ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

از چالش‌های مادرانه

شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۸، ۱۰:۲۴ ق.ظ

پسرک از صبح که بیدار شده چهارتا بیسکویت شکلاتی خورده.

میخواستم برای صبحانه چای شیرین بیارم که نونهای خشک رو بخوریم و تموم بشه.

ولی با این وضعیت برای بچه‌ها خامه و عسل آوردم که پسرک بیش از این قند مصنوعی نخوره. 

به پسرک گفتم به خاطر اینکه امروز یه عالمه شکر و شکلات خوردی نمیتونی چای شیرین بخوری.

اما پسرک کوتاه نیومد. 

برای خودش چای ریخت و پنیر و شکر آورد و مشغول خوردن شد. 

فقط مخالفتم رو اعلام کردم و علت رو توضیح دادم.

فکر کردم که باید نقش رَب رو بازی کنم.

خیلی برام مهمه که خودش تصمیم‌گیرنده باشه حتی اگر تصمیمش بر خلاف نظر من باشه.

و خودش تبعات تصمیمش رو بپذیره.

بماند که اینطور مواقع چقدر حرصم میگیره و خودخوری میکنم اما غالب مواقع موفق میشم که به روش نیارم و اجازه بدم خودش تصمیم‌ بگیره که بعد از هدایت من به سبیل، اِمّا شاکراً و اِمّا کفوراً باشد. :دی

حالا دارم فکر میکنم تبعات این تصمیمِ گناه آلودش(:دی) الآن چی باید باشه؟

قطعا الآن متوجه ضرر این اقدام نمیشه.پس باید چه تبعاتی برای این تصمیم رو بهش وارد کنم که خیلی هم بهش خوش نگذره؟

هدف اصلیم اینه که اولاً متوجه بشه که صلاحش رو میخواستم که گفتم نخور.

و دوماً حتی اگر از ضرر اقدام مطلع نیست ولی چون من مخالفت کرده بودم باید به حرف من گوش میکرد.

مطمئنم بعد از تموم شدن صبحانه‌ش عذرخواهی میکنه :/

حالا چه بکنم؟ فقط ناراحتیم رو بروز بدم؟ 🤔🤔




+گِله‌ای بر پسرک نیست چون من در مواجهه با رَبِّ خودم دقیقاً همین مدلی هستم. :/

موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۲۹
لوسی می

نظرات  (۳۱)

۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۰:۳۴ مردی بنام شقایق ...
سلام

بجای بروز ناراحتی اون دمپایی مشکیه رو بروز بدید

مسلما اثرش هم برای رب هم برای متربی بهتر و ملموس تره

و من الله توفیق :)))
پاسخ:
سلام. دمپایی مشکی ندارم :(
من واااقعا منتظر راهنمایی هستما.
:)
۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۰:۴۲ صبورا کرمی🦄
چه خوب که منطقی و خوب برخورد می کنی😊
پاسخ:
تو چگونگیِ ادامه روشم مونده‌م!
۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۰:۵۹ مردی بنام شقایق ...
ببینید مگه کار دیگه ای هم بجر بروز ناراحتی میشه کرد؟!

برای بچه همین بروز ناراحتی مهم ترین عامل تنبیهه البته اگر از بعد محبتی سیراب باشه.

شاید اون لحظه سرپیچی کنه. ولی یکم بعدش میفهمه اشتباه بوده(مگراینکه توجیهش برای اشتباه نبودن کارش قوی باشه). وقتی فهمید اشتباه کرده یه جوری واکنش نشون میده و همین کافیه


واسه همینه که یکی از اصولی ترین کارها برای پدر مادر اصل تغافله
ینی ندیدن و رو اونور کردن

خصوصا در مواردی که میدونیم بچه ها نافرمانی میکنن و این نافرمانی خطر جانی مالی نداره

اما بعدش تو یه موقعیت دیگه که مثلا اومده بغلتون یا میخواد که باهاش بازی کنین بهش تذکر بدین که مامان از فلان کارت ناراحت شدا!!!

