ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

وبلاگ‌ها و آدم‌ها

سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۱۶ ق.ظ

تو این فضای مجازی شخصیت‌ آدم‌ها برامون مثل یک پازله،

که با هر جمله‌شون، هر کنایه و صراحتشون، هر پستشون و هر تعاملی که بینمون صورت میگیره مبنایی رو شکل میدیم و بر اون مبنا این پازل رو خودمون تصویرسازی می‌کنیم و خودمون می‌چینیم.

بر مبنای "برداشت شخصیمون" از او و رفتارش. 

که همین برداشت شخصی محتملاً مبتلا به لحن‌خوانی و تصوراتِ ناشی از عناصر زبرزنجیری و فرهنگیه.

و در شرایطی که اون شخص از چیدمان ما کاملاً غافله، ما همه‌چیز رو شخصاً شناسایی می‌کنیم.

از شخصیت خود فرد، از شخصیت اطرافیانش، شغلش، درآمدش، همکارانش و حتی رفاه زندگیش.

بعد وقتی که فکر کردیم که پازل کامل شده بهش نگاه می‌کنیم و باورش میکنیم،

تکه‌هایی که کم هستند رو مطابق با بقیه شکلی که کامل کردیم حدس میزنیم، و انتظاراتمون از اون شخص رو شکل میدیم.

انتظار داریم تمام اون پازل یک دست باشه و شکل نهایی چیزی دربیاد که مطابق تصور و دلخواه ماست.

اما یک روزی ناگهان و بر حسب اتفاق، گوشه‌ی دیگری از بخش ناتمام این پازل برامون آشکار میشه که متفاوت با مبنای اولیه ما است،

گاهی اونقدر محو پازلمون هستیم که این جزء رو نادیده می‌گیریم،

و گاهی هم اون تفاوت اونقدر آشکاره که همه‌ی پازل با هم در ذهن ما خراب میشه،

و بدون اینکه خودمون رو از بابت شخصیت‌سازی ناروامون مقصر بدونیم،

حس بدی از شخصیت طرف بهمون دست میده که همه گذشته رو خراب میکنه.

و دوباره ساختنش کار سختیه.

این بار همه‌ی اون جمله‌ها، کنایه‌ها و صراحت‌ها، پست‌ها و تعامل‌ها از منظر جدید بررسی میشه و دوباره این سیکل با بیس جدید طی میشه...

متاسفانه تو فضای مجازی آدمهای ساخته و پرداخته‌ی ذهن ما خیلی خیلی تک‌بعدی‌ و صفر و یکی‌اند..



+اینها اونجایی خیلی مهم میشه که همه‌ تصورات ناقصمون رو اونقدر باور کنیم که خیلی راحت در مقام قاضی بشینیم و خودمون رو محور تعیین شخصیت آدم‌ها و برچسب زدن به اونها کنیم... بدتر اینکه گاهی او رو آرمانی ببینیم، گاهی او رو سخیف و متکبر ببینیم، او رو نماینده‌ی تام‌الاختیار یک طیف ببینیم و حرکات و سکناتش رو به گروهی وابسته کنیم، یا حتی بهش حسودی کنیم، او رو تخطئه کنیم، عقده‌ها و خشممون رو نثار طرف کنیم، بلاک کنیم و ...

موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۲۱
لوسی می

نظرات  (۲۷)

:)

