ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

آنقدَر سوختم از آتشِ کنکور که مپرس..

چهارشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۲۶ ب.ظ

کسانی که در بند حرفها هستند و شغل آینده و همسر آینده و راه آینده خود را از این و آن و از دهان های باز و چشمهای بسته می گیرند چطور میخواهند به حسنات و صالحات دست پیدا کنند؟

چگونه میخواهند بدون عقل و علم و حلم به حاصلی چشمگیر نایل شوند؟

باید علم پیدا کرد به آنچه که شده و آنچه که انجام نشده و باید انجام شود،

باید علم پیدا کرد به نقطه ضعفهای خود و دقت و بیداری دشمن، که تا چه حد به ضعفهای ما آگاه شده،

باید علم پیدا کرد به طرح ها و کارهای دشمن و نقطه ضعفهای او.

این علم برای هرکاری که میخواهی انجام بدهی لازم است‌.

تو می توانی بدون این وسعت نظر و بدون این طرح و بدون این آگاهی و بصیرت رشته ای را انتخاب کنی و به خیاطی و گل دوزی و خانه داری و همسرداری و یا پزشکی و مهندسی و معلمی مشغول شوی و در هرچه که پیش آمد و اتفاق افتاد آرام بگیری.

ولی گاهی حساب میکنی که تو در جامعه ای هستی، در کشوری هستی و این کشور نیازها دارد و منافع و امکاناتی دارد و این امکانات، قدرتها و ابرقدرتها را وسوسه میکند و به دوستی و دشمنی می کشاند.

پس تو نمیتوانی در این جامعه ی مرتبط و کشتی بزرگ بی حساب و کتاب و بی توجه به دوستی ها و دشمنیها و نقطه ضعفهای خود و دشمن انتخاب و اقدام کنی .

کسی که از ریشه های عمل و انگیزه ها و هدفها اطلاع دارد نمیتواند از شرایط بی خبر باشد و بی گدار به آب بزند که اگر بی حساب به آب بزند غرق می شود و غرق می کند..



+دیگه به چه زبونی باید بگم کتاب نامه های بلوغ عین صاد رو حتما بخونین؟! :دی

+کنکور ابزار بود بچه هااااا... ابزااار(میدونم برای گفتنِ این جمله یه کم دیره!)

اما اینو به موقع میگم: رشته ای که انتخاب میکنید هم ابزااااره...

با هدف اشتباه نگیرید.

با هدف اشتباه نگیرید...

آه که چه دل پُرررر دررررردی دارمممم... وین اشکِ روی گونه شیواترین بیان است...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۱۰
لوسی می

نظرات  (۱۵)

الان فرضاً من نخوام کنکور بدم، دقیقا انتخاب دیگه‌ای دارم اصلا؟! دوره بدیه! حرف این نیست که من مثلا در بند حرف‌های بقیه‌ام یا راه آینده‌م رو دادم دست یکی دیگه! اما الان دیگه انتخابی نمونده جز کنکور و دانشگاه و خزعبلات و دوباره سیر بیکاری و دنبال کار و لقمه‌ای بودن و... . انتخابی نذاشتن بمونه در واقع.
پاسخ:
ببینین من نگفتم کنکور ندین و نمیگم چون تو این دوره زمونه کنکور و تحصیلات دانشگاهی مثل رفتن به مدرسه و دیپلم گرفتن ضروریه و باید لااقل لیسانس رو داشته باشی.(البته برای خانمها اصلا نظرم این نیست)
اما باید بدونیم هدفمون چیه. رشته مون چیه و قصدمون چیه.
هرچند برای اونهایی که راهشون واقعا معلومه حتی تحصیلات دانشگاهی هم مهم نیست. مهم اینه که راه درست و هدف درست رو پیدا کنی تا مسئولیتت رو انجام بدی.
ما مسئول زندگی و مسئولیتهای خودمون هستیم.
خدا بد نده!

