ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

عجب رسمیه، رسم زمونه!

شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۷:۱۲ ب.ظ

امروز تو مهد پسرک بازارچه خیریه برگزار کرده بودن.

قرار بود هرکس خوراکی یا لوازمی با خودش بیاره و در بسته‌های دوهزارتومنی بفروشه. بعد تمام اون پولها برای خیریه مصرف بشه.

منم هشت تا بسته ژله درست کردم که پسرک برای فروش بذاره و چهار تا دو هزار تومنی هم بهش دادم که بتونه خرید هم بکنه.

ظهر که برگشت میگه از چهار تا دوتومنی، دوتاش رو قرض داده به دوستش و دوتای دیگه رو هم بابت خریدنِ یک بسته از ژله‌ی خودمون داده به مربی‌هاش!(جداگانه به دو تا مربی پول داده!)

بهش میگم خب چرا برای ژله‌های خودمون پول دادی؟ اونا مال خودت بود!

میگه باید پول میدادم...یکی به خانم زبان دادم، دوباره به خانم مربی دادم چون باور نکرد که به خانم زبان دادم!

میگه همه‌ش دنبال کسی بودم که پول اضافه داشته باشه.

میگم خب کسی پول داشت؟ چرا قرض نگرفتی؟ 

میگه فکر کردم شاید خوب نباشه. اونام خوششون نیاد..

خب راستش از این حس عزت نفسش خوشم اومد ولی بچه‌م احساس ناکامی بزرگی داشت.. و میگفت من پیراشکی دوست داشتم بخرم!

راستش دلم سوخت بابت تجربه‌ی تلخش! قرض دادنِ تلخ و خریدنِ داراییِ خودش به دوبرابرِ قیمت! :/

چه میشه کرد پسرم؟ 

رسم دنیا همینه...منابع محدود، رویاهای نامحدود... باید باهاش کنار بیای..



+هر وقت میریم خرید به پسرک و گل‌پسر اجازه میدم یک چیز برای خودشون انتخاب کنن و بخرن. فقط یک چیز. 

الآن فهمیدم باید برای پسرک رو مبلغ بیشتر مانور بدم! وقتی میگم یک چیز میتونی بخری متوجه نمیشه که چقدر ارزش قیمتی داره.. شاید اون یک چیز انتخابی معادل مجموع چند چیز دیگه قیمت داشته باشه.. باید بیشتر باهاش کار اقتصادی بکنم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۲/۱۸
لوسی می

نظرات  (۲۰)

رسم دنیا همینه. منابع محدود. رویای نامحدود... امان از شما با این نقب زیبا
پاسخ:
:)

+نقب دقیقا یعنی چی؟
ای وای :( خب پسرک شما متوجه قضیه نشده مربی‌ها چرا قبول کردن؟؟
پاسخ:
آره واقعا :(
مخفیانه و از راه زیرزمین به جایی رخنه کردن و بدانجا راه یافتن.
معمولا زمانی به کار برده میشه که بخوان بگن شما با (درمورد مطلب شما) مرور اتفاقات مهد آقازاده، خواستید چیز دیگه ای بیان کنید. 
اگه اشتباه برداشت کردم ببخشید
پاسخ:
متوجه منظورتون شدم.و شما هم متوجه منظورم شدین. ولی نفهمیدم چرا عذرخواهی کردین حالا؟
بله بله همینو میخواستم بگم :)

فقط معنای لغوی نقب رو خواستم که ممنون بابت بیانش :)
۱۸ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۴۷ دختـرِ بی بی
عجب داستانی...
عجب ناکامی...
الهییییی پیراشکی میخواسته جاااانم ولی پولشو به کسی قرض داده...
عجب سخاوتی
پاسخ:
آره واقعا!
فکر کنم قبل از اینکه پیراشکیها رو ببینه پولهاشو داده رفته :))
دیگه اینقدر دقیق نپرسیدم که حساس نشه.
:)
چه پسرک دوست داشتنی ای :)))
پاسخ:
لطف دارین :)
۱۸ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۱۵ پیـــچـ ـک
سلام
بهتره که روی فکر اقتصادی پسرا کار کنیم چون تامین مایحتاج و امور اقتصادی خانواده با اونهاست باید فکر اقتصادیشون قوی باشه.
البته سنش پایینه پسرک ولی خیلی مراقب باش. 
راستش برای اون مربی متاسفم! هم قبول پول اشتباه بوده و هم بی اعتمادیش به بچه!
پاسخ:
سلام. بله بله مهمه.

