کاتیون لوسی می!
تو عروسیِ اول، یکی از آشنایان اومد و به مامانم گفت:
"چقدر این دخترتون انرژی مثبته!
یه بار ندیدم خنده رو لبهاش نباشه، در سخت ترین احوالات داره لبخند میزنه.
دوست داشتم همسایه ش باشم" :دی
به خانمه میگم "این چیزا رو مامانم میدونه، برای مستر باید بگین" :))
به مامانم میگه: "نگاه کن! همیشه یه چیزی برای گفتن و خندیدن و انرژی دادن داره" :))
برای عروسی دوم که عروسیِ پسرخاله جانم بود دسته جمعی با خاله ها و دخترخاله ها رفتیم آرایشگاه،
هشت نفر آدم از ساعت سه رفتیم تا برای ساعت هشت آماده باشیم، هرکی آماده می شد می رفت،
و من به صورت نیمه خودخواسته نفر آخر شدم و ساعت نه و نیم رفتم! :/
و از اونجایی که بنده به اجرای هفت قلم آرایش برای رفتن به عروسی اعتقادی ندارم(مخصوصا با هزینه ی گزافی که میگیرن!) بهش گفتم فقط موهامو ببنده.
وقتی موهامو سشوار می کشید گفت: "خانم چقدر شما خوش اخلاق و شادی،
حالا که این همه انرژی مثبت بودی میک آپ رایگان برات انجام میدم" :))
و این شد که بنده سود کلانی به جیب زدم :))
به مامانم میگم اصلا باید جمع کنم بیام قم زندگی کنم، دیگه مشهدی ها انرژی های مثبت منو نمیگیرن، قمی ها تو درک فضائل، خیلی دلشون زلال تره. :))
+حالا چپ میرم راست میام مستر میگه خانم آخه چقددددر تو خوش اخلاق و انرژی مثبتی :))