پاسخ:
خدا که بد نمیده. 
قول میدیم بخونیم قول (:

پاسخ:
آفرین. نکته ی اصل پست رو گرفتی^_^
سلام 
امیدوارم عنوان پست ربطی به نتیجه ی کنکور برادرتون نداشته باشه و. رتبه ی خوبی آورده باشه 
پاسخ:
سلام. نه ربطی نداره. رتبه ش عالی نیست ولی خوبه. هرچند راضی نیست.
متاسفانه بسیاری آدمهای اطرافم به این درد مبتلا هستند. و این ربطی به رتبه ها نداره. یکی با رتبه ی یک هم می بینی عجیب غافل و بی حساب کتاب زندگی میکنه. مثلا همونایی که اول رتبه های خوب ریاضی رو میارن بعد وسط تحصیل انصراف میدن میرن سراغ تجربی! :/
با یه جای حرفت موافق نیستم تو نظرات 
"باید حتما لیسانس داشته باشی" 
تو کشورهای پیشرفته با یک نظام آموزشی صحیح و هدفمند ، باید ی وجود نددااره ! تنها باید این هست که شما باید بری به دنبال استعداد خودت ! 
ذهن شما رو خلاق بار میارن...
ذهن های ما همگی بسته مونده ! 
ذهن هایی که توسط ادمهای احمق، سوق داده میشه به یک سمت و سوی خاص !!!!!! پزشکی، مهندسی، طلبگی، حقوق و ... 
چند وقت پیش دنبال خونه بودیم...
وارد بنگاه شدم یک خانم رو روبه روی خودم دیدم ! 
گفتم چی شد اومدی بنگاه ! من خانم ندیدم در این شغل ! 
گفت دیدم خودم چقدر برای خونه پیدا کردن مشکل داشتم به عنوان یک خانم ،از اونجا تو ذهنم این کار جرقه زد و اومدم بنگاه زدم و یک سیستم آنلاین مسکن یابی هم تو شهر راه انداختم ! 
این یعنی یک ذهن باز و خلاق ! 
یا القا میکنن به دخترهای ما که برو دانشگاه 
لیسانس بگیر 
فوق بگیر 
دکترا بگیر 
یا برو دانشگاه شوهر کن...
به خدا برات آدم میارم از این پلنگ های روزگار ، لیسانسم داره ، ولی ... 
ادامه نمیدم...
دلم خونه از این کشور ویران شده با این سیستم آموزش و پرورشی ویران تر ! 
که بدبخت کرده همه ی بچه ها رو...
بگرد تو همین وبلاگ 
۳ سال ، ۴ سال ، ۵ ساااال نشسته پشت کنکور بره پزشکی دکتر شه پولدار شه... 
مادر پدرها مقصرن ! 
دخترم ، پسرم دکتر شو تو افتخار ما میشی ! پولدار میشی ! آینده ات تضمینه ! وجهه داری ! 
گل فروش وجهه نداره ؟ 
زن خانه دارِ واقعی (نه این زنهای پدیکور مانیکوریِ پا سریال نشین بیکار بی هدف) وجهه نداره؟ 
مادر بودن وجهه نداره ؟ 
زن ترشی فروش وجهه نداره ؟ 
مرد مکانیک وجهه نداره ؟ 
کارگر زحمت کش وجهه نداره ؟ 
کشاورز وجهه نداره ؟ 
+برو یه تحقیق بکن چین چجوری شد چین ؟ 
کشاورزها و بچه های کشاورز ها روستاها و زمین های کشاورزی رو رها میکنن میان مهندس بشن ، دکتر بشن...
اونوقت چین ؟ 
ببین چه صنعتی داره کشاورزیش! 
ببین چقدر به منابعشون اهمیت میدن !!! 
رشته ی معدن در دنیا یکی از بهترین رشته هاس ، در ایران با ابن همه معدن ، با این همه سرمایه ، بدترین رتبه های کنکور ، حتی بدون کنکور وارد این رشته میشن !!! 
رتبه ی ۱ تجربی ، دانشجوی سابق دانشگاه شریف بوده ! 
کی میخواد جواب عمر هدر رفته اش رو بده ؟ 
از شریف بیای پزشکی ؟ 
در بهترین حالت میگیرم که تو فهمیدی استعدادت تو پزشکیه نه تو مهندسی و ...
چرا باید سیستم اموزشی عمر تو رو تباه کرده باشه با فرمول ریاضی ؟ 
دوست من با لیسانس مهندسی پزشکی ، بعد از ۴ سال درس خوندن و هدر دادن عمر تو رفت و آمد دانشگاه و استرسش تازه باید بفهمه یکی از بهترین شیرینی فروش های شهر میتونه بشه ؟؟؟ یکی از بهترین خیاط ها و طراح های شهر میتونه باشه ؟؟؟ یکی از بهترین خونه دارها میتونه باشه ؟؟ یکی از بهترین ارایشگرها میتونه باشه ؟؟. 
ای کاش حداقل بعد از چند سال هم که شده بفهمن مثل این تعداد اندک...
دلم خیلی پره وقتی دوستم کنار دستم دستهاش میلرزه ، حالش بده، مشت مشت قرص میخوره چون این راه مناسبش نیست ! چون نمیپذیره این راه مال اون نیست ! 
دلم میسوزه...
دلم پره...
دلم خیلی پره... 
پاسخ:
پست منو با مصادیق توضیح دادی دیگه. دمت گرم.


