4057.
جمعه, ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۳۴ ب.ظ
مستر فردا عازم مأموریته،
و امروز من از اینکه احساس کردم او به صورت افراطی(به نظر من افراطی!)،
این شغل رو _که جز عذاب برای من نبوده_ دوست داره،
و راه به راه از سازمانِ سه نقطه شون حمایت میکنه،
شاکی شدم!
+وای خدایا من کِی آروم میگیرم؟
چرا من اینقدر ضعیفم آخه؟
چرا تموم نمیشه این کابوس؟
کِی میخوام از این توقعات مسخره م دست بردارم؟
و کِی میخوم دل و ذهنم رو آروم کنم؟
میخوام این دفعه آخرین دفعه ای باشه که از شغل مستر پیش کسی حرف میزنم!
آخرین دفعه.
به شما وعده ندادما! :دی
غرهای من در این وبلاگ همچنان ادامه داره! :)
اما به شما قول میدم دیگه هیچوقت پیش هیچ کسی در عالم حقیقی،
حتی کلمه ای از شغل مستر حرف نزنم!
نهایت صحبت من از شغل مستر، عنوان شغلش خواهد بود!
:)
قولِ قولِ قول :)
۹۶/۰۴/۱۶