ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3980.

دوشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۵۱ ب.ظ

تا مستر رفت ماموریت،

مامان و باباش فرت اومدن خونه ی ما!

خونه ی ما هم شلوووغ!

اومدن و تصمیم گرفتن فردا گوسفند بیارن اینجا تو پارکینگ بکشن

برای عقیقه ی گل پسر

که جمعه ان شالله افطاری بدیم.



+پارکینگ ما هم چاه داره، هم آب! تو کوچه کشتن هم که غیربهداشتیه، کشتارگاه هم که انگار عقیقه قبول نکرده یا نمیدونم چی که تصمیم این شده! :|

+ناچار شدم برم از همه همسایه ها اجازه بگیرم برای قتل گوسفند در پارکینگ!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۰۸
لوسی می

نظرات  (۹)

۰۸ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۱۳ محمد فرهمند
خدا نگهش داره واسه تون
پاسخ:
خیلی ممنونم.خدا عزیزان شما رو هم حفظ کنه ان شالله.
۰۹ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۶ شبنم بیقرار
اتفاقا امروز صبح داشتم به عقیقه فکر میکردم. میدونید که شما نباید از گوشتش بخورید؟ میدونید دعا داره موقع ذبح؟
میدونید نباید گوشت قطعه قطعه بشه؟! نباید استخونش شکسته بشه؟!
سخته ها! :) شرایطش توی مفاتیح گمونم هست. تا جایی که براتون ممکنه خوبه در نظر بگیرید اون شرایط رو.
برای محمد حسین ما قم بودیم انجام دادیم. ولی برای فاطمه کوچولو نمیدونم چه طور و کجا ببرم که بتوننن انجامش بدن.
در هر صورت مبارکه! عقیقه رو میگم...
پاسخ:
سلام. آره میدونم. البته اکثرش در حد مستحباته. ولی خب آدم میخواد یه کاری بکنه خوبه اتم و اکملش روانجام بده.
مگه جایی که شما هستید عقیقه نمی کنند؟! :|
اینجا که همه بلدن! تا میگی عقیقه میدونن چی میخوای کاملا.
مگه از مستر میترسن‌!؟
اتفاقا ما هم امسال تصمیم داریم انجام بدیم چه ایده ی خوبی واسه افطار
خدا هر دوشونو حفظ کنه
پاسخ:
:))
فکر کنم بیشتر میخوان حال منو بگیرن! :))
ان شالله به سلامتی :)
به سلامتی ان شاءلله
سوء تفاهم.نشه ها..ولی من وقتی همسرم نباشه.حتی  دوست ندارم پدر و مادرم مهمونمون باشن..چه برسه به ....:(

خداهمگیشونو حفظ کنه براتون
ما هم شاید امسال تابستون در اصفهان مراسم قتل رو برگزارکنیم:(
پاسخ:
خب منم دوست ندارم! و کلی هم شاکی شدم در حدی که پسرک کاملا حس منو درک کرد که اونها رو از پشت آیفون دیدم! و این خیلی بدتر شد! :(
ولی خب چه میشه کرد مگه میشه مهمون رو بیرون کرد آیا؟
مرسی عزیزم همچنین شما.
خدا کوچولوهاتونو حفظ کنه.
۰۹ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۴۸ مردی بنام شقایق ...
مراقب این بیماری جدیده باشین بی زحمت


پاسخ:
ان شالله که هستیم.
ممنونم.
۰۹ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۴۸ دچـــــ ــــــار
گوشتشو هم لابد میخوایید خودتون تنهایی بخورید ! :)
پاسخ:
نه دیگه! گوشتش رو باید پخت و داد به ملت!
گفتم که افطاریه!

+اگر همسایه ها منظورتون هست، بله خب میخوایم بهشون ندیم!
چون مجبوریم بپزیم و پخش کنیم، نمیشه بخشی از گوشت رو بهشون بدیم.
دعوت کردنشون برای افطار هم که شدنی نیست تقریبا.
خانواده شوهرت چرا اینقد تو رو اذیت میکنن آخه؟!!!! :/
اصن شماره مادرشوهرتو بده ببینم! :)))))
پاسخ:
چه میدونم والا دق دادن منو دیگه!
:))

۰۹ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۱۳ مامان محمدمهدی
سرشو بریدید؟!:(
قبول باشه ازتون
خب خونه خودشون نمیشد ببرن اونم در حضور پسرشون؟

پاسخ:
آره دیگه حتما سرشو بریدن دیگه! :|
من نرفتم پایین.
چه میدونم منم همینو گفتم!
خونه ی اونها مال خودشون بود نه مثل ما مال شش واحد! :|
بله...میهمان حبیب خداست و دراون شکی نیست
اون ها رو از جهت همدردی و هم حسی با شما گفتم
وگرنه کاری نمیشده کرد که!!!
پاسخ:
آره متوجه شدم.
ولی خب کاریش نمیشه کرد خواهر :)
ممنونم.