ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

من نمی‌نویسم چون زیادی هستم!

دوشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۷، ۰۸:۱۴ ب.ظ

چقدر دوست دارم این فکرهایی که تو سرم میچرخه رو بنویسم.

اما نمیتونم!

واقعا نمیتونم.

حسرت میخورم به وبلاگ‌هایی که افکارشون رو به اشتراک میذارن ولی من جرئتشو ندارم.

نه اینکه از خودم فرار کنم، از خودم نه، از مخاطبام فرار میکنم.

و همین نشون میده که من برای خودم نمی‌نویسم!

کل فلسفه وجودی وبم زیر سوال رفت اصلا!

هعی روزگار :/

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۲/۲۰
لوسی می

نظرات  (۲۲)

۲۰ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۱۹ آبی آسمانی
شاعر می فرماید:

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
پاسخ:
خدا رحمت کنه شاعر رو :)
۲۰ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۲۲ علیـــــ ََ
هیچ کاری نشد نداره
همین که شما خودتون توی متنتون 2 بار گفتین نمیتونین ناخوداگاه یه شرایطی براتون پیش میاد که واقعا نمتونین کاری انجام بدین


پاسخ:
مسئله اینه که به نظرم نباید هم بتونم!
یه کم خوددرگیر شدم.
۲۰ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۲۷ علیـــــ ََ
از یه کم گذشته
خیلی زیاد شده :|
پاسخ:
:))
آره شاید :دی
من که یه عالمه چیز ازتون یاد گرفتم
بنویسید☺
پاسخ:
:)
الحمدلله.
ولی کاش میدونستم چه چیزایی :)
منم کم و بیش دچارشم برا همین مینویسم و منتشر نمیکنم!دکمه ثبت پیش نویس رو میزنم!
پاسخ:
من هم!
۲۰ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۲۶ دختـرِ بی بی
مشکل من اینه که چیزای تو ذهنم رو به سختی میتونم تبدیل به نوشته کنم
حتی جواب کامنت ها و نظراتم در پست ها اونی نیست که دقیقا منظورمه...
منظورمو کلا به سختی میتونم برسونم:)))
عجب درد بی درمونی دارم من:(
پاسخ:
عجب!
خب البته قطعا همیشه بخشی از مفهوم منتقل نمیشه اما درصدش مهمه دیگه:)
۲۱ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۰۳ حـــــ ـمــیـد
من کامنت نمی‌ذارم  چون زیادی هستم :/ :))
پاسخ:
زیادی بودن یعنی بیش از حد بودن. نه اینکه اضافی بودن!
از خلاقیتتون در کامنت که سپاس‌گزاری میکنم ولی هنوز زیادی نبودین میتونین، پس کامنت بذارین:دی
چرا ؟
اگه نگران از دست دادن مخاطب هاتی
مخاطبهایی که بخوان به خاطر حرفات برن مخاطب های تو نیستن
تو نویسنده اونهایی
تو حرفهای خودت رو بزن و هر چی دوست داری بگو
مخاطبهای خاص حرفهای خودشون پیداشون میشه
پاسخ:
نهههه نه نگران از دست دادن کسی نیستم. این هیچوقت برام دغدغه نبوده. نگران سوءتعبیرها و سوءبرداشتهایی هستم که باعث بشه مخاطب ها سردرگم بشن و نتونن با تحلیل خوب، نتیجه خوب بگیرن.
پس خوبه که نگران نگاه اونها به موضوعات هستی
پس این باید باعث بشه توضیحاتت کامل و یه جورایی علمی تر باشه و از برداشت شخصی برای بیان موضوعات دینی و علمی خود داری کنی
که برای این کار لازمه چیزی که میخوای بنویسی رو قبلش یکم بیشتر دربارش تحقیق کنی و براش وقت بزاری
ولی بنویس هر چند کم ولی بنویس
پاسخ:
برداشت شخصی که نمیشه گفت. کلا فکر کردن‌هامه دیگه.
خب راستش دوست ندارم اینجا یه چیزی بگم و بعدم نتیجه‌گیری علمی و قطعی بکنم و تمام. 
گاهی دوست دارم افکارمو به اشتراک بذارم و چیزهایی یادبگیرم از بقیه. ولی خب برخی افکار قابل اشتراک نیست و معلوم نیست زاویه نگاه مخاطب چی خواهد بود.
حالا ببینم چه میشه کرد. ممنون از کامنتهات:)

این بحرانو همه ی ما داریم. داشتیم. و خواهیم داشت. اجتناب ناپذیره. یه چیزی هست که نمیدونم چیه و باعث میشه این اتفاق و این حس رخ بده. نگران نباش.
پاسخ:
نه نگران که نیستم ولی خب گاهی هم مخاطب فیلتر شده نیاز دارم :دی
زیادی هستین؟ بیش از حد هستین؟ یعنی چی؟
پاسخ:
شنیدی دکارت میگه من فکر میکنم پس هستم؟
خب حالا من زیادی فکر میکنم و زیادی هستم! 
ولی خب نمیتونم فکرهامو بنویسم. چون دیگه زیادی فکر میکنم. زیادی هستم!

