ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

4251.

دوشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۳۱ ق.ظ

تصمیم گرفتم پسرک رو بذارم مهد!

هرطور حساب میکنم،

به هرچیزی که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که مهد رفتن به صلاح خودشه.

اینکه هر روز تو خونه باشه،

و منم مشغول کارهام، یا ذهنم درگیر کارهام،

بیشتر باعث ایجاد درگیری بین ما و کلافگی برای من و اوست.

خیلی دوست داشتم تو خونه باشه،

و من هم از صبح تا شب باهاش بازی کنم،

و مدام بخندیم و بازی کنیم و شعر و کتاب بخونیم و کاردستی درست کنیم،

اما شدنی نیست.

گل پسر هست،

کارهای پایان نامه و دکترام هست،

لجبازیهای بی حد و حصرش هست،

این روزها برنامه ی زندگیش رو روال خوبی افتاده بود،

اما جر و بحث بین پسرک و گل پسر گاهی بر سرِ هیچ،

و فقط به خاطر انباشته شدن انرژی پسرک،

چیزیه که دلم میخواد ازش جلوگیری کنم.

لجبازی های مداوم و فریادزدنهای گاه و بیگاه من چیزیه که نمیخوام به عادت زندگیمون تبدیل بشه.

احساس میکنم اگر پسرک بره مهد،

هم روزهای خودش با برنامه ی بیشتری می گذره،

هم به خودش بیشتر خوش میگذره،

هم هوش اجتماعیش تقویت میشه،

هم زمان من بیشتر میشه،

هم من میتونم با گل پسر بیشتر وقت بذارم،

هم بیشتر به کارهای خودم برسم،

هم کیفیت با هم بودنِ من و پسرک بهتر میشه،

اوقاتی که با هم هستیم خوشحالتریم،

مسلسل وار رو اعصاب هم نمیریم،

و هم اینکه یه سری مهارت خوب کسب می کنه.

و من از بی مهارتیهاش عذاب وجدان نمیگیرم و از خودم شاکی نمیشم.

قرآن حفظ میکنه،

حرف زدنش بهتر میشه.

این حداقلهاشه.

و هرطور حساب میکنم مهد برای الانِ ما بهترین گزینه ست.



+تَوکلتُ عَلَی اللهِ.

فَاللهُ خیرٌ حافظاً وَ هوَ أرحَمُ الرّاحمین.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۲۲
لوسی می