بعد اون یا عذرخواهی میکنه یا دلیل میاره که کارم اشتباه نبوده

اینجوری بهتر تو ذهنش میمونه و اثر داره

کاردیگه ای هم نمیشه کرد با این بچه های باهوش این دوره
خودشون بهتر از ما میدونن دارن چیکار میکنن :)))

گودزیلا که میگن همینه دیگه ^_^ 
پاسخ:
به قول شما کاری جز ابراز ناراحتی نمیشه کرد :(
ممنون.
خواهر منم با همین مشکل در مقابل پسراش مواجهه است مخصوصا بزرگی که اضافه وزن هم داره 
اما عیبش اینه که بچه لذت آنی رو  میبینه و هرچی از ضرر براش بگی قابل درک نیست 
  اما باید در مقابل اینکه با مخالفت شما کار خودش رو انجام داده باید از  یک چیزی که دوست داره محروم بشه  
پاسخ:
آره برای همه‌مون همینطوره. همه‌مون لذت آنی رو می‌چشیم و هرچی از ضرر گناه میگن درکش نمی‌کنیم.
چون از قبل بهش نگفتم، نمیتونم این کار رو بکنم و محروم کنم.
آره شاید بهتر بود تنبیه محرومیت رو از قبل معلوم میکردم.
همیشه همین اجازه رو بهش می‌دید؟
بچه سرکش نمی‌شه اینطوری؟
پاسخ:
سرکشی؟ نمیدونم ولی بعید میدونم. چون محدود کردن احتمال بیشتری برای منجر شدن به سرکشی داره. اگه نذارم در مورد صبحانه‌ش تصمیم بگیره و با من مخالفت کنه، در مورد چی دیگه میتونم این اختیار رو بهش بدم؟ بستگی به اون کار داره. کاری که واقعا خطرناک و مضر باشه رو اجازه نمیدم. 
ولی نمیدونم نتیجه‌ش چی میشه. چیزی که هست اینه فکر میکنم حوالیِ هفت سالگی سِنیه که باید بهش شخصیت بدم و به انتخابش احترام بذارم.
شایدم نباید... نمیدونم واقعا چون پسرک اولین تجربه‌مه.
۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۱:۳۷ امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ
سلام
والا الان به آدمای بزرگم بگی قند یا چربی زیادی نخور گوش نمیکنن. اون که دیگه بچه اس
واقعا در مواجهه با آدم بزرگا باید چیکار کرد؟؟؟
پاسخ:
سلام. فقط قند نیست. هرچیزی رو به بشر میگن نکن ضرر داره، انجام میده.
:/
آدم بزرگ رو باید به حال خود رها کرد. یعنی من که چنین میکنم!
به نظرم تصمیمات منجر به سلامتی میشه ندین به خودش ، فردا روز خدایی نکرده دندون درد یا مریضی دیگه بیاد سمتش خیلی بد میشه

جاهای دیگه تصمیم بدین دست خودش :)
پاسخ:
همیشه که این کار رو نمیکنم. امروز بحث صبحانه بود فقط. وگرنه من سالم نگه داشتن خودش رو به خودش نمیسپارم.
۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۳:۱۶ **هِلِناز **
به نظر من باید تنبیه و تشویق در تربیت جاری بشه 
اگر بچه ی من بود تنبیهش محروم کردنش از شکلات به مدت محدودی بود :) 
دوم اینکه اگر عمیقا معتقدین که شکر مضره پس خود شما هم نباید استفاده اش کنین :) 
وقتی شکلات تو خونه به وفور باشه ؛ شکر باشه ؛ هر انسااانی چه بچه ، چه بزرگ میخواد و میخوره
مغز ما به تبعیت اجداد اولیه امون در مواجهه با مواد شیرین ، شور و چرب و خلاصه هر چیز پر کالری مضری که موقتا انرژی زیادی میده بهمون ، نمیتونه مقاومت کنه و میخوادش 
بهترین راه حل هم دور از دسترس نگه داشتن این مواد هست 
+شکر نخوریم چی بخوریم ؟ 
جایگزین هایی براش وجود داره که در حال حاضر بهترین و سالم ترینش "استویا" هست ... به صورت شکر ؛ عصاره ی استویا و برگ خشک شده وجود داره که شما میتونی تهیه کنی و جایگزین شکر کنی در منزل ... 
پاسخ:
آره منم همین کار رو کردم و گفتم تا چند روز شکلات ممنوعه.
ولی در مورد شکر. به این اعتقاد ندارم که شکر کلاً و همیشه مضره. و برای مصرفش حد و حدود تعیین میکنم نه اینکه حذفش کنم مخصوصاً برای بچه‌ها. ولی خودم، راستش من اصولا شکر مصرف نمیکنم. اصلا شیرینی خور نیستم مگر شرایط خاص و مهمانی‌ای باشه.
ممنون از راهنمایی‌هات ولی مسئله مصرف شکر نبودا! مسئله حد آزادی بچه بود برای اینکه هم اختیار رو به خودش داده باشم و هم خودمحوری رو در او دامن نزنم.
درسته ولی خیلی وقتا پیش میاد که نتیجه اون کار غلط در لحظه مشخص نمیشه یا بچه اصلا نمی‎تونه اثر بدش رو تشخیص بده. یه مثالش همین قند خوردن که گفتید، تو غالب خوراکی‎ها همینه. یا تو رفتار با بچه‎های دیگه لزوما پیامد یه کار غلط بنا به شرایط متفاوت طوری نیست که بچه بفهمه کارش این اثرو داشته. و..