پاسخ:
:)
سلام چه ضرورتی داره که درمورد آدمها کنکاش کنیم؟
من فکر میکنم درمورد آدمهای مجازی(منظورم اون دست آدمهاست که لااقل به صداقتشون در اینکه یک انسان شریف هستند، شک نداریم) نباید با عقل نزدیک شد. عقل کلا کارش استدلاله. چطور و با چه استدلالی میخواید درمورد آدمهای مجازی(منظورم اون دست آدمهاست که لااقل به صداقتشون در اینکه یک انسان شریف هستند، شک نداریم) شناخت پیدا کنید و قضاوتشون کنید؟
متاسفانه ما از آدمهای مجازی (منظورم اون دست آدمهاست که لااقل به صداقتشون در اینکه یک انسان شریف هستند، شک نداریم) میترسیم و همین باعث میشه ازشون فاصله بگیریم. و این گریز شده طبیعتِ ما در این دنیای مجازی. به نظرم باید به دوستانمون در صفحه های مجازی عشق بورزیم. چه دلیلی وجود داره که عاشق هم نباشیم. عشق نه به آن شکلی که شما و همسرتان، من و همسرم و ... بینِمون هست. و چه دلیلی داره که مثلا من شما رو با استدلال های پیچیده و چند بعدیم محکوم کنم به تک بعدی بودن و بی ثمر بودن و بی اثر بودنتان؟
چرا در پیِ ساختنِ پازل باشیم؟ 
چرا دوستانمونو تکه تکه جمع کنیم که ببینیم کجا بر خلاف حرف کجاشان نظر دادند.
وقتی با چشم چهره ی منو نمیبینید وقتی بوی منو استشمام نمیکنید وقتی نمیتونید لمسم کنید وقتی صدای منو نمیشنوید و قائدتا اصلا نیازی نیست که مزه ی منو بچشید، وقتی تمام حواسّتون و به کارگیری اونها در برابرِ من بلااستفاده اند، پس چطور معقولانه که ابزارش همان حواس پنجگانه ست، میخواید دیگرانو بشناسید.
بیاید همدیگه رو ببینیم. از درون. با حس. احساس کنیم و به هم عشق بورزیم




این فقط نظرِ شخصیه بنده است و هیچ منبع و سند و صحت و سقم علمی ای ندارد
پاسخ:
موافقم. باید چنین کرد :)
سلام علیکم
و اگر نسبت به این پازل چینی ذهنی مون آگاه بشیم و از انسانها شخصیت سازی نکنیم رشد خوبی میکنیم... رهایی رو یاد میگیریم...