بله بله! منم شاکی شدم خواستم بهش بگم ولی بی‌خیال شدم. 
البته انتظاری هم نیست دیگه،😐 گفته بودم که مربیش فقط بیست سالشه 😂
طفلک من هی سرزنش میکنم به خاطر سن و سالش. هی هرچی میشه میگم چون فقط بیست سالشه!😂
به نظرم به مربیش بگو تا تجربه به براش دیگه تا سری‌های بعد این کار رو نکنه.

پاسخ:
همین الآن کامنتتو که خوندم رفتم براش پیام گذاشتم :)
۱۸ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۵۲ سرباز کوچولو ...
وووووی چقدر بد 
یعنی معلماش ازش پول قرض گرفتن 😱😱چه دنیایی شده ههههه
وای عزیزم دلش پیراشکی میخواسته من بودم الان داشتم گریه میکردم 
پاسخ:
نههه پولشو داده بود به دوستاش! حواسش نبود که پولش تموم میشه :((
۱۹ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۰۴ سرباز کوچولو ...
آهان فک کردم داده به معلماش میخواستم سکته کنم 
ووووی عزیزم ان شإالله براش تو یه فرصتی پیراشکی بخرین 
پاسخ:
قراره فردا براش درست کنم ان‌شالله ^_^
تعجبم که چرا معلمها به بچه‌ها پول قرض ندادن که اینا از هم بگیرن! :/
۱۹ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۰۷ سرباز کوچولو ...
ایول به مامان خوووووب 
واقعا چرا که بچه ها تو این سن از هم قرض گرفتن 
پاسخ:
:)
چی بگم والا!
من بیشتر نگران اینم که از همون قرض دادن فراری بشه.
باریکلا به عزت نفسش :)

دقیقا نقش مربی‌ها بعنوان بزرگ‌تر اونجا چی بوده من موندم :|
پاسخ:
:)
منم موندم! فقط داشتن پولا رو جمع میکردن!
سلام
یه چیز رو باید همیشه یادمون باشه، اون پیچیدگی ای که ما به مسائل میدیم اصلا بچه ها به هیچی نمیدن، ذهنشون صافه ، اصلا پیچیده نمیبیننش...

ترسی هم نداشته باشید، به مرور اولا با واقعیت ها رو به رو میشه و الان سنی هم هست که بخواین رو به روش کنین، هیچ اشکالی نداره یه بچه با دست زدن به یه چیز داغ معنای داغ بودن رو بفهمه، حتی دستشم بسوزه، اینم یه جور تجربه است برای بزرگ شدن و پیچیده شدنش ...

