ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

مرگ

شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۳۱ ق.ظ

دیشب مثل همه ی شبهای دیگه،

رفتم که بخوابم،

و ناگهان،

یه وحشت عظمایی به جانم وارد شد،

از اینکه واقعا واقعا و واقعا ما مردنی هستیما!

تا حالا شده با دقت به این موضوع فکر کنین؟

و خودتون رو تو لحظه ی رفتن تصور کنین؟!

به اینکه بعد همه چیز تموم خواهد شد و ماییم و کوله باری که داریم،

و ماییم و اطرافیانی که دیگه نداریمشون!

به اینکه این قضیه شوخی نیست.

که قضیه الکی نیست،

که واقعا این زندگی دنیا تموم شدنیه،

که واقعا واقعا واقعا روزی زیر خروارها خاک خواهیم بود،

که دنیا به هیچ کس رحم نکرده و بهترین مخلوقات عالم از دنیا رفته ن!

وای اصلا نمیتونم براتون توصیف کنم که این تصور چطور تمام وجودم رو خشک کرده بود!

می ترسیدم که هر لحظه ناگهان عزرائیل نازل بشه و بگه وقت تمومه جانم!

چطور می تونیم اینقدر بی خیال زندگی کنیم وقتی که وعده ای که به ما داده شده واقعا قطعی و حتمیه و قطعی بودنش بارها بهمون ثابت شده؟

که هیچ کس در دنیا باقی نمی مونه و خدا استثنایی  بر ما قائل نیست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۱۴
لوسی می