بعدم فکر می‎کنم بچه با بچه فرق کنه. تو بعضی‎ها ژنتیکی روحیه سرکشی بیشتره و اگه با این شیوه پیش بریم دیگه نمیشه جمعشون کرد. ولی بعضیا نه، انگار از اول مطیع‎ترن.
پاسخ:
خب بهش میگم دیگه. من انتظار ندارم که خودش بگه امروز زیاد قند مصرف کردم پس دیگه نمیخورم!
من براش توضیح میدم و انتظار دارم به حرفم اطمینان کنه. و البته اینم بهش میگم که اثر ضرر قند سریع و ناگهانی نیست. 
آره دقیقاً تو پسرک و گل‌پسر روحیه سرکشی زیاده. و برای همینه که فکر میکنم همیشه نه گفتن و محروم کردن کار درستی نیست چون همین الان که از دیدن بعضی برنامه‌ها منع میشه می‌بینم که دوست داره اونها رو ببینه و برای دیدنش تو خونه بقیه و مخفیانه تلاش هم میکنه.پس نباید بذارم دور از چشم من تجربه کنه. باید بدونه من علایقش رو متوجه میشم و میذارم گاهی برای خودش تصمیم بگیره.
۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۳:۴۲ دچارِ فیش‌نگار
راهنمایی نمیخواد
همین کفایت میکند
این بار که گذشت ولی یه روزایی خودت چای شیرین نخور جوری که متوجه شن بگو وای وای امروز حواسم نبود فلان چیزو خوردم دیگه نباید چای شیرین بخورم
بعلاوه به نظر من داستان شب خوبه من بچه بودم اگه توی روز اذیت میکردم مامانم دعوام نمیکرد یا به روم نمیاورد ولی شب به جای اینکه قصه‌ای که دوست دارم رو برام بخونه یه قصه میساخت درمورد بچه‌ای که حرف مامانشو گوش نداده بعد این بهتر میرفت تو مغزم :دی
پاسخ:
خوب بگفتی. ممنونم ازت ^_^
۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۳:۴۴ قاسم صفایی نژاد
کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان» رو خوندید؟ اثر شهید بهشتی. تنها کتابی هست که خودشون نوشتن  و مثل سایر کتب مجموعه سخنرانی‌ها نیست.
پاسخ:
ممنونم بابت معرفی. ان‌‌شالله میخونم حتما.
۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۵:۰۱ **هِلِناز **
اخه مشکل اینه تو هم شکر رو در اختیارشون گذاشتی هم بیسکوییت و شکلات رو  ! بعد خب انتظار داری بهش بگی نخوره و اونم نخوره ! 
نباید به راحتی در دسترسشون بذاری 
مثلا برای شکلات ها و بیسکوییت ها جای دور از دستشون بذار و هر وقت خواستن تقاضا کنن ...
جلو دستشون باشه خودت رو هم بکشی ، اون کار خودش رو میکنه چون این مساله کاملا غریزیه لوسی و هرچقدددر بخوای تربیت کنی که نخور و مضره و این داستانها اصلا اون متوجه نمیشه  ! اونا تا بزرگ نشن ۳۰ سالشون نشه درک ضرر شکر و روغن و نمک رو ندارن واقعا ‌..‌.
مغز اونها فقط الآن فرمان میده که بدو برو شیرینی رو بخور ؛ شکر رو بخور چون دیگه گیرت نمیاد ! 
و البته مغز همه امون :))) 
+ولی من شخصا بعدا بچه دار بشم اصلا شکلات و شکر نمیارم تو خونه ام ! مگر شکلات های رژیمی و مخصوص دیابتی ها و اینا ... 
پاسخ:
نه دیگه مشکل الآن شکر نیست. این یک مثاله.
مشکل مخالف بچه با ماست. بذاریم مخالفت کنه و کار خودشو بکنه یا نه هرطور شده جلوشو بگیریم؟