+اون که به جناب محمدعلی گفتم باید لیسانس داشته باشی، بهش گفتم که نظرم در مورد خانمها این نیست. ولی بخوایم یا نخوایم لیسانس الان وجهه ی اجتماعی برای آقایونه و کشور ما پیشرفته نیست. ایشون باید کنکورشو بده و مدرک لیسانسم بگیره بعد میایم اول این حرفهای شما. هرچند که من خودم مخالفم که تحصیلات باید نظری باشه. من دانشگاههای مهارت آموز رو خیلی بیشتر قبول دارم. ولی باید رفت. یه جا باید یه مدرکی گرفت دیگه. چون مجبوریم تو این مملکت!
مثل اینه که بگیم طرف میخواد گل فروش بشه اصلا مدرسه نره. خب نمیشه. چون آدم بی سواد تو این جامعه وجهه نداره. حتی اگر گل فروش موفقی بشه یه سری مهارتهای مدرسه رفته ها رو نداره و توش لنگ میزنه چون جامعه این مهارتها رو از طرف انتظار داره. به جامعه حق نمیدم ولی وضع جامعه ی ما اینه دیگه. مجبوریم مجبور! چرا باید کاری بکنی که احتمال داره به خاطرش تو یه جایی لنگ بمونی؟ لیسانس نداشتن و دانشگاه نرفتن الان مثل اونه.
متاسفانه متاسفانه و متاسفانه الان لیسانس گرفتن شده مثل مدرسه رفتن.
من با کل حرفهات موافقم. کاملا و دربست.:*
و دل پرت هم مثل دل منهههه :(((
۱۰ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۲۵ پلڪــــ شیشـہ اے
چه قدر حرفهای شما و دلژین چسبید.
همیشه همیشه ته دلم حسرت میشینه وقتی یه دانشجوی پزشکی رو میبینم یا وبشو میخونم یا پیجش و دنبال میکنم.چون همیشه پدرم هنوزم بهم میگه اگر درس میخوندید یه چیزی میشدید و حالا به جای این بیکاری و علافی، داشتی پزشکی میخوندی. :(  و من ناخودآگاهم به دانشجوهای پزشکی حسرت رو به دلم میندازه. در حالی که من روحیه ام خیلی لطیفه و طاقت این چیزا رو ندارم. همیشه وقتی به مسیر طولانی درس خواندن شون فکر میکنم، میبینم من اگر قبولم میشدم عمرا آدم این مسیر نبودم.
واسه همینم هرجا رفتم هنوز نتونستم از خودم راضی باشم. یه سرشکستگی درونی باهامه همش.
پاسخ:
خوب کردی دنبال علایق خودت رفتی.
ولی فقط علاقه هم کافی نیست. مهمه که آدم نقش و مسئولیت خودشوپیدا کنه و انجامش بده.
نظام آموزشی غلطه، چند وقت پیش یک کلیپی دیدم از نظام آموزشی در آلمان که فقط سکوت کردم و تو دلم غصه خوردم
پاسخ:
خب قابل قیاس نیستیم واقعا. :(
۱۱ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۲۹ پلڪــــ شیشـہ اے
بله. البته توی اون سن واقعا چیزی از علایقمم نمیدوستم. چون با الان نگاهم خیلی فرق می کرد و اصلا توی اون سن و سال شاید آدم ندونه از زندگی چی میخواد. تازه بعدا یه چیزایی متوجه شدم.
و چه قدر خوب گفتید اونجا که واسه خانما واقعا ضرورتی نداره بعضا دانشگاه رفتن.مگر رشته هایی که به نیروی خانم نیاز داره.
دوستم مواد دانشگاه صنعتی میخوند. رتبه اش600 شده بود.از من دوسال بزرگتر بود، میگفت واقعا حیف از استعدادهام که الانم با این که به این سن رسیدم حتی زنانگی کردن رو هم خوب بلد نیستم بواسطه ی سیستمی که توش رشد کردم.
:* 
پاسخ:
بحث من روی وظیفه و پر کردن نیازه. من به علاقه زیاد کاری ندارم. به نظرم توی نوعی و من نوعی باید کاری رو بکنیم که وظیفه مونه.
این که مملکت ما به این وضع رسیده از عافیت طلبی و علاقه جوییِ مردمیه که متخصصند ولی متعهد نیستن و وظیفه جو نیستند.
واقعا فکر می کنی تو این مملکت وضعیتِ متخصص اینقدر قحط الرجالیه که هیچ کس لایق رییس جمهور شدن نیست؟ ۸۰ میلیون آدم داریم آخرش باید سر احمدی نژاد و موسوی یا رئیسی و روحانی تصمیم بگیریم؟ یعنی دیگه هیچ کس نیست؟ یا هست اما عافیت طلب و علاقه جوست؟ هست ولی دوست نداره خودشو تو چالش بندازه.
هست اما احساس وظیفه نمیکنه.. هست اما به وضع موجود راضیه چون جای خودش راحته. :/

