و هیچ دختری را نشاید که بی خواهر بماند...
سه شنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۵۷ ب.ظ
امروز طی یک مکالمه ی تلفنی با خواهرم،
برای بچه ها تخت دوطبقه خریدیم،
به لزوم اتصال به منبع روحانی در خانمها اشاره کردیم،
به لزوم قناعت و صرفه جویی در زندگی صحه گذاشتیم،
از قحطی وجود نامهای زیبا برای نامگذاری دخترها شاکی شدیم،
به بی کفایتی حوزه گیر دادیم،
از سیستم حکومتی و نظارتی نامناسب گله کردیم،
به مردم نالان و خسته حق دادیم،
راهکارهای تزریق امید در جامعه رو بررسی کردیم،
آتش به اختیار بودن رو معنی کردیم،
و در نهایت فهمیدیم چراغی که به مسجد رواست به خانه حرام است!
این جلسه ی تلفنی مجموعا ۱۳۷ دقیقه و ۲۹ ثانیه طول کشید،
که آخرش به زور گرسنگی بچه ها و فریادهای من گرسنه ام حسنک کجایی؟ ناتمام ماند...
+ خواهرم را عاشقم که اینقدر حرف زدن باهاش ارزش افزوده ایجاد میکنه! :)
۹۷/۰۳/۲۲