ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

درهم‌نویسی.

پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۴۹ ق.ظ

+دیشب نتایج انتخاب رشته دانشگاه‌ها اومد و فقط میتونم بگم خدا بهم رحم کرده.

هرچند که نمیدونم این رحم مهربانانه، تا کجا ادامه خواهد داشت ولی به طرز عجیبی ترازهای اعلام شده از طرف دانشگاه‌ها سطح بالایی دارن و من جزو آخرین نفراتی‌ام که تو مصاحبه دانشگاهمون شرکت میکنه! :/

شانس قبولیم داره پایین و پایین‌تر میاد و خب از الآن باید تمرین کنم که برام مهم نباشه... :/


+مصممانه میخوام یک برنامه نظم در سال ۹۸ تنظیم کنم. مُ، صَم، مَ، ما، نههههه!


+ماجرای مدرسه پسرک روانم رو یه لحظه آروم نمیذاره. این هشتمین مدرسه‌ایه که رفتم. هیچ‌وقت فکرشم نمی‌کردم اینطور پیگیر این موضوع بشم و واقعا برام مهم بشه! همیشه فکر میکردم بی‌خیال‌تر از این حرف‌هام. :/


+حال دلم خوش نیست... اصلا. چقدر بده که شبهای قدر نزدیکن.. چقدر بده که از نیمه به بعد رمضان در سراشیبی وحشتناکش میفته. چقدر فاجعه است که علمم برام ضمانت اجرایی نمیاره.. چقدر بدتره که با احوال لحظه‌ایِ دلم فریب میخورم.. چقدر بده که زور اراده‌م به چیزی نمیرسه...چقدر بده که مرگ پایان کبوتر نیست و ما ابد در پیش داریم.. چقدر بده که هستیم که هستیم... آخ که چقدر همه‌چیز بد و بد و بدههههه...


+امروز دیدم پسرک قیف رو گذاشته تو دهنش؛ از بالای قیف آب میریزه و با قیف آب میخوره! :/

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۰۲
لوسی می

نظرات  (۱۴)

به نظرم قُطر دهانه ی خروجیِ قیف از قُطرِ دهانِ پسرکِ شما کوچکتر باشه. یا بهتره بگم قطرِ دهانِ پسرکِ شما از قطرِ دهانه ی خروجیِ قیف بزرگتره. پس چه لزومی داره که انقدر سخت آب رو مینوشه؟ شاید در نظر اول اینطور نمود کنه که دهانه ی قیف از دهان خودش بزرگتر و گشاد تره ولی در نهایت با یک سرعت آروم و پیوسته و با دقت بیشتر آب نوش جانشان میشه.
 فکر کنم داره با زبان بی زبانی به شما میگه ثبت نامش در مدرسه ی جدید و شیوه ی انتخاب شما برای مدرسه ی جدید یه چیزی شبیه اینه. شما هم میتونید در اولین حرکت بنوشیدش و هم میتونید اینطوری لِفتش بدید.
حالا کدوم درست تره رو پسرک بهتر از من و شما میدونه.
حساسیتتون قابل ستایشه ولی مراقب باشید بیش از حد نشه. در تمام مدرسه هایی که مورد پسندتون نبوده، بچه هایی مشغول به تحصیلن که حتما در آینده افراد مفید و موفقی خواهند شد. نقش خودتون و پدر عزیزشونو در تربیت و پرورش بچه فراموش نکنید و با سختگیریتون همه اش را به گردن مدرسه نندازید/. 
(زیاده روی کردم. میدونم ببخشید)
پاسخ:
نمیدونم چه لزومی داره :))


نکته‌ی آدم‌های موفق خیلی قابل تامل بود.. یه پست باید بنویسم.
ولی پاسخم به جناب دچار رو بخونین اگه میشه. :)