بماند که برای پسرک هیییچ چیزی در خونه خارج از دسترس به حساب نمیاد:))
مگر اینکه کلا وجود نداشته باشه.
میدونم باورت نمیشه ولی اینطوریه.
۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۵:۲۰ گندم بانو
دوست جان جانم... ما که مشاور نیستیم! :) راهنمایی درست رو از مشاورای خوب بخواه یا تو کتابای خوب بخون. ^__^
پاسخ:
مشاوره نمیخوام که! یه همفکریه فقط ^_^
ولی قبول دارم مشکلات و مسائل مهم رو حتما باید از متخصص پرسید :)
۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۵:۲۱ گندم بانو
هاااا ... شارمین مشاور کودکه. میتونی ازش کمک بگیری
پاسخ:
ممنون از معرفیت :*
خوب شدی راستی؟
سلام
فکر می کنم خدا هم ناراحتی ش رو به بنده ش نشون میده دیگه شما که جای خود دارید. البته خدا از طریق وجدان و فطرتی که به بشر داده ولی شما باید از طریق درجات محبت تون این رو نشون بدید. برای خطاهای کوچکتر کمتر و برای خطاهای بزرگتر بیشتر ناراحتی تون رو بروز بدید.
در حالت عادی هم محبت شما باید به بچه در حالت عادی باشه ولی از طرف دیگه برای کارهای خوبش هم درجه بندی داشته باشید و محبت تون رو بیشتر بروز بدید. و اینها باید سیر داشته باشه نه این که موضعی و موقت باشه یعنی اگر مورد رضای شما بود باید محبت شما هم درجه به درجه بیشتر بشه ولی برعکس اگر مورد رضای شما نبود باید یک حد از محبت رو همیشه حفظ کنید و به صورت موضعی به اشتباهاتش واکنش نشون بدید. تشویقش کنید یا تنبیه ش کنید ولی در هر دو حال مشخص باشه که این تشویق و تنبیه مثلا مادی هم به خاطر رضایت یا نارضایتی شماست.
تو روایت داریم در این دوره بچه حکم عبد داره و والدین مولی باید ببینید در شرایط مختلف چطور میشه ارتباط عبد و مولی رو حفظ کرد چون در نهایت هدف حفظ این ارتباط هست که جز از طریق ارتباط روحی و قلبی و محبت ممکن نیست.
کلا در مورد این عبد و مولی زیاد باید فکر کرد مثلا از صبحت ها به ذهنم رسید که مولی خودش باید از چیزی که نهی میکنه منزه باشه یا اگر به چیزی امر میکنه خودش باید درجات بالاتری از اون ویژگی و صفت رو داشته باشه.

