The only once I called the cinema
پنجشنبه رفتیم خرید.
شنبه دنبال کیفم گشتم و فکر کردم تو ماشین جا مونده و مستر برده.
دیروز دوباره گشتم و وقتی دیدم نیست به مستر گفتم کیف تو ماشینه و شنیدم که لا!
خلاصه که کلی ذهنم درگیر شد.
کارت بانکیم و تبلتم هم تو کیف بود.
بعد از آخرین مغازهای که کیفم رو تو دستم یادم بود، رفته بودیم ساندویچیِ کنار سینما، که به قول مستر ساندویچ کثیف بخوریم!
دیروز با سینمای مذبور تماس گرفتیم و گفتیم شماره ساندویچیِ همسایهتون رو بدین لطفا! :دی
اونم لطف کرد و رفت اون آقا رو صدا زد ازش پرسیدیم کیف اونجاست؟ گفت بله ^_^
آخ که خیالم راحت شد :)
حالا بعد دو روز رفتم بگیرم. میگم یه کارت بانکی توشه از بانک پاسارگاد و اسم لوسیمی هم روشه. یه تبلت هم توشه. میگه دیگه چی؟ میگم دیگه هیچی دیگه! نمیدونم مگه چیزی هست؟
میگه نه خانم اینطوری نمیشه کارت شناسایی بده! :/
صدمتر راه رو برگشتم که گواهینامهمو براش ببرم! :/
عکس رو با من و اسم رو با کارت تطبیق داد و کیف رو داد و عذر خواهی کرد. گفتم چون کیف خودمه اشکال نداره! :/
+فردا پسرک جشن پایان سال داره و باید پیراهن سفید میخریدیم. خب مستر هم که مثل همیشه نیست. صبح رفتم کیفمو گرفتم و بعد رفتم دنبال پسرک بردمش پیراهن خریدیم. بعد رفتیم موهاشو اصلاح کردیم و بعد رفتیم برای مربیش عیدی خریدیم!
واقعا فلسفه عیدی دادن به مربی رو نمیفهمم ولی خب دیگه! :/