اختیار دارین لطف کردین. :)
آدم این جور وقت ها باید به خدا نگاه کنه، نه خودش

این جور وقت ها که چه عرض کنم، همیشه باید نگاهمون این باشه
پاسخ:
آرهههه ولی یه چیزی باید ارائه بدی برای جلب توجهش.. نه؟
من که خیلی از خودم ناامیدم.. خییییلی‌هاااااا.. خیلی خیییلی!
۰۲ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۰۶ فاطمه سادات داوری
انشا الله که موفق باشی.
پاسخ:
ممنون. همچنین عزیزم.
همین کار پسرک تمام خستگی هارو میشوره میبره
پاسخ:
:))
آره واقعا :)
فکر کنین صبح، بلافاصله بعد از بیدار شدن و در حالت گیج واگیج(!) چنین کرد :))
+ هر چی خیره پیش میاد. تو دانشگاه فقط مدرک میدن. علم رو جایی غیر دانشگاه باید جستجو کرد ^__^

برنامه سالانه، ماهانه، هفتگی و روزانه بنویس. به خودت نمره بده هر روز و هر هفته و هر ماه. این ناخودآگاه مصممت میکنه به اجرای برنامه‌ت.

+ سخت نگیر! من تو یکی از مضخرف‌ترین دبستان‌ها و راهنمایی‌های شیراز درس خوندم! ولی تو یکی از بهترین دبیرستان‌هاش قبول شدم.
درسته مدرسه نقش زیادی تو حس بچه نسبت به درس داره، درسته که بچه مدرسه‌ایا نقش زیادی تو رفتار بچه دارن، ولی تهش خونواده تعیین کننده‌س.

+ انصافا از نیمه به بعد برات تو سراشیبی میوفته؟!! واسه من از پنجم به بعد اصلا نمیگذره. و روز آخر قد صد سال طول میکشه! :)))))
امیدوار باش عزیزم. همه‌چی درست میشه :)

+ آبانی است دیگر ^__^
پاسخ:
+دقیقا همینه ولی خب منم فقط مدرک میخوام دیگه وگرنه برای چی میرم؟ :))
+آره باید بنویسم و مختصر هم بنویسم. قبلا برنامه‌هایی داشتم که ریز و دقیق بود و به همه‌ش نمیپرسیدم و حرصم می‌گرفت. ولی برنامه اجمالی خوبه.
+آره دقیقا همینه. و خودمم باورم نمیشه اینقدر جدی گرفتم.+مزخرف درسته :دی
+ :))) آره خدایی برای من از نیمه و مخصوصا شب نوزدهم دیگه تموم میشه ماه رمضون :))) یعنی واقعا نمیفهمم چطور گذشت...+یه کم دیگه صبوری کن میره تو زمستون راحت میشه :)
+ :)) آره دقیقا ^_^

۰۲ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۲۸ دچارِ فیش‌نگار
بنظرت از مستر کمک بگیری بری انتخاب مدرسه بهتر نیست؟
شاید برخی حساسیت های شما الکی باشه. هوم؟
پاسخ:
نههه من حساسیت خاصی ندارم. البته یه سری حساسیت دارم طبیعتا ولی خاص نیست.
این هشت تا مدرسه هم اینطوری نبوده که هی برم و بگم بده! اتفاقا همه‌ش خوبه! ولی هیچکدوم چشممو نمیگیره، هیچ کدوم مزیت بیشتری از همین مدرسه الانش نداشته و هیچ کدوم هم بدتر نبوده. همه‌شون خوبن و مثل همن و هیچ مزیتی نسبت به هم ندارن. ولی اونی که چشممو گرفته دوره! مشکل دوریِ اونه که اینطور رفته رو اعصاب ما! وگرنه بقیه در یک سطح خوب و نرمالی‌ان و من تو همه‌شون پسرک رو برای مصاحبه فرستادم. تو همه هم قبول شد.
ولی قطعا تا ثبت نام رو تموم نکنم ذهنم آروم نمیشه.
۰۲ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۴۸ مامان محمدمهدی
اوووه چه خبره؟ چی شده خواهر؟
خداییش این جیگرو که میبینی حال دلت کلهم خوب نمیشه؟
ان شاءالله شانست در قبولی بالا بره و ماه رمضون هم دیرتر بگذره، خداییش خیلی حیفه
پاسخ:
حال دلم از بابت دیگری بده وگرنه که اوضاع خوبه :))
انشالله بهره کافی ببریم :)
۰۲ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۵۵ مردی بنام شقایق ...
سلام