برای این مورد خاص هم علاوه بر بروز ناراحتی جزئی بهترین تنبیه همینه که شما به خاطر زودتر تموم شدن اون مثلا بیسکویت زمان بندی عادی تون برای خرید جدید رو عوض نکنید. بگذارید مثلا یک هفته تو خونه خبری از بیسکویت نباشه تا درک کنه که هر نعمت و روزی ای رو که داره اگر مسرفانه و خارج از اعتدال مصرف کنه دیگه خبری از تجدید تعمت نیست. از الان یاد میگیره کارمندی زندگی کنه:)
پاسخ:
سلام. ممنون از کامنت خوب شما ^_^
۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۷:۵۱ میرزا مهدی
سلام یه بچه ای در سن شانزده سالگی تصمیم میگیره درس رو رها کنه و مادر و پدرش که بیسواد بودن میگن خودت میدونی هرکاری دوست داری بکن ولی درس بخونی بهتره.
اون بچه الان 45 سالشه و هیچ جایگاهی تو جامعه نداره نه سواد آنچنانی داره و نه فنی بلده. همیشه میگه به بابام گفتم نمیخوام درس بخونم به جای اینکه بزنه تو سرم بگه بچه تو چی حالیته؟ باید بخونی و یکی از واجباتته، به من گفت خودت میدونی. آخه بچه شونزده ساله چی میدونه از آینده و ملزوماتش؟

شما داری در حق آقازاده خیانت میکنی. نه اینکه قند بخوره و خدایی نکرده قندش بره بالا. به این خاطر که دو سال دیگه ، ابدا نمیتون یکنترلش کنی و فکر میکنه هرکاری که خودش درست بدونه میتونه انجام بده... (ببخشید فرصت نداشتم نظرات دیگرانو بخونم شاید حرفم تکراری باشه و شاید درموردش حرف زده باشی)
پاسخ:
سلام. دقیقا نکته‌ش اینه که اون بچه هیچ وقت مسئولیت تصمیمش رو نتونسته بپذیره.
البته من مسئولیت والدین رو رد نمیکنم ولی راستش منم تو چنین موقعیتی باشم تو سر بچه نمی زنم. سعی میکنم توجیهش کنم.
بعد فکر میکنین اگه میزدن تو سرش، یواشکی از درس کنار نمی کشید و سر به راه میشد؟ یا از سرِ لج اون اجبار درسهاشو پشت سر هم میفتاد؟ 

چه جوری چهارتا بیسکویت شکلاتی یه عالمه شکلات و شکر محسوب میشه؟! :)

البته بنده تخصصی تو تعلیم و تربیت ندارم. اما به نظر من نافرمانی های اینچنینی بین بچه های خردسال یک امر بدیهیه و خیلی غلظت تمردی نداره. بنابراین نباید خیلی حساسیت بخرج بدیم. یه کم که بگذره به صورت طبیعی شرایطشون عوض میشه. ولی معتقدم که کنترل غذایی بچه ها قابل مدیریت است. یعنی با تدبیر می شود آن ها را سامان داد.

مثلاً در مورد این پست، راه پیشنهادی من اینه که اولاً کاری کنیم هله هوله راحت در دسترس بچه ها نباشه و ثانیاً نگذاریم  بین از خواب پا شدن اونها تا صبحانه خوردنشون فاصله بیفته. وگرنه طبیعیه که بچه ها به خاطر نیاز و اشتهاشون به سمت خوراکی های آماده میرن و اونوقت تبدیل میشه به یک چالش مادرانه که وادار میکنه در باره اش یک پست اینجوری هم بنویسی. :)


حالا من اگه جای شما باشم، این یادداشت رو با نظراتش کپی می گیرم و برای بچه ها یادگاری نگه می دارم تا بعدها ببینن که مادر محترمشون حتی برای صبحانه خوردن اونها هم اینقدر دغدغه داشته است.:)