خیلی خوبه... اگر از این شخصیت سازی ها رها بشیم لذت بودن در این محیط بیشتر میشه...
پاسخ:
سلام. بله کلا راهش همینه. خودآگاهی تنها راه رشده.
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۲۱ دچارِ فیش‌نگار
خیلی حرفای مفید و لازمی بود که هر بلاگری باید بخواند.
منم واسه همینه که از اول از رفقا میخوام عکسشون رو بهم نشون بدن تا ارمانی تصورشون نکنم :) خودمم به همه نشون میدم عکسام رو
پاسخ:
لطف دارین.
عکس آدمها خودش گوشه‌ای از اون پازله فقط. شما میخواین با عکسشون سایر تکه‌های پازل رو هم پیدا کنین؟
بله.پست مفیدی بود لوسی.داشتم یه مقاله میخوندم چن روز پیش.توی این پست خلاصه شد.اگر اجازه بدی لینکش کنم توی وبلاگم ملتو ارجاع بدم اینو بخونن.
ما واقعا دوست داریم همه چیزو تحت کنترل بگیریم.واقعا دقت کردی به ادم هایی که دلشون نمیخواد ساختار خونشون رو عوض کنن؟یا اتاقشونو تمیزکنن(یک من!)یا از داشتن دوست های جدید و روابط  جدید میترسن؟یا اگر این رو به صورت ترس یا خشم بروز نمیدن با بی میلی به اجتماعی بودن خودشون لگد میزنن.اینها واقعا از کنترل میاد.
"ما همیشه سعی میکنیم تا 5 متر اطرافمونو کنترل کنیم.دقت کردی اکثر ادمایی که توی خیابون رد میشدن سرشون پائین بود؟"(پائولوکوئیلو والکیری ها)
دقیقا هم همینه.ما خیلی سمبولیک شدیم یه جاهایی.یه اکت از طرف میگریم منطبق میکنیم با فلان چیزتوی ذهنمون و بعدش لست گو! "رفیقمی تو!مامانمی تو!عجقمی تو! مرد زندگیمی تو!خانم خونمی تو!" و الی اخر.چیزهایی که زیاد میبینیم.
حس میکنم یکم به حاشیه زدم :دی برگردیم به اصل.
بله.واقعاوقتی متوجه میشیم این همونی نبوده که "ما" فکر میکردیم دلمون میخاد سریع تر بندازیمشون از ذهنمون بیرون.یا که نه.نگهشداریم و کتکش بزنیم.با هرچی که دستمون میاد.پیام تلگرام چمیدونم پست ناشناس طعنه زدن نیش و کنایه.دمپایی ابری.چه فرقی داره؟تو تصوراتمو خراب کردی.
حالا این "ما" کی هستیم که به خودمون اجازه میدیم قضاوت کنیم الله اعلم.
پاسخ:
ممنون از لطفت.
و ممنون از کامنتت آره متاسفانه همینطوره.
بعضیا با خوندن وبلاگ آدم یه شخصیتی تو ذهنشون می‌سازن؛ بعد وقتی یه پست دیگه می‌خونن میگن واااای از تو بعیده همچین پستی یا همچین کاری. اما واقعیت اینه که از ما بعید نیست، از شخصیتی که از ما تو ذهنتون ساختید بعیده :|
پاسخ:
آره دقیقاً همینطوره.
یا انتظار دارن یه واکنشی متناسب با انتظاراتشون بروز بدی. :/
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۴۷ دچارِ فیش‌نگار
عکس باعث میشه ما تا حد زیادی خود طرف رو ببینیم و دیگه مجبور نشیم از خودمون یه چیزی معادلش بسازیم که با هر پست  یا کامنت اون طرف هی فرو بریزه . هوم؟
پاسخ:
نظرتون تاییدی است بر پاسخ من.
سلام علیکم
به نکته‌ی مهمی اشاره کردید، اما ماجرا فراتر از روابط مجازی است.
چند سال پیش چیزی درباره‌ی ماین موضوع نوشتم. در پی‌نوشت نوشته‌ی زیر لینکی درباره‌ی «اثر هاله‌ای» هست که شاید جالب باشد:
http://mesledal.blog.ir/1391/04/13/n106
پاسخ:
سلام. ممنونم میخونمش.
کاش همه ادمها مخصوصا خودم همیشه یادمون میموند که کلا قضاوت نکنیم.
چرا باید دیگران رو قضاوت کنیم.

پاسخ:
یک نکته این وسط ضروریه که اعمال آدمها رو میشه قضاوت کرد. خود آدمها رو نع.

:)
پاسخ:
سکوت محض :)
چیزی که ما از کسی می دونیم فقط و فقط چیزاییه که اون شخص بهمون اجازه داده ازش بدونیم. و چیزی که اون نشون میده همه اون چیزی نیست که واقعا وجود داره. همین. نه بیشتر نه کمتر
اگه همه مون این اصل رو بپذیریم تقریبا همه چی حل میشه
پاسخ:
اونم با بیان خودشه فقط. :)
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۲۸ زیگفرید ‌‌‌
این بازخورد همونطور که بهش اشاره کردی، کثیرا توی محیط مجازی اتفاق می‌افته که فرد مقابل هیچ تصویری از فرد مورد نظر ندیده و شخص برای پُر کردن این خلاء از تصوراتش بهره می‌بره! مثل وقتی که یک نفر بعد از مدت‌ها ارتباط، برای اولین بار عکست رو می‌بینه، و کاملا متعجب می‌شه، چون تصویری که دیده با تصوراتش مطابقت نداره! توی دنیای واقعی خداروشکر این واقعه کمتر اتفاق می‌افته.
پاسخ:
بله دقیقاً.
اسمتون منو به یاد زیگموند فروید میندازه!:/
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۰ ... به دنبال حقیقت ...
اما احتمالا ناگزیریم از این تصویرسازی ها و تصورات شخصی و نهایتا کامل کردن پازل هامون...
پاسخ:
نه ناگزیر نیستیم. نباید از ذهنمون گول بخوریم. باید متوجه بشیم روشش و ساختارش برای این کار چیه. باید رها شد.
فکر کنم اینم یک دلیل ناشناس نویسی باشه!
پاسخ:
به عنوان کاممت‌گذار؟ یا به عنوان پست‌گذار؟
کامنت ناشناس چه کمکی به بهبود این پروسه در ذهن خود طرف میکنه؟
نوشتن فقط یک بعد داره....و شاید دلیل تک بعدی ساختن زندگی افراد و حتی تصور شکل و شخصیت و ... هم همین باشه.... تازه اگه وبلاگ نویس در وبلاگش کاملا صادق باشه.....
ما آدم ها نیاز به فضا سازی ذهنی داریم تا بتونیم برداشت هامون رو در بستری که ساختیم بنشانیم و درکش کنیم...

