ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3475.

جمعه, ۲۸ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۴۱ ق.ظ

خانم حدیدچی دباغ از اون دسته آدمهای قابل ستایش در زندگی من بود،

امیدوارم با تمام کسانی که دوستشون داری

و زندگیتو در راهشون هزینه کردی محشور بشی بانو..




*در زندانهای ساواک به همراه دخترش زندانی میشه،

و دخترش رو شکنجه میدادن و ایشون رو تو سلول کناری زندانی میکنن

که صدای فریادهای ناشی از شکنجه ی دخترش رو بشنوه،

و ایشون میگفت هر روز و هر روز آرزو میکردم که دخترم هرچه زودتر زیر شکنجه ها شهید بشه...

توضیح اضافه ای بر این نهایت سختی و مصیبتی که ممکنه بر یک مادر وارد بشه وجود نداره..

این فقط یک برش کوچک از زندگی سراسر مبارزه و سختیِ این بانوست.

+خدا بر درجاتت بیفزاد بانوی صبور که از راهت ابدا پشیمون نشدی.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۲۸
لوسی می

نظرات  (۹)

۲۸ آبان ۹۵ ، ۰۰:۴۶ خانم لبخند
امروز دوتا پست از این بانو خوندم.
یعنی اتفاقی بوده یا مناسبتی؟
پاسخ:
امروز فوت کردن دیگه.
البته دیروز پنجشنبه.
۲۸ آبان ۹۵ ، ۰۰:۵۷ تنها دلشکسته

خدا روحشان را شاد کنه...

من از شنیدن قصه زندگیشان واقعا متاثر شده ام...

بانویی که بینهایت برایشان احترام قائلم.

پاسخ:
آمین.
خدا رحمتشون کنه واقعا انسان بزرگ و شجاعی بودن
پاسخ:
بله واقعا.
خدا رحمتشون کنه.
۲۸ آبان ۹۵ ، ۰۱:۱۱ خانم لبخند
همین الان فهمیدم.
خدا رحمتشون کنه :(
پاسخ:
آمین.
اوهوم کتابشو خونده بودم قبلا 
گرچه خیلی خوشم نیومد چون عملا شوهرش خونه زندگیو داشته زمان فرمانداری و زمان امام در فرانسه...
اون شده بوده یه مرد 
کارندارم 
خیلی صبر داشته و خیلی هم تودار بوده که این دومی خیلی مهمه که آدم خوددار و تودار باشه نه که همه چیز رو همه جا بریزه رو دایره:/
پاسخ:
آرههه منم با یه جاهاییش مخالف بودم همین هشت تا بچه که گذاشتن و رفتن، یا یه سری کارهای دیگه.
یه زمانی که شاکی بودم که چرا امام بهشون نمیگفتن که برو خونه ت بچه هاتو بزرگ کن خب!  :|
کلا اهل مبارزه بودن دیگه!
در هر حال امیدوارم خدا ازشون قبول کنه و ماجور باشن.
۲۸ آبان ۹۵ ، ۰۸:۴۳ محمدرضا .....
رحمت واسعه خداومد بر چنین شیرزنانی
پاسخ:
آمین.
۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۱:۰۹ دچــ ــــار
ایشون همچنین موسس و اولین فرمانده سپاه استان همدان بودن :)

+ غریق رحمت باد انشالله
پاسخ:
بعله.
قرین رحمت باشند. 
وای از این همه رنج ...
روحشون شاد
پاسخ:
واقعا.. قابل تصور نیست حتی.
۰۲ آذر ۹۵ ، ۱۸:۵۹ مامان محمدمهدی
در نظر من هم خیلی قابل احترام بودن و ....
خدا رحمتشون کنه
پاسخ:
آمین.