ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3482.

دوشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۵۴ ب.ظ

داریم از سرما رسماً یخ میزنیم!

یخ، یخ و یخ!

تنها توصیفی که میتونم از وضعیت خونه مون ارائه بدم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۰۱
لوسی می

نظرات  (۹)

یهویی همه جا سرد شد!
وضعیت مشابه خیلی از خونه های دیگه!

پاسخ:
آرههه وحشتناکه!
کاش برف بیاد لااقل!
۰۱ آذر ۹۵ ، ۱۶:۱۳ خنـــــــــღــــــــــده ڪدہ ツ
هوا اینجا خیلی سرد نیس:/
پاسخ:
واقعا؟ چه خوب و خوش به حالتون.
۰۱ آذر ۹۵ ، ۱۷:۰۳ نجمه خانم
منم همینطور 
تا جایی که توی مترو ژاکت تنم کردم با اعمال شاقه 
باز وقتی رسیدم دانشکده از بس گرمم شد تو اتاقها در آوردم 
باز الان از سرما کمرم داره درد می کنه!
پاسخ:
خدایی سرده.
۰۱ آذر ۹۵ ، ۱۷:۰۹ تنها دلشکسته

چرا؟!

مگه شوفاژ ها کاملا نصب نشده؟!

لباس گرم تو خونه بپوشید. من معمولا این کار را میکنم ولی خداییش از دیشب وحشتناک هوا سر شده...

پاسخ:
چرا ولی خونه مون سرده!  :(
فکر کنم باید یه بخاری هم بذاریم.
آرههه ما هم همینطوریم الان. کاملا پوشیده.
۰۱ آذر ۹۵ ، ۲۰:۲۷ نجمه خانم
گلوم یه جور عجیبی درد میکنه 
یه جوریمم خودم
دعا کن مشهدم. فردا هم شبکارم 
خداکنه سرماخورده نشم 
پاسخ:
ای بابا. بلا به دور باشه الهی.
در مورد کامنت خصوصیت هم نه واقعا! اینطور نبود.
درست مثل ِ خونه ی ما ... 
پاسخ:
:))
درد مشترک   :)
۰۲ آذر ۹۵ ، ۱۸:۵۱ مامان محمدمهدی
از سرمای خونه نگو که من با چند تا لباس همینطور میلرزم.
فکرشو بکن اونجا زیر چادر تمام این چند روزو زیر چادر با یه تیشرت نازک بود و بعد داخل هواپیما هم خیلی گرم اونوقت نصف شب از هواپیما که پیاده شدیم سرمارو که دیدیم شوک بهمون وارد شد و تا به ماشین برسیم میلرزیدم و دندونام بهم خورد و بعد رسیدیم به خونه ای که یخچال بود و تاحالا هم گرم نشده و نشدیم:((
پاسخ:
یعنی اینقدر گرم بود؟ شبهای عراق که خیلی سرده تو آبان. ظهرهاش گرمه البته.
آره اینجا که واقعا سردههههه.
گرم میشین ان شالله خیلی زود.
۰۳ آذر ۹۵ ، ۰۸:۰۵ نجمه خانم
آخی مامان م م هم کربلا بودن!؟ :( خوش به حالشون میدونستیم التماس دعا می گفتیم
یکی از استادهامم رفته کربلا اونوقت من نمدونستم فقط دیدم زدن رو برد کلایای فلانی تا 3آذر تعطیله ومن شک کردم ولی رسمی نمدونستم تا دیروز در اتاقش بودم که بسته بود دو سه باررفتم اومدم یه استادی منو دوبار دید و گفن با کی کار داری؟ فلانی کربلاست...
پاسخ:
آرهه :)
خب قطعا قرار نیست که استاد به همه بگه! میگه یعنی؟
۰۳ آذر ۹۵ ، ۱۰:۰۲ مامان محمدمهدی
من اصلا سردم نشد اونجا
شبها سرد بود ولی خب ما یا تو هتل بودیم یا تو موکب که گرم بود.روزهاشم که خیلی خوب بود
ممنون
پاسخ:
چقدر خوب  :)