ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3819.

جمعه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۵۹ ق.ظ

این روزها همه ش داریم میریم خرید!

همه ش!

و خدایی مستر هم به طرز عجیبی پایه ست.

:)



+امروز چند تا گلدون گل خریدیم.

امیدوارم زندگی پر برکتی تو خونه ما داشته باشند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۲۷
لوسی می

نظرات  (۸)

۲۷ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۰۴ پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هر چی خریدین مبارکه:)
پاسخ:
سلامت باشی عزیزم.
۲۷ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۳۶ بنتُ الهدی
همسر پایه ی بازار نعمته واقعا ! اونم با این اوضاع پشت سر هم همراهی کردن !
خداروشکر :)
من که همیشه میگم اگر همسر نبود چه میکردم .. چون واقعا کسی نیست با من بیاد خرید و همه ی بیرون رفتن هامون با همدیگه ست
پاسخ:
خب البته مستر واقعا پایه ی همیشگی نیست!
الان پایه شده :)
بله واقعا نعمته!
من فقط یک مرد رو در کل خاندانم میشناسم که به معنای کلمه "پایه" ی خرید رفتنه!
ایشالا همش چیزای خوب خوب بخرین :)
پاسخ:
مرسی عزیزم :)
ساعت یک نصف شب وقت پست گذاشتنه؟ :|
نه من میخوام بدونم!؟
تازه همش هم دارین میرین خرید الحمدلله 
خسته نمیشید یعنی؟!
پاسخ:
هههه هه!
خب من شب ساندویچ خوردم نمیخواستم همونطوری بخوابم!
گفتم یکی دو ساعت بیدار باشم غذا هضم بشه بعد.
چرا! خیلی خیلی خیلی خسته شدم!
من اینطور خرید بدوبدویی هیچوقت دوست نداشتم :(
۲۷ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۱۷ مردی بنام شقایق ...
سلام

آخیییییییییییییی

جیگرم کباب شد :))))
پاسخ:
سلام.
نگید که دل من خوووووونهههه براش :)
۲۷ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۶ مامان محمدمهدی
من پارسال همچین وضعیتی داشتم هر روز به خرید میگذشت و کل خونه نو شد
ولی امسال ازونجایی که مامان برامون خریدای عیدمونو تحت سوغاتی آوردن حتی برای خرید یه چیز کوچیک هم بیرون نرفتیم
با اجازه تون امروز هم اومدیم شمال و اصلا اینگار نه اینگار که واسه ایام عید هیچ کاری نکردیم|:
پاسخ:
نه اینکه خونه رو نو کنیم اما خب هرچی لازم بود خریدیم.
ما بعد از کوچ کردن به این خونه یه سری از اجبارات خونه رو نخریده بودیم مثل ریسه های نورمخفی و این جورچیزها!
وای چقدر عالی دستشون درد نکنه:)
و وای چقدر عالی تر، خوش بگذره :)
۲۷ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۸ بنتُ الهدی
احیانا اون مرد بابای من نیست؟:دی مشاهده شده بابام خودش پیشنهاد داده بریم بازار و خداییش هروقت میاد حرف از خستگی و ... نمیزنه و تا اخرش هست. من توو عمرم هیچ مردی ندیدم اینقدر همراهی کنه ! همسرم یکم پروژه داره تا راضی بشه بیاد :)) ولی وقتی قبول کرد دیگه پاش وایمیسه :))
پاسخ:
:) خدا حفظشون کنه.
راستش اونی که من میشناسم عجیب تر از این حرفهاست!
از اونایی که وقتی تو مغازه جنس مورد نظر رو پیدا میکنی میگه الان نخر! بیا تا آخر بازار بریم شاید بهتر از اینم بود!
نبود برمیگردیم اینو میخریم!
یعنی شما میتونی چنین پایگی ای در خرید رو پیدا کنی؟ بین خانمها هم تا این حدش کمه، چه برسه بین آقایوووون! :|
من که وقتی از خانمش شنیدم کم آوردم واقعا!
سلام
چقدر جذاب... مبارکتون باشه (:
 ما هم چند مدل از این اقایون رو داریم تو فامیلامون مثلا یکیش داداشم (:
و یا حتی بابام (: و بابای جاریم و ...
پاسخ:
سلام.
ممنونم.
آره جذاب بود ولی بسیار خسته کننده! :))
ولی خدایی هیشکی مثل اون آقایی که برای بنت الهدی گفتم نمیشه! فکرشو بکن!