ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

تفکر می‌کُن اندر هر کلامی.

پنجشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۵۵ ق.ظ

وقتی پسرک میاد خونه و بهم میگه:

مامان! امروز یکی از بچه‌ها به من گفت خدا اصلا واقعی نیست.

میگم: شما بهش چی گفتی؟

میگه: گفتم چرا. خدا واقعیه. ولی چیزی که دیده نمیشه چطور می‌تونه واقعی باشه؟

میگم: اینم دوستت گفت؟

میگه: نه خودم بهش فکر کردم.

:)



+صرف نظر از اینکه چقدر برای زودهنگام بودنِ این چالش در این سن و سال شاکی ام، اما از اینکه بچه م مثل خودم شده لذت بردم :دی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۱۲
لوسی می

نظرات  (۹)

شما هم بهش فکر میکنید ؟
پاسخ:
اندر هر کلامی؟
بله فکر میکنم.
عزیزم. 
میشه بدونم چه جوابی به پسرک دادید؟
پاسخ:
اینکه خیلی چیزها رو نمی بینیم ولی واقعی اند. مثل هوا و باد.
پس اگر چیزی رو نمی بینیم دلیل بر واقعی نبودنش نیست.
۱۲ مهر ۹۷ ، ۱۱:۲۶ محمدعلی ‌
وقتی بچه بودم جواب ساده‌ای واسه این سوال داشتم که درد هم دیدنی نیست ولی واقعیه.
الان ولی این جواب رو اصلا درست نمی‌دونم. چون باد و هوا و درد و خیلی چیزهای دیگه‌ای که برای «ما» نادیدنی هستن، قابل اندازه‌گیری و قابل تشخیص و قابل درک شدن و جزئی از مشاهدات بشر محسوب میشن. مثلا الان ترکیب هوا رو می‌دونیم. یا سرعت باد رو اندازه می‌گیریم. علت درد و مکانیسمش رو می‌دونیم. اما خدا رو با هیچ ابزارآلات آزمایشگاهی و غیره نمیشه دید و حس کرد و اندازه گرفت و شناخت. به‌نظرم بجای کار روی اثبات وجود خدا باید روی درک ضرورت وجودش فکر کنیم. این خیلی محکم‌تره. (باز هم باریکلا به درایت صفایی که وقتش رو سر اثبات وجود نذاشت و دنبال ضرورت وجود رفت)
پاسخ:
دقیقا حرفتون درسته و واقعا هیچ چیزی در دنیا نمیتونه وجود خدا رو ثابت کنه (این نظر منه) ولی قرار نیست برای بچه ی پنج ساله اینو بگم. او با توضیح باد قانع میشه. حالا وقتی بزرگتر شد و دوباره چالش ایجاد شد باهم بحث میکنیم. اما الان به تایید عقیده‌ی وجود خدا نیاز داشت.

(دقیقا.) ^_^
۱۲ مهر ۹۷ ، ۱۷:۰۲ پیـــچـ ـک
سلام
برای این کار یه آزمایش هست.حتما انجام بده.
یه قند بردار بهش بگو قند رو میبینی؟ بعد بذار مزه کنه. ازش بپرس مزه ش چیه. بعد بنداز توی آب بذار بموهه قند آب بشه جلوی چشمش. حتما جلوی چشمش قند رو آب کن. بعد بذار آب رو مزه کنه. وقتی مزه کرد براش توضیح بده که این که مزه قند هست امادیده امیشه نشون میده که قند هست اما ما نمیتونیم ببینیمش. ولی نشونه بودن قند شیرینی آبه. برای خدا هم ما نشونه های خدا رو میبینیم. مثل همین درخت و گل و مهربونی مامان و بابا. اینا نشونه های وجود خداست. یکی باید اینا رو آفریده باشه. خود به خود که درست نمیشه.
این جوری خیلی ساده براش تداعی میشه. بچه ها با مسائل و مفاهیم عینی به مفاهیم ذهنی میرسن. از چیزای دیدنی برای گفتن حرفات استفاده کن.

