یکی تو تلگرام یا همینجا یا هرجا
بهم میگفت دلش یک همزبون میخواد!
درست مثل من!
نگرانم که مبادا غیبت های مستر
روی روان پسرک اثر منفی داشته باشه.
+که میدونم داره!
همین که بعد از 14 ساعت بازی مداوم
با دو تا مخالفت من اینطوری بی دلیل میزنه زیر گریه
و جیغ و داد راه میندازه
یعنی جای خالی باباش خیلی آزارش میده..
استکان یخ زده ی چای رو تو دستم گرفته باشم
چای رو خالی کرده باشم
و دوباره آب کتری رو جوشونده باشم
و دوباره چای دم کرده باشم
و دوباره یک استکان چای ریخته باشم
و دوباره استکان یخ زده چای رو تو دستم گرفته باشم
یک سیکل معیوب که امروز بارها و بارها و بارها برای من تکرار شد..
+یادم نمیاد اصلاً که در نهایت یک چای گرم خوردم یا نه؟!
منی که اصلاً
فلسفه وجودی، ضرورت و زیبایی
بوفه های چینی جات رو درک نمیکنم!
:|
+اینکه برای صنایع دستی و هنری،
مثل میناکاری و قلم کاری
ویترین داشته باشی بد نیست،
اما اینکه بوفه تهیه کنی که ظرف گرون قیمت بخری توش بذاری
واقعا کار عجیبه برام!
سر دیگ نذری
وقتی یکی برای نسل رحمت و مغفرت میخواست
و دیگری برای آبا و اجداد،
ملاقه رو گرفتم و نذری رو هم زدم و بلند گفتم:
خدایا پدر و مادر عروسهام
تا هفت نسلِ پس و پیش!!
:)
+باید دعا کنیم، اگر سعادت نسل پیش روی بچه هامون رو میخوایم
برای همسرانشون و والدینشون و هفت پشتشون، از همین حالا دعا کنیم :)
چرا که نه؟!
+ینی عروسهای من الان به دنیا اومدن؟! :)
بعضی ها در پس فراقها و سختی هایی که براشون اتفاق میفته
لحظات زندگی و وصالشون رو قدر میدونند،
و بعضی هم1 در هنگام وصال در عوض لذت بردن از لحظات،
به سختی و با تأخیر بار غصه ها و سختیهاشون رو زمین میگذارند..
1 از می! :(
بعد از شش ساعت
پسرک رو با حالت دلخوری صدا زدم که بیاد خونه؛
تا اومد منو بوسید و گفت:
مامان فردا دیگه نمیرم بالا!
:|
+و من فکر کردم تو چقدر بزرگ شدی
که حالا دیگه خودت می فهمی باید چی بگی
و سعی میکنی از دلم درآری!!
عزیزمممم :*
هر وقت تو ماشین
از روی شونه ی چپم
به مستر خیره میشم
عشقی غمگین به قلبم هجوم میاره
به یاد روزی در دوران عقدمون
که مستر آهنگ "مرو ای دوست" رو پلی کرده بود
و روز بعدش عازم سفر بود..
+و احساس اون روز خاطره انگیز، بعد این سالها دیگه با گوشت و خون من مخلوط شده.
عشق من به مستر،
در همیشه ی تاریخِ با هم بودنمون،
با غم رفتنش عجین بوده، هست و گویا که خواهد بود...