نگرانش نباشید

+ از طرف من به باباش بگید یکم بچلونتش دلم خنک بشه، من وقتی نی نی یه کاری میکنه دلبری میکنه میخوام بچلونمش و دور از چشم مادرش میچلونم تا گریه ش در بیاد ...
پاسخ:
سلام. مشکل منم همینه که این باعث بشه همونطور که دیگه به بخاری دست نمیزنه، دیگه قرض هم نده!
البته به مربیش گفتم امروز تو کلاس سنت قرض دادن رو حسنه جلوه بده و تحسینش کنه :دی
درسته بالاخره بچه‌ها تجربیات کسب میکنن ولی گاهی یه تجربه که از نظر ما خیلی ساده است، شخصیتشونو شکل میده. من خودم یه تجربه عجیب در کودکی از این چیزها دارم که دو سال پیش فهمیدم فلان مشکلم به خاطر اون تجربه است.
بذارین بگم من چهار سالم بود و یا حتی کوچکتر بودم یک خرگوش اسباب بازی داشتم که خواهرم هم مثل همون خرگوش رو داشت. یه روز با دختر همسایه بازی میکردیم اون زمان داخل آدامسها یه سری عکس جذاب بود، من از اونها خیلی خوشم اومد، به دختر همسایه گفتم از اونها به من بده، گفت به شرط اینکه خرگوشت رو بدی به من! به مامانم گفتم، گفتن که هرطور دوست داری! احتمالا مادرم فکر میکردن که من تجربه میکنم و تجربه چیز خوبی است و ظرفیت تحمل تبعات تصمیمم رو هم دارم اما نداشتم. من خیلی جذب اون عکسها شده بودم برای همین قبول کردم و خرگوشم رو بهش دادم و اونها رو گرفتم. طبیعتا عکسها جذابیتشو از دست داد و من تا سالها بعد حسرت اون معامله رو در دل و ذهن داشتم.هربار خرگوش خواهرم رو می دیدم فکر میکردم عجب اشتباهی کردم! با تمام وجودم از خودم بدم میومد که تن به چنین قرارداد ننگینی دادم😁
باید متناسب با سن کودک اجازه ی تجربه کردن بهش داد چون اولا دچار استرس میشه و دوما نمی تونه تبعات ناشی از تصمیمش رو بپذیره و ممکنه در حسرت انتخاب دیگه باقی بمونه و سوما اگر تصمیمش اشتباه باشه و منجر به لذت نشه هم دچار اضطراب میشه و خودش رو بد میدونه. بچه ها احساس محوریت میکنن یعنی فکر میکنن مسبب همه چیز هستند. اونها دعوای والدین رو هم به پای خودشون می نویسن! و وقتی چیزی درست پیش نره احساس بد بودن میکنن.در نتیجه همین که بدونن رییس و مسؤول انتخابها در خانواده والدین هستند بهشون احساس امنیت میده. چون اونها نمیتونن منطقی فکر کنند و نتیجه ها رو بسنجن. مثل کارگرانی که ترجیح میدن مسیولیت هاشون دقیق و منظم و معلوم باشه. برای انتخاب هم اگر میخوایم کودکان سه ساله انتخاب کنن گزینه ها باید خیلی محدود باشن و تفاوت زیادی هم نداشته باشن و ترجیح کودک هم معلوم باشه. مثلا انتخاب بین بیسکوییت و کیک برای کودکی که میدونیم یکی رو بیشتر دوست داره . یا بین دو دست لباس. نه اینکه بفرستیمشون تو اتاق و بگیم لباس بپوش بیا بیرون.چون استرس میگیره.
طبیعتا هرچی سن بیشتر بشه ظرفیت کودک هم بیشتر میشه.
وقتی که تو مطالعاتم در مورد بچه ها به این نکته رسیدم با تمام وجودم درکش کردم! انتخابی که من کردم بر طبق سلیقه ی خودم در اون سن بود اما تا سالها مثلا شاید ده دوازده سالگی (میدونم مدت خییییییلی زیادی) حسرت خرگوشه رو میخوردم چون طبیعتا برچسبهای آدامس هم که دیگه باقی نمونده بود. اگر مادرم اون روز نمیگذاشت من خودم تصمیم بگیرم و انتخابی بکنم، اون همه حسرت برای من باقی نمی موند و در معاملات بعدیم اینقدر دو دل نمیشدم. مشکلی که من دارم اینه که من واقعا بر سر تصمیم گیری برای از دست دادن چیزی و به دست آوردن موارد دیگه مشکل دارم. ترس از معامله دارم و می ترسم که حسرتش به دلم بمونه. البته این تا حدی طبیعیه اما من قدری افراطی تا مدتها اینطوری بودم. نمیخوام بگم مادرم مقصر بودند، نه. منظورم اینه که ظرفیت پذیرش تبعات تصمیم در بچه ها وجود نداره و رو رفتارهای بعدی و اعتماد به نفسشون اثر میذاره.
اگر بچه‌ها موقع تجربه کردنِ اتفاقات به بلوغ فکری و ظرفیت پذیرش کامل نتیجه‌های حاصل از رخدادها نرسیده باشن و زودتر از موعد برخی چیزها رو تجربه کنن، شخصیتشون دچار اختلال میشه.

+کار خوبی نیست. نکنین :)
۱۹ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۵۹ سرباز کوچولو ...
این قرض دادانشذداره نشون میده که سخاوت داره 
اما اینکه نتوانسته اونو بخره شاید فراریش کنه 
پاسخ:
آره دیگه :(
گل پسره😍
پاسخ:
:)
واسه دل مهربونشِ
مربی هاش باحال بودن...
پاسخ:
:)

اره واقعا :(
۱۹ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۱۷ پلڪــــ شیشـہ اے
سلام بانو.
ان شاءالله که خدا حفظش کنه.
و ان شاءالله که اثر و عواقب بدی توی روحیه اش نگذاره. 
با خوندن این پست و پاسخ تون به نظرات، به یه چیز جالبی رسیدم. 
ممنونم ازتون.
پاسخ:
سلام. ان‌شالله. ممنونم ازت.
بپرسم به چه چیز جالبی آیا؟ :)
خب از زاویه ای فرمایشتون درسته، در مورد شما چون دختر بودین، ولی برای پسرتون و اون ذات استقلال طلب و قائم به خودش اشکالی ایجاد نمیکنه

بیاین فرض کنیم مادرتون نمیذاشتن معامله کنین، حسرت عکسای آدامس ممکن بود تا مدت ها بمونه و الان از این حرف بزنین مادرتون نذاشت عروسک نفرت انگیزمو با اون عکس های دوست داشتنی عوض کنین و الان حس کنین دیگه اون اعتماد نفس و استقلال از شما گرفته شده!

