ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

4178.

جمعه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۴۶ ق.ظ

بدترین چیز،

تمام شدن زندگی در میان مردمی است

که به تو احساس تنهایی میدهند.



+به جای اینکه فکر کنیم چند نفر ما رو تنها گذاشتن،

یه لحظه به این فکر کنیم که خودمون تا به حال به چند نفر حس تنهایی رو القا کردیم؟!

+رابین ویلیامز.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۶/۲۴
لوسی می

نظرات  (۱۵)

خوبه که اگه معنی هجرت بده جمله 
پاسخ:
چیش خوبه دقیقا؟
حتی اگر معنی هجرت بده یه هجرت پر از غم و درده.
بماند که داره از مردن بین آدمهای بی تفاوت حرف میزنه.
۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۰۳ دانلود آهنگ جدید
عالی
پاسخ:
:)
درسته حرفتون!!

پاسخ:
:)
تنهایی هایمان با هیچکس قابل قسمت نیست
دیگران هم تنهایی های خودشان را دارند...
پاسخ:
به نظرم میاد که شما جنبه ای رو مطرح کردید که اصلا به این جمله مربوط نبود!
بله در هر حال انسان تنهاست و هرکدوممون فرداً و شخصاً زندگی میکنیم، می میریم و محشور میشویم،(شما به این جنبه ی فردی از ویژگی های وجودی انسان توجه کردید) در حالی که انسان موجود اجتماعی هم هست و نیازهای اجتماعی داره(متن به تنهاییِ اجتماعی اشاره میکنه).
۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۱۵ 🌸🌸 سَـمَـــر 🌸🌸
چرا فکر کنیم؟
پاسخ:
:|
شما فکر نکنین! :|
آره با خودم گفتم لابد مردن را میگه 
ولی اگر هجرت باشه لوسی می اتفاقا هجرتی شیرین و فوق العاده است .
می دونی چقدر دلم چنین هجرتی میخواد؟
پاسخ:
این مدل هجرتِ ناشی از درده!
شاید دلت اینو بخواد ولی به خاطر هجمه ی درد و رنجیه که بر وجودت وارد شده.
راستی چرا کامنت منو تایید نکردید!!البته حق طبیعی شماست!!ولی چیز خاصی نبود!!

ولی خب چه زیبا گفت رابین ویلیامز!!

سپاس!!!!



پاسخ:
کدوم کامنت؟! هرچی کامنت اینجا بوده من تأیید کردم!
آخرین کامنت شما هم همین بالاست.
البته این جمله ی رابین ویلیامز نیست. :)


+بعداً نوشت: من الان دوباره سرچ کردم و دیدم که بله انگار جمله ی رابین ویلیامزه! :)
سلام. الو1-2-3-صدای منودارید. چرا نظراتم نیستش؟مگ میشه.مگ داریم.
پاسخ:
سلام. باز شما احتمالا تو پستهای اشتباهی دنبال نظراتتون گشتید. یه بار این اتفاق افتاده بود. لطفا دقت بیشتری بکنید.
هرچی برای من فرستاده شده تایید شده.
آخرین کامنت شما برای پست 3135 درج شده.
۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۵۲ مامان محمدمهدی
سلام
هرچی فکر میکنم چیزی یادم نمیادش
البته عکسشو هم:))
پاسخ:
سلام چی رو یادت نمیاد؟
رابین ویلیامز رو؟
همون بازیگر جومانجی دیگه! خیلی مشهور بود خدابیامرز.
۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۰۱ سَـمَـــر ///-/
آخه اذیت میشیم :))
پاسخ:
:)))
آره فکر آزار دهنده ایه :(
آره خوب... :( 
پاسخ:
:((
منم هجرت رو دوست دارم :(
این که رسیدن به این تنهایی اختیاری نباشه دردآوره

اما اگر اختیاری باشه، میشه همون هجرت، که باعث رشد هست
هجرت از خودمون، از آدما

شاید به تعبیری موتوا قبل ان تموتوا همین جدا شدن اختیاری انسان از همه ی تعلقات باشه. اعم از آدمای اطراف یا ارتباطات و...

پاسخ:
خب این متن در مورد بقیه صحبت میکنه.
اینکه اطرافیان حس تنهایی "بدهند"!
وگرنه اگر از این بُعدی باشه که شما اشاره کردید انسان هیچوقت احساس "تنهایی" نمیکنه.
انسانی که بتونه از سایرین دل بکنه تنهایی براش معنایی نداره او به جایی وصل میشه که همیشه انیس و مونسش همراهشه.

راستش اینی که نوشتم یادآور خاطرات تلخیه برام که نمیدونم چرا یهویی یادش افتادم. بیت شعریه که روی سنگ قبر دائی گرامیم نقش بسته.
بگذریم.


پاسخ:
متاسفم. خدا دایی عزیزتون رو رحمت کنه.
راستش الان که دوباره متن رو خوندم، احساس کردم چقدر این بیت شعر، گویای زندگی دایی من هم بود..
خدا همه ی اموات رو رحمت کنه ان شالله.
قشنگ بود

هرچی فکر میکنم یادم نمیاد به کسی احساس تنهایی داده باشم، اتفاقا فکر کنم بودم، حتی گاهی بیش از حد:(
پاسخ:
راستش من خودم رو حتی در احساس تنهاییِ مادربزرگ مستر هم مقصر می بینم.
لذا فکر نکنم فهیچوقت این حس خوبِ احساس عدم کوتاهی رو بتونم داشته باشم :(
خوش به حالت.
۲۵ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۱۶ مامان محمدمهدی
ها بعنی من الان به هوشت شک کنم؟
پاسخ:
چطور؟! :|