پاسخ:
بله طبیعیه. منم ناراحت نیستم. 
کلا سوال سر اینه که چقدر اجازه مخالفت بدیم؟
وگرنه میدونم که تدبیر درست‌ اینه که منی که میدونم او کار خودش رو میکنه پیشاپیش خودم رو ضایع نکنم و برای چیزی که خیلی مهم و تعیین‌کننده نیست نه نگم که بعد بخواد به مخالفت او برسه.
ولی خب قطعا در هر زندگی‌ای پیش میاد.
بله اتفاقا خیلی چیزها برای پسرک دارم که باید نشونش بدم‌. تازه خیلی خویشتنداری میکنم برای ننوشتن :)
ممنون از نظر شما.
۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۹:۴۵ گندم بانو
خدا رو شکر. بهترم :)
پاسخ:
الحمدلله^_^
۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۹:۵۴ مامان محمدمهدی
سلام
امان از دست این پسرک😂
 همینکه بهش گفتی نخور کافی بوده و اینکه حرفتو گوش نکرده، دمش گرم خوب کرده🙂
بنظرم که بزار این روحیه مخالفت کردنش حسابی تقویت شه و اصلا هم مخالفت نکن و جلوشو نگیر و بعدش هم دعواش نکن یا محرومش نکن که از مخالفت کردنش پشیمون شه و تبدیل به ادمی شه که برای محروم نشدن و دعوانشدن بخواد با دل مادر و دوست و مربی و همکار و ... راه بیاد
اینارو بر اساس تجربه م با م م گفتم
من همینطوری یا مخالفت میکردم و سخت رو حرفم می ایستادم و یا اگه جلوشو نمیگرفتم بعدش از دماغش درمیاوردم لذت مخالفت کردنو
مدرسه که رفت یروز اقاشون منو خواست و گفت ما از اینهمه مطیع بودن م م ناراحتیم همش در حال تلاشه که مارو ناراحت نکنه و دوستاشو و ...مخالفت نمیکنه و ازین صوبتا. خودم فهمیدم اشکال کار از کجاست، لذا شروع کردم به اصلاح رفتار خودم باهاش و اجازه مخالفت کردن دادم بهش و بعدش هم محروم کردن و اینارو نداشتیم و کمتر از یک سال قشنگ درست شد اخلاقش طوریکه تو مدرسه  مربیاش کلی ذوق میکردن از این تغییر روحیه ش و اینکه جاهایی که باید مقابله کنه مقابله میکنه و نه میگه
حالا بماند که باباش گاهی اینروزا میگه ازونور بوم افتاده😂 ولی این روحیه فعلیش بهتره و برام رضایت بخش تر
پاسخ:
سلام. عجب تجربه‌ای. اینم حرفیه. ممنون بابت اشتراک تجربه‌ت.
۲۹ تیر ۹۸ ، ۲۳:۲۸ ... به دنبال حقیقت ...
مثل رب بودن سخته....خیلی سخت.



فَلَمْ اَرَ مَوْلاً کَریماً اَصْبَرَ عَلى عَبْدٍ لَئیمٍ مِنْکَ علی

پس هیج مولای کریمی را بر بنده ی پستی، شکیباتر از تو بر خودم ندیدم.

 یا رَبِّ اِنَّکَ تَدْعُونى فَاُوَلّى عَنْکَ وَ تَتَحَبَّبُ اِلَىَّ فَاَتَبَغَّضُ اِلَیْکَ

 اى پروردگارم تو مرا مى خوانى ولى من از تو رومى گردانم و تو به من دوستى مى کنى ولى من با تودشمنى مى کنم و تو


وَ تَتَوَدَّدُ اِلَىَّ فَلا اَقْبَلُ مِنْکَ کَاَنَّ لِىَ التَّطَوُّلَ عَلَیْکَ فَلَمْ یَمْنَعْکَ ذلِکَ

به من محبت کنى و من نپذیرم گویا من منتى بر تو دارم و باز این احوال بازندارد تو را 
 
 مِنَ الرَّحْمَهِ لى وَالاِْحْسانِ اِلَىَّ وَالتَّفَضُّلِ عَلَىَّ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ

از مهر به من و و احسان بر من و بزرگواریت نسبت به من از روى بخشندگى و بزرگواریت.



+ اگه راه حلی پیدا کردین به ما هم بگین تا روی یک عدد امیر علی مشابه پسرک شما پیاده سازی کتیم.
پاسخ:
سلام. والد بودن نوعی رب بودن برای فرزنده. خیلی شبیهه. و واقعا هست. هرچند هیچ وقت نمیتونه به مرتبه خدایی و رب الارباب برسه.