ببنین خیلی میشه این قصه رو پیچوند، هر کاری کنین بچه ها یه قصه ها و تخیلاتی برای خودشون پیدا میکنن که بخوان حس های بد و یا عذاب آور برای خودشون دست و پا کنن... چون این خود زنی ها جوری لذت و خماری داره که لایه های خراب زیرینشون رو بتونه نوازش کنه، این موضوع کمی پیچیده است ولی آدم ها خیلی دوست دارن خودشون رو سرزنش کنن، و اونی که میخواد خودش رو سرزنش کنه بالاخره چیزی پیدا میکنه و شما هر کاری کنین یه چیزی رو به خودش نسبت میده چون ازش لذت میبره...

هرچند کلیات فرمایشتون درسته، ولی پیچیده ش نکنین ... موضوع مهم دیگه اینکه آقازاده جنسش مرده باید تاب و طاقت این مشکلات رو پیدا کنه، باید فردا که یه دختری میخواد بیاد همه دارایییشو تصاحب کنه مراقب باشه خیلی وا نده ... :)))) ولی خب شما دختر بودی همچین تهدیداتی شامل شما نمیتونه بشه!!

اضافه میکنم، سنت قرض اصلا سنت خوبی نیست، واقعیت امروز جامعه اینو میگه و ممکنه کمی که بزرگتر شد، خشن تر و سخت تر اثر این بدی سنت رو روش بذاره و بیشتر اذیت بشه

ظرفیت با تجربه ایجاد میشه، اون پسره انقدر لوس بارش نیارید، دختر که نیست!

+ لذتی داره که اصلا وصف ناپذیر!
پاسخ:
اصلا مسئله جنسیت نیست مسئله وجود ظرفیت و بلوغ برای پذیرش تبعات یک موضوعه و این ظرفیت و بلوغ باید قبل از تجربه تلخ به دست بیاد. چه پسر و چه دختر فرقی نداره. باید هرچیزی به وقتش آموزش داده بشه تا اثر مطلوب بذاره. این از اصول تربیته و به جنسیت هم مربوط نیست. حالا اینکه پسر چه وقت به این ظرفیت میرسه و دختر چه وقت اون یه بحث دیگه است.

سنت قرض سنتی فوق العاده است. من ذالذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له اضعافا.
۲۴۵بقره.
با حساب کتاب دنیایی و نگاه دنیوی بله توجیه نداره. با نگاه الهی توجیه‌پذیره که هیچی، یک سرمایه‌گذاری فوق العاده است مخصوصاً تو این دوران.

+برای شما که بله. برای کودک خیر. از مصادیقِ عدم احترام والدین به شخصیت و هویت مستقل کودکه که منو واقعا ناراحت میکنه. مخصوصا اینکه میگید گریه‌ش میگیره! لذت بردن شما از خودخواهی والدگرانه ناشی میشه. :(
چه قدر پسرکتون از حالا مرد شده (: یادمه بچه دبستانی که بودم، از این بازارچه خیریه‌ها گذاشته بودن و منم کلا پونصد تک تومن داشتم که البته اون دوره معادل ده هزار تومن حالا بود (: بعدش که داشتم فکر می‌کردم چی بخرم یکی از بچه‌های کلاس، بهم پیشنهاد داد پولم و بندازم صندوق و از اون دستگیره‌های قابلمه که خودش دوخته بگیرم و منم که مادرزادی خجالتی محض بودم گفتم باشه، در حالی که چشمم به میز خوراکی‌ها و لوازم التحریر بود، خون به جیگرانه دوتا دستگیره‌‌ی سیاه و زشت گرفتم و هنوزم دردناکه این داستان.
خاطرم نیست چه بلایی سرشون آوردم.
پاسخ:
:)))
آخی!
منم از این کارها کرده‌م و تبعاتشم دیدم البته:(
این اقدام برای شما تبعات منفی نداشت؟

۲۱ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۵۷ پلڪــــ شیشـہ اے
یه نکته شخصی بودش. در مورد شخصیت خودم
فکر نمیکنم گفتنش توفیقی داشته باشه
پاسخ:
:)
باشه گله هرطور راحتی :)
۲۱ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۳۵ محمدرضا نصرالهی
یکی به خانم زبان دادم، دوباره به خانم مربی دادم چون باور نکرد که به خانم زبان دادم!

واقعا زشته که مربی مهد حرف بچه رو باور نکرده . حتما بهش تذکر جدی بدید. 
پاسخ:
خیلی خیلی.
گفتم بهش.