خیلی خوبه. اصلا این دغدغه های بچه ها رو دست کم نباید گرفت. واقعا خدا رو شکر به خاطر این بچه! واقعا خدا رو شکر! واقعا خدا رو شکر!
پاسخ:
خیلی خیلی ممنونم از روشی که پیشنهاد دادی ^_^
عالی بود.
:)
بله خدا رو شکر. ممنون از لطفت. :)
چه قدر مثال خانم پیچک خوب بود.
می خواستم در پاسخ به کامنتهای بالا بگم اتفاقا خدا از طریق آیات و نشانه ها قابل اثبات هست و صحیح نیست بگیم خدا هیچ جوره قابل اثبات نیست.
که خانم پیچک با مثال قشنگشون همین رو گفتند.
پاسخ:
خب مثال خانم پیچک هم برای همین سن گویاست.
و من هنوز معتقدم هیچ چیز نمیتونه اثباتِ غیرقابل مناقشه ای برای وجود خدا ایجاد کنه.
به قول جناب محمد‌علی بهتره از ضرورت وجود خدا یا نیاز بشر به خدا یا همچین چیزی به اثبات وجود خدا بپردازیم.
به نظر شخصِ بنده خدا هست چون انسان به وجود خدا نیاز داره. 
ولی همین هم قابل مناقشه است دیگه.
ولی انصافا مثال خانم پیچک ظریف بود. :)
۱۲ مهر ۹۷ ، ۲۳:۱۹ محمدعلی ‌
صدالبته منظورم این نبود برای بچه پنج ساله آدم اینطوری بگه :)) مغزش هنگ میکنه که :))
تربیت (چه تربیت خودمون و چه دیگران) خیلی سخته. تربیت بچه‌ها خییلی سخت‌تر. ولی یه‌چیزی رو مطمئنم که بچه باید خودش برسه. من به چیزایی که توی بچگی بهم گفتن، الان ذره‌ای اعتقاد ندارم :)) (شاید بعضیاش هم درست باشه؛ اما با غلط مخلوط بوده و چون تلقینی بودن، من چهار پنج سال پیش، دیگه نمی‌تونستم درکشون کنم و به طبع ترکشون کردم). توی بچگی فقط یکسری معیار که مثلا وجود یا عدم وجود خدا ربطی به دیدنی بودن یا نبودن نداره و اینا، میشه بهش داد که خودش سرشون فکر کنه.  بچه‌ها سر این مثال قند می‌تونن بگن چرا اون شیرین بودنش اصل کاری نباشه؟ اونم وقتی زبون نزنیم یا توی آب هم نزنیم، دیدنی و حس‌کردنی نیست. در واقع اگه بخوایم اینطوری بگیم، میشه گفت که چرا اصالت با شیرینی نباشه؟ چرا اصالت با قنده؟ خب قند و شکر و امثالش، میتونن از «شیرینی» درست شده باشن، نه اینکه شیرینی از اونا درست شده باشه. (بچه‌ها با زبون خودشون میگن قاعدتاً :)) ) یا مثلا وقتی بگیم درخت نشانه خداست؛ خب بعضی بچه‌ها فکرشون میره سمت اینکه چرا درخت خدا نباشه؟ درخت که دیدنی‌تره. (کلیتِ درخت؛ نه یک درخت مشخص که خشک میشه و از بین میره) به هر حال بچه‌ها الان باهوش‌ترن دیگه :)) 
+ سر کلاس، دبیر می‌گفت ما نمی‌تونیم اثبات کنیم که خدا نیست، پس خدا هست. (برهان خلف) بعد گفت مثل این که مثلا میایم اثبات می‌کنیم یه عدد فرد نیست، پس نتیجه میگیریم که زوجه. یکی از بچه‌ها گفت: میتونه صفر باشه (که نه زوج هست و نه فرد) :)) خب این استدلال‌ها تا وقتی خود فرد به مفهومش نرسه، هیچ کاربردی نداره. (می‌دونم این مثال توی اعداد طبیعی هست و بین اعداد حسابی نیست. اما منظورم اینه که ذهن بچه‌ها قبول نمی‌کنه و هرچی بزرگتر بشن، سریع‌تر پس میزنن.)
پاسخ:
برهان خلفش خیلی خنده دار بود چون وجود خدا رو هم نمیشه اثبات فیزیکی کرد پس نتیجه بگیریم که وجود نداره؟ چرا از اونطرفی بریم و از این طرفی نریم؟ :دی
حرفهاتون رو کامل قبول دارم ولی به اجماع ریاضی دانان صفر زوجه :دی
مگر اینکه علما جدیداً به اختلاف خورده باشن. :))
۱۲ مهر ۹۷ ، ۲۳:۳۱ محمدعلی ‌
عجب! دوازده ساله که صفر رو نه زوج گرفتیم و نه فرد :)) سرمون بی‌کلاه مونده پس -_-
پاسخ:
نه بابا! :/
شاید ریاضی‌دانان مجمع فوت کردن و جانشینان خلفی نداشتن! :/
۱۳ مهر ۹۷ ، ۰۰:۲۰ محمدعلی ‌
البته الان که فکر می‌کنم می‌بینم اون مثبت و منفی بود که صفر نه مثبت بود و نه منفی :)) درباره زوج و فرد بودنش یادم نمیاد کسی چیزی گفته باشه بهمون -_- 
پاسخ:
آرهههه این درسته ^_^
ولی صفر زوجه. :)

۱۳ مهر ۹۷ ، ۲۰:۲۰ مامان محمدمهدی
عزیزم:)
فاطمه هم خیلی از من راجع خدا میپرسه و من همون جوابای کلیشه ایرو بهش میدم
پاسخ:
:دی
این پیشنهاد خانم پیچک رو بخون خوبه.