کی هست این وروجک؟ :)
سلام
مساله مهم این روزهای من: چطور به پسرم بفهمونم هرچی دلش میخواد خوب نیست؟؟ چقدر سعی میکنم حرفای آقای پناهیانو به زبان بچگانه براش توضیح بدم..مثلا اینکه از یک لذت کوچیک که بعدش سختی و ناراحتیه حذر کنه و... 
چقدر سعی میکنم احادیثی که بلدم رو با زبان بچگانه توضیح بدم و قدرت و ضعف رو به مهار دل ربط بدم نه دور بازو
ولی موفقم؟ نمیدونم؛ تقریبا نه!!!!
البته که در عمل باید ببینن از ما تا اثر کنه
اما فکر میکنم در دراز مدت این شنیده ها هم مهمه و بسیار اثر گذار در نگرش و جهان بینی آدمها.
باید حرفها رو بیشتر با قصه و نمایش همراه کنم تا ذهن کودکانه کودکم حرفهای من رو و وقایع مدنظرمون رو و کارهای خودش رو و عاقبت کار های خودش رو در آینه داستان ببینه.

در مورد اون بزرگواری که از تجربه فردی گفتن که درس رو رها کرد..منم در خیلی موارد والدینم به تصمیمم در مورد مسائل مهم زندگیم،احترام زیاد از حد گذاشتن. خیلی جاها مایه مباهاتم بود و تجربه کسب کردم و توی خیلی از دامها و بدو بدوهای جو غالب جامعه نیفتادم اما خیلی جاها هم لازم بود بیشتر ورود کنن و همه چیزو به تصمیم من منوط نکنن چون من برای اون تصمیم اونقدر که قیافه میگرفتم پخته نبودم. من خودم روش اونها رو پیش نخواهم گرفت و احساس میکنم در تصمیم گیریهای بچه هام حضور موثرتری داشته باشم.

نمیدونم به پست ربط داشت یا نه؟! اقلا میدونم جوابی برای سوالت نبود!!
پاسخ:
سلام.اره باهات موافقم.
در مورد کامنت میرزا، خب برعکسش هم زیاده. دخالت زیاد والدین و نتیجه‌های معکوس و بدهکار شدن والدین به فرزند.
من فکر میکنم درستش اینه که بچه‌ها خودشون تصمیم بگیرند حتی اگر اشتباه باشه. ولی باید ظرفیت پذیرش مسئولیت رو قبل از این تصمیم در اونها ایجاد کرده باشیم.
اما اگر به اصرار و یا اجبار بگی باید این کار رو بکنی و شکست حاصل بشه مسئولیت زندگی او رو میتونی به عهده بگیری؟
ما فقط باید کمک کنیم که تصمیم درست انجام بشه و در همه حال حامی باشیم. اما بچه باید بدونه که زندگیش مال خودشه و مسئولیتها به پای خودشه.
ممنون از کامنتت خیلی هم خوب بود.:)
تنبیه بدنی رو امتحان کنین چیز بدی نیس.
پاسخ:
باشه :)
۳۰ تیر ۹۸ ، ۰۹:۲۴ لیلی بانو
من نمی دونم کارم درسته یا نه ولی در این مواقع سواستفاده می کنم. مثلا اگر به هر دلیلی دل درد بگیره میگم دیدی گفتم فلان چیز رو نخور. حالا دل درد گرفتی. مسلما بزرگ بشه میفهمه گولش زدم. شایدم گول نزده باشم و واقعا دل درد دخترم از بستنی خوردنش باشه ! :)
پاسخ:
آره منم تا یه سنی چنین میکردم. ولی الآن دیگه شدنی نیست.
:)
۳۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۲۷ ... به دنبال حقیقت ...
امیر علی 4 ساله از اصفهان دیگه :)
برادر اینجانب :)


البته میشه هم گفت امیر علی 4 سالِ برادره اینجانب :)
هر طور راحتید :)