من وقتی سوم دبیرستان بودم کنکور دانشگاه آزاد شرکت کردم. اون سال هنگام کنکور از ما نظرسنجی کردن که چقدر با ایجاد سهمیه ی جنسیتی در  رشته ها موافقید. توضیح و تحلیل هم میخواست. من در همون ۱۶ سالگیم موافقت اکید خودم با سهمیه بندی جنسیتی رو اعلام کردم و در توضیح هم نوشتم که قرار نیست نیروی مولد یک کشور زنان باشند و قرار نیست زن جای مرد رو بگیره و کار به جایی برسه که مرد ترجیح بده اصلا دانشگاه نیاد و متخصص نشه! قرار نیست زن با مرد رقابت کنه. قراره هرکسی جای خودش باشه پس رشته های مردانه باید سهمیه پذیرش بیشتری در جنس مرد داشته باشند و رشته های زنانه هم سهمیه ی پذیرش خانمشون بیشتر باشه.
درد زیااااده پلک جان. زیااااد...
اصلا همین که ۱۸ ساله ی ما از علاقه ی خودش نمیدونه (کلی میگم شما منظورم نیستی) نشون میده چقدر نظام و فرهنگ آموزش ما مشکل داره. آدمهایی که از علایق خودشون نمیدونن تو کلان ترین تصمیمات مملکت اثرگذارند.. و این دردِ ۱۸ سالگی نیست که خیلیهامون حتی تو ۳۰ سالگی هدفهامون و نیازهای جامعه رو نمیشناسیم.
که حتی عضو هیات علمی مملکت موفقیت رو فقط در تحصیلات دانشگاهی معنی میکنه چققدددددر ذهنهای ما بسته و محدود شده... همینه که قشر دانشجو انقدر گسترده شده که منطبق بر کل جامعه ی جوان شده و هیچ هویتِ جریان سازی در مملکت نداره چون همه دانشجو اند و مملکت رو به ویرانی است... آه که چقدر بحثها گسترده اند...

جای تاسف داره واقعا و البته که دولت متهم است اما کم خردیِ جامعه عامل اصلیِ این فرهنگه.
۱۱ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۰۷ پلڪــــ شیشـہ اے
برای همین میگم نگاهم فرق کرده. اون موقع من به وظایف فکر میکردم، اما اون قدر افق پیش روم گسترده نبود. از هیچی سر در نمیاوردم. 
توی کامنت قبلی میخواستم بگم که چه خوب تحلیل میکنی همیشه.
ایول الله. چه دختر شونزده ساله عاقلی.یادم نمیاد اون موقع به این چیزا هم فکر می کردم یا نه.