زمان ما کسی ازین کارا میکرد تو خونه جوری سیاهش میکردن که تا ۴۰ سالگی قیف ببینه جیغ بکشه

والاع
پاسخ:
سلام. والا :))
۰۲ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۲۹ **هِلِناز **
من حس میکنم قبول میشی و بهمون شیرینی میدی...
+من اگه تو ایران بخوام بچه ام رو بفرستم مدرسه 
اول خودم مدرسه میزنم بعد میفرستم اون مدرسه ای که خودم زدم :))) 
+فقط قیف و آبببب
پاسخ:
خدایا حس هلناز رو دریاب :)
+آخ آخ رویام بود.. و اتفاقا برامون شدنیه ولی همراه پایه ندارم :(
:))
نا امیدی از شیطانه
و آدم باید به خدا امیدوار باشه 

ماها چی داریم برا جلب توجه خدا جز چیزایی که خود خدا بهمون داده؟

ماها جزء اون دسته ایم که سرمایشون امیده «من رأس ماله الرجا»
پاسخ:
نه از خدا و لطفش که ناامید نیستم وگرنه از تنهایی دق کرده بودم تا الان.
ولی از خودم واقعا ناامیدم! :(
آره واقعا و سلاحنا البکاء. :((
۰۲ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۳۷ دچارِ فیش‌نگار
انشالله بهترین گزینه برا جفتتون محقق بشه


پاسخ:
ان‌شالله توکل بر خدا.
یکی اینکه در نظر بگیر همه چی دست خداست و ممکنه تو بهترین مدرسه از ی دوست بد چیزی بشنوه که دودمانش به باد بره و ممکنه تو یک مدرسه خیلی معمولی حفاظت بشه...من خودم تو مدارسی بودم و بعد دانشکده ای که...اما به خاطر صدق نیت مادرپدرم مخرج صدق شدم ،ظاهرا که شدم!
دوم اینکه نمازه استخاره بخون تا قسمت پنهان مدرسه برات روشن بشه! (مفاتیح شرح داده)

پاسخ:
حتما شدی ^_^
کاملا درسته و اصلا در این شکی ندارم. من خودم خیلی مرور میکنم صحنه‌هایی رو که میشد منو به بیراهه بکشه و برام پیش نیومد.. در حالی که فضا و موقعیتش وجود داشت. مصداق کامل "و کَم مِن مَکروهِِ دفعتَهُ".
ولی اصلا نقش خودم در جستجو رو نباید نادیده بگیرم چون از تو حرکت و از خدا برکت. بالاخره باید بدوم تا راه نشونم داده بشه. "جاهدوا فینا"است که باعث "لنهدینهم سبلنا" میشه دیگه.
دقیقا همین که میگی و باید توکل کرد بعد از تلاش.:)
ممنون از پیشنهاد عالی ای که دادی. حتما انجامش میدم به توفیق الهی.😍😍😍
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
آره این نماز مصداق طلب خیر کردن حقیقیه ،توصیه دکتر فرهنگ برای خواستگار و ازدواجم جای استخاره های مرسوم همین نمازه
پاسخ:
ممنون.
به نظرم تو این هوای گرم شربت کاسنی رو با قیف بخوره سردی میکنه.پس همون اب خوبه D:
اما.اون + و متن های روبروش.الان نتم داره میره.ولی خیلی ذوق داشتم ک کامنت بزارم.نتم اومد یه کامنت دیگه تو ی پست دیگه میزارم و به این پست ربطش میدهم!
منم امتحان نهایی هندسه رو تک ماده میزنم.نمیدونم.مثل اینه ک دانشگاه ترازت بیاد پائین؟
پاسخ:
:)
باشه منتظر کامنت می‌مونم ^_^
آره شاید یه کم شبیه باشه. منم یادمه قرار بود هندسه تحلیلی رو بیفتم اصلا :))
حسی که یادمه شبیه همین حس بود تقریبا. :)