پاسخ:
بله دقیقا. ولی باید مراقب باشیم که از ذهنمون فریب نخوریم. باید چگونگی چارچوب‌سازی‌های ذهنمون مطلع باشیم تا بتونیم مدیریتش کنیم.
خب وقتی کسی رو نشناسیم که نمی تونیم پازل هاشو کنار هم بچینیم و بعد قضاوتش کنیم و رفتارهای خاص حاصل از قضاوتمون رو باهاش داشته باشیم
پاسخ:
خب این کامنت‌گذاره و کامنت‌گذار اونقدری مورد قضاوت شخصیتی قرار نمیگیره. من بحثم در مورد نویسندگان وبلاگ بود. ولی خب حرف شما هم درسته ولی در مورد کامنت‌گذار.
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۱۳ علیـــــ ََ
این شخصیتی که از ادما میسازیم بیشتر چیزاش با یه بار دیدن اون افراد توی فضای واقعی از بین میره و به درک درست تری از شخصیت افراد میرسیم
پاسخ:
بله گاهی هم تو همین فضای مجازی از بین میره.
کلا فضای پیچیده‌ایه.
۲۱ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۰۰ آشنای بی نشان
طبیعت این فضاست و کاریش هم نمیشه کرد
پاسخ:
چرا. میشه مدیریتش کرد. نمیشه؟
۲۲ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۵۰ آشنای بی نشان
عرض کردم خاصیت این فضاست
ما میتونیم خودمون رو مدیریت کنیم ولی خاصیت این فضا رو نمیتونیم تغییر بدیم
پاسخ:
اصولا هیچ وقت قرار نیست خاصیت جایی رو تغییر بدیم قراره همیشه خودمونو مدیریت کنیم. هوم؟
جالبه که به نظر من اونجا که گفتی بعد‌‌ یه مطلبی که دیدگاهمون رو عوض کرد، برمی‌گردیم و دوباره با نگاه جدیدی مطالب رو می‌خونیم، عملا باز هم داریم اشتباه می‌کنیم. باز هم تصویر کاملی از اون فرد نداریم. یه مثال بزنم، مثلا تو اون پستی که در مورد مدرسه پسرتون توضیح داده بودی اولش با خودم گفتم وای! سه مرحله آزمون واسه یه مدرسه رفتن؟ چرا انقدر استرس به بچه وارد کنیم آخه؟ که بعد دیدم تو توضیحات نظرات، گفتی منظورت از آزمون در واقع یه سری بازی بوده صرفا.
کلمات و اون حدی از استفاده که نویسنده از کلمات داره، همیشه ناقصه. اگه همون پست رو دو تا بند بیش‌تر توضیح بده، ممکنه کلا نظرمون در مورد مطلب به کلی عوض شه! عملا هیچ وقت نمی‌شه به تصویر کاملی رسید.
پاسخ:
درسته دقیقاً همینطوریه. نویسنده سخت میتونه حدس بزنه که مخاطبان چه برداشتی دارن. البته اون آزمون دقیقاً آزمون بود ولی سبکش بازی بود. من نوشتم آزمون چون به خود ما گفتن آزمون! و من خودم هم باهاش مخالف بودم و نمیخواستم حمایتی از این سه مرحله‌ای بودنش بکنم و همونطور که میگی نویسنده لزوما نمیتونه همیشه تصویرکاملی ارائه بده و یه بخشیش ناقص میمونه. مثلا خوب بود خودم منتظر کامنت نمیموندم و بعد میگفتم که چرا با وجود مخالفت خودم با آزمون سه مرحله‌ای بهش تن دادم. چون فهمیدم که