بله همین طوره.
پاسخ:
عزیزممم یهو درددلم گشوده شد و ببخش که به ناچار مخاطب حرفهام شدی. تازه بعد از جواب کامنتت مستر رو کشیدم تو اتاق براش گریه کردم :)))
الانم رفت سراغ گل پسر ؛)
یه کم زیادی گیر هستم! نمیدونم کلا زیاد فکر و خیال میکنم و دوست دارم غصه بخورم! :/

قربون تو :**
۱۱ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۲۸ پلڪــــ شیشـہ اے
نه خواهر این چه حرفیه. من که ذوق کردم.
الهی. پس ببخش اگر ناراحتت کردم.
پاسخ:
قربون تو.
نه عزیزم اتفاقا شما از اونایی هستی که طبق جریان همگانی پیش نرفتی و آدمو امیدوار میکنی. خیلی هم ممنون که روزنه ی امید بودی:)
این غصه ها عمومیه. از دیروز که نتایج اعلام شده این زخم کهنه سر باز کرده. :(
۱۲ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۰ مامان محمدمهدی
سلام
کامنتها و جوابهاشو هم دوست داشتم
من علاقه م به کامپیوتر بود دوره دبیرستان ولی سال اخر زد و یه مشکل حقوقی برای یکی از بستگان نزدیک پیش اومد و بنده خدا نتونست از حق خودش در مراجع قضایی دفاع کنه و به سادگی کل اموالشو که طی سالها با رنج به دست اورده بود از دست داد و بعد دو سه سال هم سکته کرد و رفت
من همون سالی که این بنده خدارو دیدم تصمیم گرفتم بی خیال علاقه م شم و برم حقوق بخونم تا بتونم دفاع کنم از حداقل افراد فامیل و دوست
 گذشته از اینکه گاهی  ناراحت میشم که دنبال علاقه م نرفتم با اینکه دانشگاه هم قبول شده بودم رشته کامپیوتر رو ولی بعد که این یکی رشته رو خوندم دیدم به همین راحتی ها هم نیست رسیدن به هدف والا، خیلی سخته مخصوصا اینجا و تو مملکت ما اجرای اهداف والا سخت تر، بجورایی خیلیا هستن که نمیزارن تو درست کار کنی و ...
کلا درد زیاده
پاسخ:
آفرین واقعا. بیشتر از پیش خوشم اومد ازت ^_^
سلام سلام. :)
من حرف دارم زیر این پست
ولی وقت ندارم:|
جامو خالی کنید:))
البته مشکل اصلی اینه که حرفام زیر این پست خیلیییییییییییییییی زیاده!
برا همینه که وقت ندارم بنویسمشون:)))
پاسخ:
اگر نظرت مخالف با ماست یا مکمل ماست حتما باید بیای بگی! حتی شده از خواب شبت بزن بیا بگو :))
اما اگر موافقی و اینا باشه اشکال نداره وقت نداری، جات سبزه. ^_^
ما که دهه شصتی‌های نابود شدیم بخاطر تب کنکور زمان خودمون پیک جمعیتی و سو مدیریت بسیار زیاد ...
البته من هنوز نتونستم شغل مرتبط با تحصیلم پیدا کنم ارشد فیزیک ماده چگال... همینقدر از اسم ترس میباره ولی خب دوس دارم. چون اینده کاری رو وابسته به این ندونستم برای همین حس میکنم اگر برگردم به دوره انتخاب رشته باز همین رو انتخاب کنم...به بقیه هم توصیه میکنم وضعیت امروز جامعه رو ببینن و اینکه ببینن واقعا چی‌میخوان تا بعدا پشیمون و سردرگم نشن...
پاسخ:
باورتون میشه وضع دهه هفتادی ها اونم تو تجربی خییییلی فاجعه بار تر از ماست؟!
تازه فهمیدم.
الان ریاضی بودن خیلی خوبه.
بله واقعا. کاش هرکسی بدونه چی نیخواد و قراره چه کار بکنه.
۲۴ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۲۳ به دنبال حقیقت
چه پست با برکتی شده ها!

خوانده ایم نامه های بلوغ را...و چقدر یک انسان می تواند حرف هایش با برکت باشد؟
پاسخ:
بله واقعا.
خدا رحمتشون کنه.