خیلی خوبه که حرفها رو مزه مزه میکنی و وقتی میبینی آماده بیآن نیستن، اونقدر خودنگهدار هستی که انتشارشون نمیدی.اگر اینجوریه خب از تعهدت هست.درسته برا خودت مینویسی اما عمومی مینویسی و حواست هست اونور هم یه عده میخونن که نباید سوءبرداشت پیدا کنن. نویسنده باید تقوای نوشتن داشته باشه دیگه.

ضمن اینکه ما خیلی وقتها واقعا حوصله قضاوت‌های نادرست و دااائما برطرف کردن اونها رو نداریم. بنابراین از موضع قضاوت شدن فرار میکنیم.روانمون تحلیل میره خب. اگرم اینجور باشه بازم چون برای خودت مینویسی، به همون معنای مدنظر خودت، پس خودت اولویتی. 
پاسخ:
آرههه ممنون از توضیح قشنگ و امیدوارکننده‌ت :)
منم از این.خود درگیری ها بسی فراوان داشتم :/
هنوز هم حل نشده و به همین دلیل اگه الان بهم بگن تو دیکه هیچ تکلیف تو دنیای واقعی نداری برو بلاگ هر کار دوست داری بکن من وب نمیزنم چون از وقتی وبمو حذف کزدم تازه بیشتر فهمیدم من نمیدونم چی باید تو وبم بگم و چی نباید بگم... :/ و چرا؟
پاسخ:
:))
خب چیزایی که فهمیدی رو به ما هم بگو :)
من خیلی چیزا ازتون یادگرفتم دیگه برین :)
پاسخ:
تواضعتون ستودنیه.
مخاطب فیلتر شده چیست؟ با رسم شکل توضیح دهید:D
پاسخ:
اونایی که این شکلی نیستن:
https://farshidpakzat.com/wp-content/uploads/2018/06/mind-map-how-to-build-and-how-to-work.jpg
۲۱ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۵۶ مــحــدثــه ...
من شش ساله دور وبلاگ‌نویسیم. هیچ وقت نه می‌خواستم و نه می‌تونستم فکرام رو تو پست‌های وبلاگم بنویسم (بنا به یه سری دلایل که اون دلایل هنوزم تو سرم می‌چرخن و امکان داره یهو باعث بشه وبلاگم‌ رو حذف کنم :دی). ولی خب الآن می‌بینی که یه مدته تا یه حدی می‌نویسم, تو هم بنویس و فرار نکن، راحت باش باهامون :)

پاسخ:
راحتم باهاتون :دی
باشه :)
۲۱ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۳۰ جناب منزوی
به اشتراک گذاری فکر خیلی خوبه، ولی آدمی مثل من از قضاوت کردن میترسه
پاسخ:
از قضاوت کردن میترسین یا از قضاوت شدن؟
مرسی بابت کاریکاتور.
عالی عالی. یه فیلم کوتاهی دیدم دوران دانشجویی. اون اوایل که تازه یه موج نویی ایجاد شده بود تو فیلمسازیِ کوتاه. 
تصویر تار بود.تارِ تار. هیچی دیده نمیشد. فقط از سر و صدای پا و آدما میشد فهمید یه خبرایی هست دور و برِ دوربین. تو اون تاری یه شبحی، یه شی ای چیزی به دوربین نزدیک میشه. هرچی نزدیک تر میشه وضوحش هم بیشتر میشه تا میبینیم که یه عینکه.
عینک مثل اینکه بره جلوی چشم کسی میره جلوی دوربین . یهو همه چی واضح میشه. میبینه یه عده روبروش ایستادن. شمای مخاطب تا بخوای آدمای روبرو رو خوب ببینی، شروع میکنن به شلیک کردن. و تصویر سیاه میشه.
منو یاد اون فیلم انداختی/.
پاسخ:
عجب فیلمی بوده. خیلی جالب... خیلی.
:|
۲۲ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۴۹ جناب منزوی
همون شدن :)
پاسخ:
خب چرا از قضاوت شدن می‌ترسین؟ مگه اینجا کسی شما رو میشناسه؟ قضاوت ملت چه اهمیتی داره!؟
۲۲ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۳۵ جناب منزوی
کسی نمیشناسه، ولی دوست ندارم یه عده نگاه و یا تفکر غلطی بکنن
پاسخ:
تا یه حدی رو می‌پذیرم که آدم دوست نداره ویژگی‌های خیلی مذموم انسانی رو بهش نسبت بدن ولی در بقیه موارد به نظرم مهم نیست بقیه چی فکر میکنن!
چون فکر اونها اثری در من نداره.
شما هم سخت نگیرین چون در هر حال فکرهای غلطی در مورد همه‌مون خواهند کرد. هم از جنبه مثبت و هم منفی!
۲۲ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۵۶ جناب منزوی
بله درست میگید.
تو محیط حقیقی (دور و اطرافم) خیلی پیدا میشن که قضاوت کنن، اومدم مجاز که اینجا از این افراد در امان بمونم.
گرچه تفکرات اونها برام مهم نیست.
ممنونم از اینکه وقت گذاشتید :)
پاسخ:
به نظرم وقتی از این افراد در امان می‌موندی که اهمیتشون رو در وجودمون از بین ببریم. وگرنه در دروازه رو میشه بست دهن مردم رو نمیشه! ما باید رو خودمون کار کنیم. نه بقیه. :)
خواهش میکنم. موفق باشین.