور نهصد تاش رو هم ندونم برای چی! خب! مهم اینه که مبنای این دین و توصیفات خالقی که دین ارائه کرده رو پذیرفتم و میدونم این دین الهی است. مبنای دین ما توحید و معاد و نبوت و عدل و امامته. همون اصول دین. اینها رو اگر بپذیریم با توصیفاتی که شریعت اسلام معرفی کرده و کاملا با سایر شریعت های کنونی متفاوته و درکِ متمایز بودنش از سایر ادیان کنونی اصلا کار سختی نیست، سایر جوانب دین رو هم به تبع پذیرشِ اینها خواهیم پذیرفت. خب این دینی که پنج اصلش رو ما به فلان دلایل قبول کردیم، فروعیاتی داره که بهش پایبند خواهیم بود و احکامی داره که به آنها هم پایبند خواهیم شد ان شالله. خیلی جاها شاید پامون بلغزه و اشتباه هم بکنیم ولی مهم اینه که تمام تلاشمون رو بکنیم به چیزی که میدونیم درسته عمل کنیم که خداوند وعده داده که اگر تقوای خدا پیشه کنید (به تعبیر من همون باور داشتن به نگاه خداوندِ اسلامه)برای شما وسیله های شناختِ حق و باطل و صحیح و غلط را عنایت میکنیم.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانًا وَیُکَفِّر عَنکُم سَیِّئَاتِکُم وَیَغفِر لَکُم ۗ وَاللَّهُ ذُو الفَضلِ العَظیمِ﴿۲۹﴾
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، برای شما وسیله‌ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمی‌دهد؛ (روشن‌بینی خاصی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت؛) و گناهانتان را می‌پوشاند؛ و شما را می‌آمرزد؛ و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است!(29انفال)

در حقیقت ایمان و مومن شدن یک سیکله، از دانستن شروع میشه و به عمل میرسه این عمل به دانستنهای بیشتر ختم میشه و دانستنِ بیشتر عمل بهتر، و همینطور ادامه پیدا میکنه. این یک سیکل تقویت مثبت ایمان و اراده ست.. البته هیچکدوم هم میسر نمیشه جز به لطف خدا.

به وعده ی خدا اطمینان کنیم که کسانی که در راه ما مجاهدت میکنند ما آنها را به راه هایمان هدایت خواهیم کرد..و حواسمون هست که این راه مجاهدت میخواد و مجاهدت قرار نیست آسون باشه..خیلی سخته اما ان شالله که خداوند توفیق بده عامل به دینش باشیم و مومن به وعده هاش.



+دوست عزیزم من اصلا در حد و اندازه ای نیستم که بخوام در مورد چنین موضوعی نظر بدم،

اصلا و ابدا! من خودم اگر از این حرفها و اعمال بلد بودم الان وضعیتم این نبود! وضعیتی که شما پشت تارنمای وب ازش خبر ندارین و این از الطاف سترعیوب خداست که چیزی از من نمیدونید.

خیلی به سوالتون فکر کردم و این چیزی بود که با وجود تمام فکرهایی که قبلا کرده بودم چیزی غیر از اونها از آب دراومد و الان نوشتمش!

نمیدونم اصلا سوالتونو درست متوجه شدم یا نه.و این پاسخ چقدر مرتبط به نظر رسید اما چیزی که میدونم اینه که اصلا قرار نیست ما از اول به همه ی وعده های خدا کاملا مطمئن باشیم. اطمینان داشتن یک مرتبه ی عالی از ایمانه. بسیار پیش اومده که خودِ من، در مورد خیلی از احکامی که هست سوال دارم و گاهی حتی توجیه نمیشم! اما خب با خودم میگم وقتی مبنای این دین رو پذیرفتم این حکم رو هم می پذیرم و بهش عمل میکنم به امید عنایتی که خداوند در حقم بکنه و دلم رو محکم کنه.. من خیلی ها رو میشناسم که مثلا حجابی که دارند نه به خاطر ایمانشون به خوب بودن و یا ضروری بودنِ حجاب، و بلکه به خاطر ایمانشون به اسلامه! اونها قبول ندارند حجاب داشتن واقعا اتفاق خاصی رو برای آدم به ارمغان میاره، یا روزه گرفتن یا کارهای دیگه، اما به خاطر اینکه اسلام رو پذیرفتن و از احکامش آگاهی پیدا کردن و این حکم رو الهی میدونن بهش تن میدن، به این امید که خدا از تاریکی ها به روشنایی ها هدایتشون کنه. خودِ من بارها اینجا پست گذاشتم که حجاب محدودیته! اما به این محدودیت تن میدم چون میدونم خالقی که این محدودیت رو اعمال کرده حتما قصدی در پسش داشته حتی اگر هیچ خیرِ عینی و ظاهری ای برای من نداشته باشه و البته تن دادن به اینطور احکام از ساده تریییییین راه های رسیدن به ایمانه. چون هرچه مرتبه ی ایمان بالاتر میره موشکافیِ حق از باطل حیاتی تر میشه تا جایی که خطاها جبران ناپذیر میشن..

تاریخ پر است از این رخدادها، امتحان های حضرات انبیا رو ببینید، خیلی وقتها یه چیزهایی ازشون خواسته شده که آدم می مونه! طالوت به لشکرش که لبریز از تشنگی است میگه که اگر آب بخورین دیگه از من نیستید! ابراهیم_علیه السلام می فرماید پسرت رو قربانی کن. پسر و همسرت رو در بیابان مکه رها کن، این همه بلایا بر سر ایوب نبی_علیه السلام میاد، این همه رخداد برای یوسف_علیه السلام اتفاق میفته اما در پسِ همه ی اینها یک مورد و فقط یک مورد مورد امتحان و آزمایشه اونم میزان تسلیم بودن در برابر امری است که خداوند دستور داده بدون چون و چرا و اما و اگر. وقتی ابراهیم_علیه السلام به قتل فرزندش کمر می بنده، خداوند می فرماید دیگه کافیه! قد صدقت الرویا. همین که تا اینجا آمدی و به خواست ما تن دادی کافی بود..

و ایمان در اسلام یعنی همین. تن دادن و تسلیم بودن در برابر خواست خداوند.


+دوستان اگر نقدی به مطالب وارده یا تکمله ای براش در نظر دارین بفرمایین ما هم استفاده کنیم.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۲۵
لوسی می

نظرات  (۳)

۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۷:۳۰ کوثر متقی
چه قشنگ و ارامش بخش بود این پست 
ممنونم ازت 
پاسخ:
راس میگی؟
انتظار همچین کامنتی نداشتم اصلا.
قربونت.
اینم وجهِ منبرروی من!
سلام
چقدر خوب جواب دادی.
 اگه طلبه میشدی از اونایی می شدی که باید به زور از منبر میکشیدنت پایین...خخخ
شوخی کردم ناراحت نشی (:
پاسخ:
سلام :))))
آرهههه دقیقا. باور کن یه دلیل اینکه هنوز برای طلبه شدن اقدام نکردم همینه! :))
اتفاقا پتانسیل خیلییییی خوبی داری اگه علاقه داری حتما اقدام کن. باور کن خیلی به درد میخوره.
به نظر من وجود چندتا طلبه تو هر خونواده ای خیلی ضروریه
پاسخ:
:)) پتانسیل رو خیلی خوب گفتی :)
آرههه این که خوبه. ما تو خانواده مون طلبه کم نداریم البته.
ان شالله منم بالاخره میام :)
میدونم که این کار رو بالاخره خواهم کرد. اما خب برای شروع چیزهایی لازم دارم که الان ندارمشون.