پاسخ:
واقعا؟ ^_^
فکر نمی کردم برادر این سن و سالی داشته باشین :)
خدا حفظش کنه :)
۳۱ تیر ۹۸ ، ۰۶:۰۱ حـــــ ـمــیـد
مطمئن نیستم احساس گناه برای بچه خردسال مفید باشه ..
میتونستید یه صبحانه دیگه تهیه کنید که حرفتون زمین نیفته :) 
من شنیدم تو سه دوره از زندگی فرزند باید به این ترتیب عمل کرد::
 تا هفت سالگی محبت کردن و امر ونهی نکردن 
از هفت تا چهارده امر ونهی کردن 
از چهارده تا بیست و یک مشورت کردن  
شما درحقیقت باهاش مشورت کردی به نظرم

جایی نخوندم اما اگه دختر داشته باشم
 ( فداش بشم پیشاپیش :¥ خخخ ) 
 این سه دوره رو به سه دوره نه ساله تبدیل میکنم
 تا ۹ تا ۱۸ تا ۲۷

به نظرم اگه  بچه تبعیت کنه  از سر معرفتش باید باشه یعنی چون مادرش رو دوست داره به حرفش گوش بده از هر لحظه‌ای برای تقویت این حسش استفاده کنید و تو موقعیتی قرارش ندین که نتونه و معرفتشرو زیر پاش بذاره 
اونقدر تقویت میشه که از حلال حلالش هم به راحتی میگذره

یکی از راه هایی که ادبش تقویت بشه ( ادب یعنی بچه خودش رو مقید به رعایت یه سری مسائل کنه ) این که گاهی تو جمع هایی قرار بگیره که مودب تره. تا حدی که بتونه خودشرو مقید نگه داره نه بیش از اون.( کلا از شکست کودکتون جلوگیری کنید تا تقویت بشه.) ادب هم خیلی کمک میکنه به عمل از سر معرفت .

خب تا اینجا که نظرمو گفتم ولی دوس دارم یه چیزم اضافه کنم 

برای رشد فکری فرزندتون سعی کنید باهاش مکالمه برقرار کنید درمورد هر نظری که شخص ثالثی داره و فرزندتون با کمی توجه و تمرکز روی اون بحث به یک نظر جدید شخصی و استنباطی قابل قبول از اون بحث میتونه برسه. 
یعنی باهاش درمورد کتابی داستانی اتفاقی یا هر چیزی - که فکر میکنید میتونه تا حدودی بفهمتش با کمک شما و صاحب یک نظر شه به مرور زمان -  بحث کنید. و بهش یاد بدید باید دقت به خرج بده برای فهمیدن حرف دیگران و برای صاحب نظر شدن.
و سعی کنید براش جذاب باشه این کار از لحاظ فکری و یا لااقل براش سخت نباشه. 
 

+همین که به فکر تربیتش هستید یه حس خوب و یه خاطره خوب که هیچوقت فراموش نکنه به اون مرد کوچولو بخشیدین :)  

پاسخ:
خیلی ممنونم بابت نکات خوبی که بیان کردین. :)
باید اعتمادش به هدایتت و اینکه  صلاحشو میخوای جلب بشه
یعنی همین روالو ادامه بده و بزار زمان چندتا متضرر شدن عینی رو نشونش بده یادآوری هم کن که برای همین گفته بودم فلان کارو  بکن یا نکن البته نه با لحن دلم خنک شد:|
اینطوری وقتی به مسائل خیلی حساس می‌رسی دغدغه ی سرکشی شو نداری
متضرر شدن حتی ممکنه تو دوران مثلاً یک میلیون تومان به باد دادن باشه!میارزه!...
پاسخ:
آره نظرم به شما نزدیکه ولی به شخصیت بچه هم مرتبط با این سطح مسئولیت پذیر شدن.
ان‌شالله که به هدفهامون برسیم.
این وقت شب دلم چایی شیرین خواست !!😐😂
پاسخ:
میتونین شام بخورین ^_^
بنظرم چایی شیرین صب میچسبه😍
پاسخ:
به نظر من که هیچ وقت نمیچسبه😂
مگر پنیرش گوسفندی باشه😊
من که پنیر و ماست و کلا لبنبات ندوست ! :( یا بهتره بگم صبونه نمبخورم مگراینکه غذای گرم داشته باشیم :(
پاسخ:
عه منم! صبحانه گرم خوبه فقط ^_^
بله ^.^
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">