ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3916.

دوشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۴۴ ب.ظ

امروز صبح (صبح که چه عرض کنم! ظهر!)

رفتیم پارک

تو پارک یه دور بچه های بالای سرسره رو دعوا کردم! :|

چون هی اون بالا می موندن از سرسره ی تونلی نمیومدن پایین،

پسرک هم میرفت همونجا وامیستاد تا اونا بیان پایین!

اونا هم نمیومدن!

منم رفتم بالا به همه تشر زدم که این کار درست نیست و یالا برید پایین!

یه دختری هم بود خیلی چشم سفید بود میگفت دلمون میخواد خانم!

اینجا همه دلشون میخواد اینطوری بمونن! :|

خلاصه! بعد از یک ساعت،

بکش بکش گل پسر رو از بازیها جدا کردم برگشتیم خونه،

از تاکسی که پیاده شدیم،

خانمی که تو ماشین نشسته بود با یه چهره ی فوق العاده نگران بهم گفت

خانم خیلی مواظب پسرکت باش،

خیلی شیطونه!

احساس کردم هرقدر در مقابل خستگیِ ناشی از کل کل با بچه ها

و کشیدنهای گل پسر،

و هی دنبال پسرک دویدن

و نگرانش بودن

و ندو، نرو و آروم گفتنهام

مقاومت کرده بودم،

همه ش آوار شد رو سرم!



+نمیدونم اصلا چرا چنین اثری بر من داشت جمله ی اون خانم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۱۸
لوسی می

نظرات  (۲)

آره، گاهی برای منم چنین اتفاقاتی می افته
و چقدر برخوردها موثره، یه خواهرزاده دارم خییییییییییییییلی شیطونه، انقدر که خواهرم اصولا جایی نمیره یا نمی بردش، از جبر روزگار خونه ای برده بودش که پر از وسایل تزیناتی و..بوده، صاحب خونه نگرانی خواهرم رو که می بینه، میگه: ولش کنید بچه رو، بچه ای که شیطنت و بازیگوشی نکنه، بچه نیست
با اینکه هیچ وقت اون صاحب خونه رو ندیدم و نخواهم دید، دوستش میدارم:دی



پاسخ:
آره بعضی جملات تاثیرات خوبی رو آدم دارن.
البته خدایی منم از همونام که از این حرفا میزنن اما به این دلیل که خونه م امنه برای بچه جماعت!
گفتن این حرف با داشتن یه عالمه تزییناتچی جات هنره خدایی :)
۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۱۶ مامان محمدمهدی
لولا مه خانومه بیخود کرد
ثانیا خالا حرفش خیلی هم بد نبوده
ثالثا زشته خانوم تو پارک بچه هارو دعوا نکن
رابعا بعضی بچه ها از بس تخسن باید دعواشون کرد ولوتوپارک، البتهمن اصلا دلم نمیاد اینکارو کنم
پاسخ:
:))
خانمه قصدش خیر بود. گفتم که اصلا نمیدونم چرا چنین تاثیری دریافت کردم!
بعداینکه من دعوا نکردم! تشر زدم! فقط گفتم برید پایین اینجا نمونین همه میخوان بازی کنن!
ولی وقتی دیدم دختره خیلی چش سفیده دیگه بی خیالش شدم! :)))
ترسیدم یعنی! :)))
بعد اینکه دختره بزرگ بود نگرانش نباش! فکر کنم هفت سال رو داشت حداقل!