بازیه. این چیزها با پرسیدن تو کامنتها حل میشن ولی گاهی این اشتباهات شخصیتیه. مثلا فکر میکنیم طرف خیلی متواضعه کلا مطالبش رو از نگاهی دل‌چسب که بر جان میشینه میخونیم بعد یه جا یه رفتاری بروز میده که در نظر می یک متواضع نباید انجامش بده. بعد همه‌ی اون رفتارهای قبلی و پست‌ها و تبلیغات در راستای فروتنی، خدشه‌دار میشه و مثلا اسم اونا رو میذاریم فیلم‌بازی کردن و تظاهر. از اونجا به بعد هر عملی از او یا تظاهره یا ریا یا هرچی! تا دوباره اتفاق بعدی برامون بیفته! :/
همون نگاه صفر و یک. 
البته این یک مثال بود.
۲۲ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۵۷ مامان محمدمهدی
کاملا باهات موافقم، با توجه به تجربه ای که از وبلاگ نویسی داشتم،
یه نفس راحت از نداشتنش دیگه، آخخخخخخیییییششش😂
پاسخ:
بعله. راحتی رو توصیه میکنی؟ :دی
۲۲ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۳۷ آشنای بی نشان
منظورم اینه شما هر چه قدر هم خودتون رو مدیریت کنید با توجه به این فضا باز هم دچار قضاوت میشید
پاسخ:
گیر دادینا :))
اوکی :)
۲۲ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۴۵ آشنای بی نشان
نه صرفا نظرم رو گفتم میتونید نپذیرید
پاسخ:
پذیرفتم که. :)
مخالفتی نکردم از اول. :)
توضیح دادم.
۲۲ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۵۰ آشنای بی نشان
اوکی:)
پاسخ:
:)
من اون اوایل برای خودم شخصیت پردازی میکردم ولی الان فهمیدم کار اشتباهیه چون یک نفر اگه روزانه نویس باشه و صادقانه همه چیز رو بنویسه باز هم میتونه شناخت اشتباه صورت بگیره 
پاسخ:
دقیقا همینطوره منم خیلی بهتر شدم الان.
۲۴ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۰۹ نویسنده عشق
ریحون لینک داده بود اومدیم اینجا D: چایی چیزی ندارین دم کنین ؟ :|

قضاوت ؟ واقعا عجیبه ... واقعا عجیبه این حرف
هر چی که میخوایم میگیم هر طور که میخوایم فکر میکنیم
نمیپسندم اینو که کسی رو با حرفامون زخمی کنیم .
پاسخ:
ممنونم از ریحون ^_^
تازه دمه بفرمایین.:)
خوش اومدین :)

نپسندیدنت را پسندیدم ^_^
شخصا چندان با نگاه طیفی به کنش ملت موافق نیستم و همون باینری دیدن در تک تک اجزا بنظرم درست میاد.
اگر هم آدمای صاحب متنا تک بعدی بنظرتون میان باکی نیس چون حتما از متنشون چنین چیزی بیرون میاد(حالا کاری ندارم که تک بعدی بودن یعنی چی و اصلا از رذایل قلمدادش باید کرد یا اون رو باید چیز خوبی دونست!).
قضاوت کردن رو هم کار درستی میدونم.
البته ریز شدن در نظرات مردم دیگر بنظرم بیماری میاد ولی ماجرا در مورد نویسندگان مطالب علنی اینطور نیس.

پاسخ:
و من به نظرم میاد که با شما مخالفم.