ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

استاد الهی ما
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

وقتی هیچ عنوانی به ذهنم نرسید..

سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۴۸ ب.ظ

اگر کاری رو قبول می‌کنین به خودتون و انتخابتون احترام بذارین، به اون کار دل بدین، مسئولیت‌پذیر باشین و با شرایطش کنار بیاین؛

و اگر نمیتونین به کاری دل بدین و مسئولیتشو بپذیرین و با شرایطش کنار بیاین، قبولش نکنین!

لطفا لطفا لطفا!



+من از حجم طلبکاری مردم از انجام مشاغل و وظایفشون واقعاً بهت‌زده‌ام! :/

+مقابله با ظلم حرف دیگری است.لطفا با این قاطیش نکنین.


موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۲/۳۱
لوسی می

نظرات  (۸)

۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۵۷ **هِلِناز **
تنبلیم 
ذات تربیت ایرانی تنبلیه لوسی 
حوصله نداریم کارمون رو انجام بدیم 
یکیم که کارش رو درست انجام میده هعی تیکه میشنوه که داری اضافه کاری میکنی ! خودت رو خسته میکنی ‌... و ... 
پاسخ:
خیلی خیلی. تنبل و طلبکار!
آخه فقط تنبلی هم نیست. یکی می‌بینی کارش هم خوبه ولی طلبکاره! چرا اینطوری گفتن؟ چرا پول کم دادن؟ چرا پول بیشتر ندادن؟ چرا شام دعوتمون نکردن؟ چرا ارباب رجوعهام اینطوری‌ان! بابا شغلت و شرایطش این بوده دیگه. نمیخوای برو به سلامت! یه جوری که انگار قحط الرجاله و فقط ایشون از پسِ اون کار برمیومده و اگه نباشه مملکت لنگ می‌مونه! اصلا یه وضی! :/
اگه مدیریتش دست من بود همه رو اخراج میکردم! والا!
۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۰۹ آشنای بی نشان
کامنت خانم هلناز منو یاد یه خاطره ای انداخت
یه سری استادمون قرار بود از ما بپرسه
یکی از خانم های کلاس به یکی از اقایون گفت چند بار خوندی گفت دو بار
بعد برگشت بهش گفت همین شماها هستید که کار ما رو خراب میکنید دیگه:))
پاسخ:
:))
بله دیگه :)
۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۱۰ **هِلِناز **
به نظرم جای غر زدن ادم باید اعتراضش رو عملی نشون بده 
:)
یه مدت تو بخش دستکش لاتکس نمیذاشتن 
منم خیلی شیک نشستم گفتم تا وقتی دستکش نباشه ، ۱۰۰ تا دستکش معمولیم بدین رو هم بپوشم ، فلان معاینه رو انجام نمیدم
و واقعا هم ندادم ، ۳ روز بعد دستکش لاتکس گذاشتن :)) 
یا یکی از جراحامون ب کلی مسائل اعتراض داشت ، فقط ۷ روز نیومد، اونقدر لنگ موند کارشون که به اعتراضاتش گوش دادن بعدش 
پاسخ:
اعتراض باید منطقی باشه. مثلا وجود دستکش لاتکسی که میگی از ضروریات این معاینه بوده.
بله بعضی وقتها یه اعتراضهایی باید کرد که سازمان هم وظایفش رو در قبال کارمند انجام بده. ولی وظیفه‌ش رو. نه اینکه کلا سازمان رو بدهکار خودمون ببینیم.
۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۱۹ **هِلِناز **
به نظر من اگر سازمان اون چیزی رو که تعریف کرده به طور کامل ارائه بده 
دقیقا اگه طرف اعتراض کنع باید زد تو دهنش 
ولی از اونجایی ک خودم با وزارت بهداشت سر و کار دارم و از چیزهایی که باید ارائه بده به ما شاید به ۵۰ درصد هم نمیرسه ، در تصورم نمیگنجه که سازمانی در جمهوری اسلامی وجود داشته باشه که خدماتش رو کامل به کارمندهاش ارائه بده :))
پاسخ:
همون خط اولت منظورم بوده. 
اون چیزی که تعریف شده و پاش توافق شده باید اجرا بشه از هردو طرف کارمند و سازمان.
۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۵۸ پا ییز
@هلناز 
عزیزم همه مثل شما پزشک نیستن که 
تو بیمارستانها پزشک سالاریه 
همینقدر بگم که الان تو بخشهای ما دستمال کاغذی!!! نیست فکر کن مثلا تو دستگاه نوارقلب یا برای شستن دست پرسنلی که باید کنترل عفونت رعایت کنن اما تو اتاق پزشک هست که بماند تو اتاق استراحتشون هم هست! :) :/ 
پاسخ:
:/
@هلناز عزیزش :دی
۰۱ خرداد ۹۸ ، ۰۸:۵۷ میم میم
دیروز رفته بودم اداره دارایی یه بلایی سرم اومد که برای خودم در درون خودم اشک ریختم. اومدم یه مطلب بلند بالا نوشتم درمورد کارمندایی که پُستی رو قبول کرده بودند که دوستش نداشتند و با کسالت و بی علاقگی کار مردمو راه نمی‌انداختن. و ما محتاج این بودیم که یه رمقی پیدا کنن و نکردند. بعد حذفش کردمو درمورد دماغم نوشتم:D 
:|
پاسخ:
کاش مینوشتید که من دیگه ننویسم. با قلم شما بهتر میشد بی تعارف :)
۰۱ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۱۶ میم میم
نه بابا چوب‌کاری نکن.
پاسخ:
جدی گفتم.
۰۵ خرداد ۹۸ ، ۰۱:۰۶ MIS _REIHANE
در وهله ایی که ادم اون کار رو قبول میکنه همه چیز خوبه.اما نمیدونم.چرا یادش میره که الکی این کارو قبول نکرده.و همه چی فقط"کار پیدا کردن و سر کار رفتن"نیست.و "کار باید کرد وکار ملت را راه انداخت"هم هست.
پیوست به ان پست:همین چند شب پیش بود که داشتم میگفتم به خودم.که من اگر زندگی کنم تهش اتیشه.خودکشی کنم تهش اتشیه.بیخیال بشینم ی جا کاری به کسی نداشته باشمم تهش اتیشه!D: خلاصه که!دو دیقه بعد رفت ته بصل النخاعم اون گوشه موند این فکر.تا وقتی حوصلش سر رفت بیاد دوباره منو اتیش بزنه! ها ها ها!D:
به این فکر کن.که کسی مرا به مهمانی خورشید خواهد برد.پرواز همیشه با من است و نیاز نیست به خاطرش بسپارم.و پرنده زنده خواهد ماند(شعری از فروغ.به صورت برعکس)
پاسخ:
آره دقیقا. فکر میکنیم غایتش همین کار پیدا کردنه.

برای بقیه موضوعات پیش‌نهادم استماعِ ویسِ پست آخره :)
گوش کن خوبه.
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم